آیا ما شاهد تغییری در ذهنیت در سازمان‌های بزرگ به سمت تشویق افراد به «شکستن و تبدیل شدن بیشتر به درون‌آفرینی در بخش خود از کسب‌وکار» هستیم؟

آیا این به میل فزاینده برای بخشی از ایجاد چیزی جدید، بازپس گیری تعامل مورد نیاز، آن احساس هویت و احساس فزاینده مالکیت کمک می کند؟

سازمان‌های بزرگ احساس می‌کنند فرصت‌های تجاری کاملاً متفاوتی را از دست می‌دهند و چشم‌های حسادت‌آمیز خود را به سمت استارت‌آپ‌های جوان معطوف می‌کنند، نه تنها ایده‌های بدیع را برای حل مشکلات موجود و نیازهای خاموش ارائه می‌کنند، بلکه کار را به‌طور بالقوه مخل برای مدیران می‌بینند. در فضای موجود

این روحیه راه اندازی و کارآفرینی بسیاری از مدیران ارشد را عصبی می کند و آنها می خواهند راه هایی برای مهار این موضوع در سازمان خود بیابند و بنابراین جنبش درون آفرینی متولد شده و به سرعت در حال رشد است.

این به نیازهای درونی همه افراد درگیر کمک می کند تا به روش های مختلف و رادیکال تر نوآوری کنند. تا حدی ما شاهد نیروی کار جوان بی قراری هستیم که می خواهند از مشاغل محدود و محدود خارج شوند. آن‌ها می‌خواهند راه‌های معنادارتری برای مشارکت، مشارکت، یافتن راه‌هایی بیابند که می‌توانند تأثیرگذار باشند، نه فقط در حرفه‌شان، بلکه در ایجاد اتفاقی، متفاوت و بهتر از آنچه که وجود دارد.

تاثیر محرک، ارائه به مقیاس

کارآفرینان داخلی در سازمان‌های بزرگ می‌توانند از توانایی شگفت‌انگیز تأثیرگذاری و ارائه مقیاس بهره ببرند. راه‌اندازی یک کسب‌وکار از صفر واقعاً دشوار است، اما سطح بالای شکست‌ها تقریباً 90٪ است و بیرون آمدن از هزینه 24×7 برای دو یا سه سال ممکن است تجربه و یادگیری بسیار زیادی داشته باشد، اما می‌تواند به طور کامل در ارائه این خواسته شکست بخورد. تاثیر و سهم

بخشی از یک سازمان بزرگ‌تر که در این نقش درون‌آفرینی فعالیت می‌کند، برخی از مسائل سنگینی را که استارت‌آپ‌ها با آن مواجه هستند، از بین می‌برد، اما مجموعه‌ای از وظایف به همان اندازه سخت‌گیرانه جایگزین آن‌ها می‌شود.

به همان اندازه در کنار این نیاز نسل جوان، آنهایی که کمی مسن‌تر هستند، به میراث و گاهی ده‌ها سال کار در سازمانشان روی می‌آورند تا بخواهند بخشی از فرهنگ را تغییر دهند و برخی از ایده‌هایی را ارائه کنند که در طول زمان آنها را ناامید کرده است.

برای سازمان تشخیص این است که این شانس را دارد که استعدادهای درون خود را رها کند. اگر آنها بتوانند محیطی را برای برخی ایجاد کنند که سطح بالاتری از خودمختاری، خلاق بودن و دریافت این حس واضح‌تر از معنا را داشته باشند، می‌تواند به تقویت و تجدید بسیاری از مواردی که سازمان‌های بزرگ روزانه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند کمک کند – خفه کردن ابتکارات، فرهنگ‌های به ظاهر کند حرکت. و از تمام فرصت هایی که بازار و مشتریان به دنبال آن هستند استفاده نکنند.

 

چالش در ساختار و قالب و شخصیت آن کارآفرینان داخلی است

هیچ راه واحدی برای انجام کارآفرینی داخلی وجود ندارد. نیاز به توجه، تعهد و عزم قابل توجهی دارد. هر طرحی شاید برای تناسب با شرایط فردی منحصر به فرد باشد.

از دیدگاه سازمان‌ها، آنها نیاز به راه‌اندازی یک روش تجاری واضح، متمایز و به احتمال زیاد مجزا دارند که افراد را آزاد می‌کند تا شخصیت‌های کارآفرینی در حال ظهور خود را بسازند. آنها باید دیوارها و حصارها را بسازند، از ایده ها محافظت کنند، از کار در حال پیشرفت حمایت کنند، افراد درگیر را پرورش دهند و به سطح بالاتری از صبر و شکیبایی اجازه دهند تا بازگشتی را ببینند که “پایین خط” می آید.

افرادی که می‌خواهند این نقش درون‌آفرینی را بر عهده بگیرند باید به این فکر کنند که چگونه منافع سازمان را به روش‌های مختلف خدمت کنند که با شرایط موجود و عادی فاصله می‌گیرد، یاد بگیرند که از تمام روابط درونی برای پیشبرد کار خود بهره‌برداری کرده و کشف کنند و یاد بگیرند که دائماً سازگار شوند. همانطور که آنها پیش می روند، همانطور که با شکست سازگار می شوند و بر اساس یک سری از موفقیت ها ساخته می شوند.

آنتی‌بادی‌هایی که در هر سازمانی وجود دارند، منتظر هستند. آنهایی که می ترسند تغییر می کنند، و آنهایی که احساس خطر، حسادت یا محافظت از زمین خود دارند پایمال می شوند. آنهایی که می خواهند به هر وسیله ای ناامید، خسته و تعیین مسیری به سوی مرگ فرافکنی کنند، یک تهدید همیشگی هستند. کارآفرینان داخلی و مدیریت به طور یکسان باید در حمله به این آنتی بادی ها کاملا هوشیار باشند، اگر واقعاً ارزشی در ترویج این فرهنگ درون آفرینی می دانند.

کوه هایی که برای رها کردن روحیه Intrapreneur باید از آنها بالا رفت

همه چیز با باور، ناب و ساده شروع می شود. این باور که وجود کارآفرینان داخلی در سازمانها باعث ایجاد تفاوت در کار نوآوری مورد نیاز و سپس شناسایی و تشویق کسانی می شود که قادر به انجام این وظیفه هستند. در جایی از این اعتقاد، می‌توانید ایده‌هایی را ببینید که می‌توانند با آزاد کردن این روحیه درون‌آفرینی به نتایج موفقیت‌آمیز تبدیل شوند. این ایده‌ها باید ایده‌های بزرگ‌تری باشند، شاید کاملاً متفاوت باشند، نه چیزهای روزمره که در آن سازمان باید قبلاً یک فرآیند نوآوری را برای «خراب کردن» آنها به نتایج موفق راه‌اندازی کرده باشد.

این نیاز به ارسال سیگنال قدرتمندی دارد مبنی بر اینکه مجوز رسمی تغییر اعطا شده است و حمایت بهتر از نوآوری و رشد تا حدی می تواند از طریق استقرار Intrapreneurs حاصل شود. این امر با کاوش در راه‌های جدید برای جستجوی نوآوری‌هایی که می‌توانند متفاوت باشند، اما مشخصاً باید به گونه‌ای متفاوت مدیریت شوند، به‌عنوان جدایی از «مشغله‌های کسب‌وکار معمول» اعلام می‌کند.

بنابراین چه چیزی متفاوت است و چه معنایی برای چه کسی دارد؟

کارآفرینی داخلی باید به عنوان یک سیستم خاص ایجاد شود که می‌تواند راه‌اندازی شود و در اختیار کسانی قرار گیرد که می‌خواهند با چالشی متفاوت روبرو شوند. باید به بخشی محکم از استراتژی نوآوری تبدیل شود، در غیر این صورت به سرعت به عنوان یک آزمایش دیگر دیده می شود. این نمی تواند نوع مناسب فرد را جذب کند. این نشان دهنده فقدان تعهد است، بنابراین آن کارآفرینان داخلی در حال جوانه زدن در چوب‌کاری پنهان می‌مانند یا به دنبال ترک هستند تا رها شوند و اهداف و رویاهای شخصی خود را دنبال کنند، حتی طرح‌های نوظهور را برای برهم زدن شرکتی که این کار را به آنها داده است از بین ببرند. فهم.

عوامل بسیاری برای تحقق این انتقال وجود دارد. مهم ترین آنها پشتیبانی عمیق مدیریت، ایجاد فرهنگی برای شکوفایی کارآفرینی و شناخت نوع افرادی است که می توانند این امر را محقق کنند. کیفیت هر ایده، مأموریتی که با آن ایده همراه است، بودجه و نقاط عطف مورد نیاز در محل، وضوح شکست و معنای آن. هر یک از اینها به یک توانمندساز حیاتی برای اجرای این مفهوم تبدیل می شود.

پس باید ارزش ها، شخصیت ها و شرایط عملیاتی را در نظر بگیریم.

اولاً همه نمی توانند به سادگی یک کارآفرین داخلی شوند، شما باید انعطاف پذیری و سرسختی خاصی داشته باشید. آنها به سطوح بالایی از سرسختی، این سرسختی ذهنی و غیرت تجاری نیاز دارند تا بتوانند مفهومی را که روی آن کار می‌کنند، پیش ببرند. خوش‌بینی، آماده ماندن برای انطباق، انعطاف‌پذیر بودن، اما همچنین «فولاد» زیربنایی برای قاطعیت، خلاق بودن و مصمم بودن برای پیشبرد چیزی، برای غلبه بر موانع و مقاومت‌های فراوانی که با کاوش در نوآوری رادیکال به وجود می‌آید.

آنها باید به طور مستمر در مورد کسب و کار صحبت کنند، مذاکره کنند و در اطراف سیستم حرکت کنند تا به اهداف خود برسند و این اغلب مستلزم دانش عمیق بسیاری از “درون ها و خروجی ها” است. آنها باید جامعه تجاری خود را ایجاد کنند، هویت خود را با آنچه انجام می دهند ایجاد کنند، به شبکه در داخل و خارج از سازمان دسترسی پیدا کنند. آن‌ها باید منابعی را که مهارت‌های کمیاب اضافی را برای کمک به ارمغان می‌آورد، انتخاب و باز کنند، و فقط این فرهنگ زیربنایی انعطاف‌پذیری را که هم شخصاً و هم در مدیریت پروژه مورد نیاز است، پرورش دهند.

این ویژگی‌ها نیاز به پرورش و حمایت دارند و اینجاست که یک حامی مشخص وارد می‌شود. این فرد باید «پوشش هوایی» را فراهم کند، باید به کارآفرین کمک کند تا از میان موانعی که در سازمان مادر ایجاد می‌شود عبور کند و اطمینان حاصل کند که همیشه سطح بالایی وجود دارد. اعتماد به عنوان تصمیمات و پیشرفت در حال انجام است. بیشتر به روابط متکی می شود، نه فرآیندهایی که در جای خود قرار می گیرند. شغل و روابط نیاز به تعامل دائمی دارد.

باور مشترک بر دو نکته اساسی استوار است. از آنجایی که نوآوری یک فرآیند کشف است، افراد درگیر در یافتن راه حل ها به همان اندازه ایده هایی هستند که دنبال می کنند. در مواقع شکست یا شکست سخت ترین است. به اندازه کافی چابک است تا با ابهام، عدم اطمینان و ایجاد تغییر کنار بیاید، حتی زمانی که تغییر دردناک است. این در مورد مقابله با ریسک و بازده اندازه گیری شده است.

بنابراین برای تانگوی کارآفرینانه باید یک دستور مشخص داشته باشید

  1. برای اطمینان از درجات آزادی تیم برای ایجاد، طراحی و نوآوری
  2. دستوری که آنها می توانند قالب موجود را برای رسیدن به موفقیت زیر سوال ببرند و به چالش بکشند
  3. دانستن وقفه به شجاعت تجاری در برابر احمق بودن، دانستن محدودیت‌های ریسک، اما فرصت استفاده از یک فرصت واقعی اشاره دارد.
  4. یافتن راه هایی برای پرانرژی، انگیزه و تمرکز بر جایزه، فرصت ها و مشارکت در اهداف
  5. برای ادامه اطلاع رسانی، شفاف کردن کار و باز کردن آن برای مشارکت، کمک و حمایت دیگران.
  6. دانستن تفاوت بین به‌روزرسانی‌های به‌موقع و پایین نگه‌داشتن سر، برای مدتی طولانی‌تر، زیرا پیشرفت «آه» در گوشه و کنار است
  7. روش ها و روش هایی را که سازمان ارزش و همسویی را می بیند، آگاهانه طراحی کنید
  8. دائماً آگاه باشید که عملکرد بیشتر از دیگران تحت نظر شدیدتر مورد قضاوت قرار می‌گیرد و متوجه شوید که کاری که روی آن کار می‌کنید از نظر تجاری بسیار مهم است و تصمیم‌ها اغلب بر اساس معیارهای عمل‌گرایانه، سخت‌گیرانه است تا معیارهای فرصت‌طلبانه یا ایده‌آلیستی. با آن به عنوان بخشی از کار زندگی کنید.
  9. آگاهانه از جریان روزمره دوری کنید، حتی اگر این فرآیند باید از طریق یک فرآیند معمولی “دروازه مرحله” انجام شود، چالش کنید، زیرا برای اکثر آنها درک اینکه چه چیزی یک ایده عالی را تشکیل می دهد و اینکه یک فرآیند خطی نیست، بلکه یک فرآیند تکراری است، واقعا سخت است. پر از حلقه‌ها، شکست‌ها، آزمایش‌ها و اعتبارسنجی مجدد و آزمایش مجدد.
  10. اطمینان حاصل کنید که حکمرانی بسیار پویا و چابک است، با پیشرفت بینش، یادگیری، کشف و آزمایش در سفری که تصمیم‌گیری تکراری و انعطاف‌پذیر را تشخیص می‌دهد که به نفع سازگاری و اطلاع‌رسانی است. اطمینان از وجود حق اشتباه تا زمانی که افراد از آنها یاد بگیرند و در محدوده مشخصات ریسک قرار داشته باشند.

کارآفرینی داخلی این پتانسیل را ارائه می دهد که بخشی حیاتی از استراتژی نوآوری شما باشد

همانطور که سازمان ها به دنبال رشد هستند، باید سطوح بالاتری از تاثیر را تشویق کنند. کسانی که مسیر تبدیل شدن به یک کارآفرین داخلی را در پیش می گیرند، در این تمایل برای ساختن چیزی که سهم و تأثیر ارزشمندی دارد، سهیم هستند.

برای مقابله با این چالش نیاز به یک طرز فکر متفاوت است و به احتمال زیاد در یک محیط محصور شده است. یکی که انعطاف پذیری و چابکی را نشان می دهد، اما نیاز به سرعت و سرعت دارد، سطوح بالاتری از ریسک پذیری دارد و درک واضحی دارد که شکست بخشی از یادگیری است، سطح تعهدی که گاهی فراتر از “باور” است و به سادگی رویه های موجود را انجام نمی دهد. موانع و قوانین تعیین شده درگیر شدن به عنوان دلیلی برای انجام ندادن کاری، آنها “ساختارهای پناهگاه” واقعی هستند.

به طور خلاصه

ارزش‌آفرینی بیشتر و بیشتر از سوی استارت‌آپ‌ها به دست می‌آید، آنها به دنبال پویایی و نقاط رقابت قابل توجه هستند تا راه‌حل‌های رادیکال‌تر و گاه مخرب‌تر را ارائه دهند. برای غلبه بر مخاطرات نامطلوب داخلی و کندی عمومی در سازمان‌های بزرگ، آن‌ها به انرژی شگفت‌انگیزی نیاز دارند تا «موانع و موانع» را از سر راه بردارند و همچنان در فرصتی برای به ثمر رساندن آن تجاری «ثابت» بمانند.

کار آسانی نیست، اما به موازات کارآفرینان بیرون اجرا می‌شود و نشان می‌دهد که می‌توانند رویا و فرصتی را که سهم و تأثیر روشنی دارد، به ارمغان بیاورند.

بنابراین آیا از این حرکت واقعی در پس ایده Intrapreneurship در سازمان خود بهره می برید؟

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *