نوآوری و مه اطراف

اخیراً کمی در مه نوآوری قرار گرفته ام، احتمالاً دارم جهت گیری خود را از دست می دهم. من صدای زیادی در اطرافم می شنوم اما در حال گیج کننده شدن است، نمی دانم کجا باید پا بگذارم. آیا من در جهت درست حرکت می‌کنم، یا بر روی مماس حرکت می‌کنم، از چیزهایی که «مکانی برای بودن» است دور می‌شوم.

هر چه بیشتر می خوانم، کمتر می فهمم، اما هر چه بیشتر می خوانم، آگاهی من از نوآوری و تمام کوه هایی که هنوز برای صعود داریم بیشتر می شود. به نظر می رسد این یک سفر بی پایان است، اما متوجه شده ام که دکمه مکث را فشار داده ام. من به مدتی نیاز دارم تا اجازه بدهم مه بلند شود، اما آیا می توانم از پس هزینه بر بیایم؟

این شدت فزاینده خرد نوآوری وجود دارد که روزانه تولید می شود، شما فقط می توانید کاملاً و کاملاً همه چیز را در تمام نکات ظریف و تمام آن توصیه ها جذب کنید.

آنچه نوشته شده است، راه‌های رو به جلو در رویکردهای گذشته را ارائه می‌کند، نشان می‌دهد که ما در تجربیات گذشته کجا اشتباه می‌کنیم، و در برخی موارد «درمان همه» را به سادگی در یک مقاله بر اساس دیدگاه محدود آنها از راه‌حل ارائه می‌کند. یک زمینه خاص

این می تواند شما را به حالت سکون برساند، اما بسیار بیشتر از این، می تواند بسیار خطرناک باشد.
به اندازه کافی خنده دار است، اگر توقف کنید و گوش دهید، حتی زمانی که چرخش زیادی در اطراف شما وجود دارد، شروع به شنیدن صداهای مختلف می کنید. شما شروع به تشخیص صداهای جدید می کنید. اغلب افرادی که نسبت به این صداهای ضعیف هوشیار هستند، دوست دارند این صداها را تحت «سیگنال های ضعیف» یا «جهت های قابل قبول آینده» گروه بندی کنند.

یک فرضیه کوچک برای آینده های ممکن و محتمل راه درازی در نوآوری دارد.

من به نوعی این را دوست دارم. کلمه کلیدی برای من “اصل” است که نشان می دهد (برای هر یک از ما) فرضیات – کلمات بی شمار، توصیه های ارائه شده – همه دارای دانه های حقیقت هستند و بخش کوچکی از استدلال یا نظریه نوآوری را تشکیل می دهند – تلاش برای ایجاد مورد تجاری برای تغییر آیا آنها یا ما را در گذشته نگه می دارند؟

واقعاً سخت‌تر می‌شود که همه این توصیه‌ها را غربال کنیم، این سیل ارائه شده به نام نوآوری برای انتخاب آنچه درست و معتبر است و برای نیازهای ما از نوآوری انتظار می‌رود، قابل اجرا است؟ بخش زیادی از این پیام ها در واقع ما را عقب نگه می دارند. در حقیقت، بسیاری از آن را باید به طور کامل نادیده گرفت. آینده را از دست داده است، ریشه در گذشته دارد.

من اغلب تعجب می کنم که چرا نوآوری اینقدر گریزان و به ظاهر سخت است. آیا باید صرفاً موافقت کنیم که نوآوری را به‌عنوان افراد متفاوت مدیریت کنیم، یا بالاخره مدیریت باید تشخیص دهد که نوآوری واقعاً متفاوت است و توجه جدی خود را به آن معطوف کند؟

ما باید به کسانی که در سازمان هستند اجازه دهیم فکر کنند، زمانی داشته باشند که شخصاً فکر کنند، خلاق باشند و از طریق نوآوری از هر یک از کمک های قدرتمند خودمان به رفاه آینده ما آگاهی کامل داشته باشند.

نیاز به همجوشی در حال ظهور نیاز به تقویت دارد.
نوآوری متکی بر تعامل و مبادله است، بر تکیه بر افرادی که مایل به مشارکت هستند. ما باید از میان صحبت‌ها کوتاه بیاییم، مه، توصیه‌های چرخشی را از بین ببریم و به اصول اولیه بازگردیم، در غیر این صورت به سردرگمی ادامه می‌دهیم.

ما در واقع از سرمایه گذاری جدی در همه چیزهایی که به نظر می رسد نوآوری را تشکیل می دهند، در سطح و در همه نظرات بی شمار و اغلب بسیار متناقض، منصرف می کنیم، چرا که به سادگی غیرممکن است که بتوانیم “سرهای خود” را به دست آوریم، اما به یک تغییر لرزه ای در خود نیاز داریم. فكر كردن.

جایی که ما نیاز به نوآوری داریم، ترکیب تمام نقاط ترکیبی آن است که در دسترس ماست. آن‌هایی که می‌توانند جنبه‌های هنر، طراحی، مهندسی، فناوری، آگاهی اجتماعی و در همه رشته‌های علمی مختلف را با هم‌آمیزی و ادغام به روش‌های منحصربه‌فرد ترکیب کنند، جایی است که شاهد نوآوری‌های بزرگ آینده خواهیم بود، آن‌هایی که با این مجموعه مقابله خواهند کرد. مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما را تحت فشار قرار داده است.

در تقاطع‌هایی است که در کتابی فوق‌العاده درباره آن صحبت می‌شود و هنوز هم بخش اعظم تفکر من «اثر مدیچی» اثر فرانس جوهانسون را به خود اختصاص می‌دهد که به قول او به ما می‌دهد: «زمینه‌های پرورش ایده‌های پیشرفت».

آنچه برای من بسیار واضح است این است که مدیریت نوآوری باید تغییر کند تا مجموعه رو به رشد چالش‌های جهانی و محلی ما را به روش‌های کاملاً متفاوتی بپذیرد. به نظر می رسد ما به نسل جدیدی از مدیران ارشد نیاز داریم تا تار عنکبوت تفکر مدیریت قرن بیستم را از بین ببرند.

سیگنال های ضعیفی که به نظر می رسد می شنوم

من صداهای جدیدی را می شنوم که به من امید می دهد که نوآوری از “عصر تاریک” تلاش های خام ما برای تطبیق نوآوری در ساختارهای موجود که دیگر “برای هدف مناسب نیستند” ظهور کند.

ما از طریق تکامل مدیریت نوآوری و همه معنای آن به روشنگری بیشتری نیاز داریم.

احتمالاً من صدای رو به رشد عصر جدید روشنگری در مورد نوآوری را می شنوم که در حال حاضر من را گیج و گیج می کند. با چیزهای قدیمی و با ارزش گذشته مخلوط می شود. شاید همه ما نیاز داریم که باهوش تر شویم. اما ما نیاز به پیشبرد تئوری های جدید متعدد داریم، بیشتر آزمایش می کنیم تا راه های جدید را بیاموزیم، زیرا روشی که نوآوری در حال حاضر در سازمان ها ساختار یافته است، به سادگی کار نمی کند، همانطور که می تواند انجام دهد.

شاید اگر بتوانیم شتاب جدیدی برای مدیریت نوآوری به دست آوریم تا بتوانیم مه من و شما را از بین ببریم، اگر به اندازه کافی مکث کنید. تا آن زمان، فکر می‌کنم این مه به داخل و خارج می‌رود تا زمانی که به اندازه کافی پشت باد اصلاح‌کننده وجود داشته باشد که به ما اجازه دهد دوباره «پیشروی» کنیم. این به من کمک می‌کند تا در جهت‌گیری نوآوری‌ام، «شمال واقعی» را که دوباره به آن نیاز دارم، به دست بیاورم.

بنابراین من باید تمام سر و صدای اضافی را حذف کنم و حتی بیشتر برای خروج از این مه فعلی تلاش کنم.

آن قطب نمای من کجاست؟ این به آینده نوآوری اشاره می کند، که بسیار متفاوت از گذشته است، جایی که به نظر می رسد بسیاری از آنها در دام افتاده اند و نشان می دهد که بسیاری از پاسخ های ما هنوز دروغ می گویند.

چقدر اشتباه می‌کنند، من باید از آن «سیگنال‌های ضعیف» پیروی کنم تا از این مه جاری بیرون بیایم، و خیلی چیزهایی را که در گذشته گیر کرده‌اند نادیده بگیرم. ما باید به آینده اشاره کنیم، مشکل دیدن آن است!

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *