کلمه “نوآوری” به طور آشکار در بیشتر بودجه فدرال دیشب وجود نداشت، که فقط چند بار در سخنرانی اسکات موریسون، خزانه دار ذکر شد.
هنگام شنیدن «رونق ایدهها» در استرالیا، اجتناب از حس قوی دژاوو بسیار دشوار بود. بسیاری از تحلیلهای سیاستی و نسخهای در پشت دستور کار ملی نوآوری و علم دولت ترنبول را میتوان در بیانیه نوآوری کیتینگ در سال 1995، حمایت هاوارد از توانایی استرالیا در سال 2001، و ایدههای قدرتمند راد در سال 2009 یافت.
این پیام بیش از 20 سال است که یکسان بوده است: نوآوری مهم است و استرالیا باید بازی خود را ارتقا دهد و نوآورتر شود. ما واقعاً باید دریابیم که چرا به طور مداوم همان مسائل مربوط به نوآوری را بازبینی می کنیم، انگار برای اولین بار است، و سپس کمی در مورد آنها انجام می دهیم.
در تفکر ما پیشرفت هایی حاصل شده است. این ایده گمراه کننده که علم بیشتر به طور خودکار به نوآوری بیشتر منجر می شود، به اصطلاح مدل خطی، دیگر چندان غالب نیست. اما هنوز آنجاست. نگرانی بیشتری برای همکاری بین محققان و کسب و کار وجود دارد و این باید مورد استقبال قرار گیرد. تلاشهایی برای توضیح اینکه چرا پیشرفت تا این حد کند بوده است، مانند فقدان دو حزبگرایی سیاسی، وجود داشته است، اما اینها اغلب به علائم و نه به علل مشکل نگاه میکنند. برای اینکه پیشرفت های واقعی حاصل شود، به دو حوزه اصلی بهبود نیاز داریم.
اروپایی ها، خبرنامه هفتگی ما را با تجزیه و تحلیل از محققان اروپایی دریافت کنید
زندگی طولانی تر و با ارزش تر
اول، مورد نوآوری باید با قانعکنندهتر برای مردم استرالیا مطرح شود. مزایای نوآوری باید به تجربه همه افراد مرتبط باشد و نه فقط نخبگان در کسب و کار و دانشگاه ها و دنیای خارق العاده کارآفرینان و سرمایه گذاران خطرپذیر. نوآوری چیزی فراتر از افزایش سود شرکت است و می تواند به هر نسل متوالی عمر طولانی تر و پربارتر از نسل قبلی بدهد. به زبان ساده، نوآوری – ایده های جدید، با موفقیت به کار گرفته شد – زندگی من را آسان تر و طولانی تر از والدینم کرده است. اگر ما نوآوری کنیم، زندگی فرزندانم آسان تر، با ارزش تر و طولانی تر از زندگی من خواهد بود.
برای بسیاری، نوآوری به عنوان پیش درآمدی برای تغییرات ناخواسته بیشتر در محل کار و بالقوه از دست دادن شغل تلقی می شود. توضیح بیشتر در مورد راه هایی که نوآوری مشاغل جدید ایجاد می کند و هیجان و معنا را در کار به ارمغان می آورد، نیاز است زیرا به افراد فرصت داده می شود تا چیزهای جدید را کشف و امتحان کنند.
زمانی که این پیامها ابلاغ و قدردانی شود و نوآوری به همراه سلامت، آموزش و امنیت بخشی از روایت اجتماعی ملی شود، دولتها به دلیل رویکردهای مقطعی و کوتاهمدت خود که طرحهای حمایت از نوآوری را پس از هر انتخابات قطع و تغییر میدهند، حساب بیشتری خواهند داشت. . دولت مجوز اعمال بازنگری و کاهش بودجه مستمر بر موسسات کلیدی مانند CSIRO و CRC ها را نخواهد داشت، یا مقررات بیشتر و قطعیت بودجه کمتری را بر دانشگاه ها تحمیل می کند.
اقتصاد قدیمی را کنار بگذارید
دوم، و مرتبط، ما نیاز به تحلیل بسیار بهتری از علل، ماهیت و نتایج نوآوری داریم. ما داده های زیادی در مورد این موضوع داریم، اما تفکر تخیلی زیادی در مورد آن نداریم. جریان اصلی اقتصاد (نئوکلاسیک) که تقریباً تمام تفکرات سیاسی استرالیا را القا میکند، در تبیین یک اقتصاد مدرن که با پیچیدگی و عدم قطعیت مشخص میشود، تقریباً بیفایده است. اصول و نسخه های آن بیشتر به صنعت دهه 1950 مربوط می شود تا اقتصاد متحرک، شبکه ای و مبتنی بر دانش امروزی.
اقتصاددانان جریان اصلی شعاری دارند که دولت ها نمی توانند برندگان را انتخاب کنند. این ممکن است بیشتر در مورد تصمیمگیری ضعیف بوروکراتها و ناتوانی آنها در قضاوت درباره رفتار رانتخواری، به جای نیاز به شرطبندی استراتژیک برای آینده صحبت کند. تصادفی نیست که اکثر منابع مالی برای نوآوری در رهبران نوآوری مانند ایالات متحده آمریکا و فنلاند برای انواع خاصی از شرکت ها هدف قرار گرفته و هدایت می شود، نه اینکه در اطراف پخش شود و در دسترس همه قرار گیرد (در نتیجه از “جرم” دخالت در بازار جلوگیری می شود. ) مانند استرالیا.
ظرفیت پژوهشی ما در زمینه نوآوری بهطور تکاندهندهای ضعیف است و سیاستها را به خوبی ارزیابی نمیکنیم، آنچه را قبلاً انجام دادهایم به خاطر نمیآوریم، یا به درستی از درسهای خارج از کشور قدردانی نمیکنیم. تجزیه و تحلیل بهتر ما را در برابر گلوله های جادویی دوره ای که توسط سیاستمداران و صاحب نظران کشف می شود، با نسخه های ساده آنها مبنی بر اینکه ما به کارآفرینان بیشتر، یا سرمایه های مخاطره آمیز بیشتر یا همکاری بیشتر نیاز داریم، محافظت می کند.
تحقیقات بهتر به ما کمک می کند این تصور غلط را که مشکل نوآوری در استرالیا در درجه اول مشکل عرضه است، از بین ببریم. به این معنا که دانشگاه ها و سازمان های تحقیقاتی ما به اندازه کافی با بخش خصوصی درگیر نیستند و یا تحقیقاتی با ارزش عملی انجام نمی دهند. مشکل واقعی در واقع یکی از تقاضاها است، عدم درک پتانسیل برای نوآوری در میان مدیریت استرالیایی. ما در استرالیا شرکتها و مدیران برجستهای داریم، اما تعداد زیادی نیز داریم که درجه دوم، دروننگر، کم هزینه و کند هستند. اولویت بسیار بیشتری باید به آموزش مدیریت و سیاست های بهبود ظرفیت شرکت ها برای نوآوری داده شود.
داستان های موفقیت نوآوری شگفت انگیزی در استرالیا وجود دارد و برخی از حامیان چشمگیر دستور کار نوآوری وجود دارد. نخست وزیر “آن را می فهمد”. با این حال، ما با سرعت بین المللی فاصله زیادی داریم و باید این نمونه ها و صداها را چندین برابر کنیم و قالب رویکردهای پراکنده و کوتاه مدت خود را بشکنیم. رهبران استرالیا باید پیامدهای نوآوری را برای هر استرالیایی بهتر بیان کنند و ما برای هدایت سیاست و مدیریت بهتر به تجزیه و تحلیل بهتری نیاز داریم.
بدون نظر