نوآوران باستان شاعران، متفکران، صنعتگران و دانشمندان بودند، نه صاحبان مشاغل. فیلسوف کلاسیک یونانی سقراط به دلیل سودهای کلانی که به سهامدارانش در صنعت شوکران ارائه می کرد مشهور نشد.
ما مبتکران را به خاطر ایده هایشان به یاد می آوریم، نه به خاطر ثروتشان. پس چرا نوآوری عمدتاً توسط منافع تجاری انتخاب شده است ؟
وقتی اکثر مردم به نوآوری فکر می کنند، تمایل دارند به افرادی فکر کنند که از اجرای ایده های بدیع درآمد کسب می کنند. آنها به سرمایه داران موفق امروزی مانند ایلان ماسک، بیل گیتس یا وارن بافت فکر می کنند.
افراد تجاری دقیقاً برای اصلاح آنها عجله نمی کنند و من آنها را سرزنش نمی کنم. با این اوصاف، این خطر وجود دارد که اجازه دهیم هر گروهی به طور کامل روایت اجتماعی از «نوآوری» و چه کسی «نوآورانه» را دیکته کند .
پول شرط نیست
برای پایان نامه دکتری خود، با 30 مبتکر کانادایی در زمینه های مختلف درباره انگیزه آنها برای نوآوری مصاحبه کردم. از جمله از آنها پرسیدم که آیا ایده ای می تواند نوآورانه باشد، حتی اگر پتانسیل صفر برای بازگرداندن سرمایه خود را نداشته باشد.
شش نفر از آنها از محیط های تجاری بودند، 24 نفر نبودند. همه 30 نفر از آنها گفتند که کسب درآمد شرط لازم برای نوآوری یک ایده نیست و بیشتر ایده های عالی بین رشته ای هستند.
زمانی که من نظرسنجی خود را از 500 نوآور کانادایی خارج از تجارت انجام دادم، هیچ یک از آنها پاداش هایی مانند پول را محرک مثبت قوی نمی دانستند. این صدای پول است که همه را ناامید می کند.
واقعیت این است که نوآوری اخیراً به پول تبدیل شده است و معمولاً بین رشته ای بوده است.
به همین دلیل است که ما نام ماری کوری را می شناسیم ، کسی که شیمی و فیزیک را در آنچه رشد کرده و به رشته جدید رادیولوژی و پزشکی پرتوشناسی تبدیل می شود، ترکیب کرد. ما سون تزو را به یاد می آوریم ، زیرا او جزو اولین کسانی بود که مرز بین استراتژی، تاریخ، فلسفه و تاکتیک های نظامی را محو کرد. ما مایکل فارادی را میشناسیم که بنزن را کشف کرد و مطالعه الکتریسیته را رایج کرد – با ترکیب ایدههای متفاوت از ریاضی، فیزیک، آموزش و پرورش و طبیعت.
این مبتکران همگی برای یک رشته شناخته شده بودند، اما از حوزه های دیگر الهام گرفتند و آن را ثروتمند نکردند.
موفقیت های اقلیت ها
ما هنر را فراموش کرده ایم. متفکران بزرگ در رنسانس چه کسانی بودند؟ آنها شاعر، نقاش، آهنگساز، فیلسوف و نمایشنامه نویس بودند. آنها مهندس، نویسنده، معلم و رهبر بودند.
ما به نوآورانی که پول درآورده اند امتیاز می دهیم. اگر نوآوری را اینگونه تعریف کنیم، نوآوران مشهور تمایل دارند سفیدپوست، مرد و عمدتاً تجارت محور باشند.
نباید اینطور باشد. ما جاودانگی سرمایه داران را تا بعد شروع نکردیم. آنها قطعا لیاقتش را داشتند، اما بقیه مردم کجا رفتند؟ در عوض طیف نوآوری هایی را که ماهیت اجتماعی دارند در نظر بگیرید. تجارت نقش بالقوه بالقوه ای در خلاقیت بشریت دارد، اما بسیاری از رشته های دیگر نیز چنین هستند.

اگر نوآوری را بهعنوان اجرای بدیع ایدههایی که ارزش ایجاد میکنند تعریف کنیم ، منطقاً بالاترین پتانسیل و کمترین منبع بهرهبرداری شده استفاده از دانش و مهارتها در رشتههای مختلف است تا بتوانید خلاقانه به چالشهای موجود نزدیک شوید.
پس چرا نوآوری را با موفقیت پولی مرتبط می کنیم؟ پاسخ کوتاه: تلاشهای تجاری تمایل بیشتری دارند و میتوانند از طریق بازاریابی در معرض دید بیشتری قرار بگیرند. چقدر بیشتر قرار گرفتن؟ بهترین حدس من، با استفاده از نرمافزار webscraping، 21 برابر بیشتر از قرار گرفتن در معرض تعریف اجتماعی (11،867،330 بازدید) است (255,648,990 بازدید).
علیرغم حضور بیش از حد آشکار کسب و کار در ادبیات نوآوری، رسانه ها و در نتیجه افکار اجتماعی، گزارش های سفارشی در کانادا و ایالات متحده نشان می دهد که اکثریت قاطع نوآوران خارج از تجارت هستند و اقلیت های فرهنگی و قومی میزبان بزرگترین مخزن رمان هستند. ایده ها.
کار محمد یونس را در نظر بگیرید که اعتبار خرد را برای حمایت از نوآوران مشتاق در کشورهای در حال توسعه رایج کرد. نزدیکتر به خانه، کاترین هرناندز در کتاب خود “Scarborough” صدای درخشانی را برای جوامع مختلف کانادا به ارمغان آورده است که به طرز ملموسی تنوع را زنده می کند .
افضل حبیب با ادامه روند مبتکرانی که به انجام کارهای اجتماعی خیر می پردازند، با برنامه Kidogo خود، هوش مدیریت کسب و کار را به بخش غیرانتفاعی برده است – که ظرفیتی را در خارج از کشور برای مراقبت روزانه آموزشی مقرون به صرفه و با کیفیت در کشورهای در حال توسعه ایجاد می کند.
آتش را رام کردیم تا زنده بمانیم
بسیاری از مردم رفتار نوآورانه ای از خود نشان می دهند – همه آنها مشهور نمی شوند. با این حال، هر فکر نوآورانه ای بدون توجه به اینکه چقدر پتانسیل کمی برای تولید پول دارد، این پتانسیل را دارد که به بشریت کمک کند.
ما به سرمایه داری اجازه دادیم که در تعریف نوآوری بند بیفتد. جای تعجب نیست که به پول مرتبط است. اگر به دنبال آن باشید، نوآوری یک تجارت خارجی رایج است. من تقریباً مطمئن هستم که ما آتش را رام نکردیم تا بارگیری کنیم و قایق تفریحی بخریم.
ما آتش را رام کردیم تا در بیشتر مواقع یخ نزند. نوآوری در سراسر حوزههای تلاش انسان رخ میدهد که در آن با چالشها مواجه میشویم، نه فقط در جایی که پول میگیریم.
مردم با چالشها مواجه میشوند و در زمینههای بیشمار و بین آنها جهش میکنند و زمان آن فرا رسیده است که با صدای بلند و با افتخار شروع کنیم که نوآوری را بهعنوان بینرشتهای و با ارزش در نظر بگیریم، در صورتی که بشریت را بدون یک سنت بهبود بخشد.
بدون نظر