کیتی هاوک، 1903. ویلبر و اورویل رایت، در ساعت 5 صبح دیوانه وار بیدار شدند و به آواز باد در سیم های هواپیمای شکننده خود گوش دادند. آنها سه سال است که این کار را انجام می دهند – در واقع از زمانی که آنها ایده بستن بال به دوچرخه هایی که کسب و کار تعمیراتشان بر روی آن کار می کرد را داشتند. هر چیز دیگری که آنها را به آن ساحل خلوت سوق داد، چشم انداز کسب درآمد از فروش هواپیما نبود – هیچ صنعت هواپیماسازی وجود نداشت، فقط یک دسته از علاقه مندان دیوانه مانند آنها.
یا لویی پلانت، عاشق موسیقی راک اما کسی که هر بار که به کنسرت می رفت با مشکل بزرگی مواجه می شد. مردم معمولاً سرفه کردن در حین موسیقی را دوست ندارند – اما برای لوئیس این یک بخش اساسی از زندگی او بود. فردی که از بدو تولد مبتلا به فیبروز کیستیک بود، سرفه تنها راه برای تکان دادن مایع در ریههایش و اجازه تنفس به او بود. در یکی از کنسرتها، او نزدیک یکی از بلندگوهای بزرگ PA نشسته بود و ناگهان متوجه شد که سرفههای شدیدی او را درگیر کرده است. آنقدر قوی بود که او مجبور شد کنسرت را ترک کند – اما جرقه ای از بینش در مغز مهندس او شروع به رشد کرد. به نظر می رسید که هر زمان که خط بیس به ویژه قوی بود این اتفاق می افتاد – و او به سرعت بین سرفه های خود و ارتعاشات فرکانس پایین در سالن ارتباط برقرار کرد. او آزمایش کرد،فرکانسر ، دستگاهی که موکوس را از ریهها به همان اندازه مؤثرتر و ملایمتر از درمان سنتی کف زدن پاک میکند. درست مانند برادران رایت، او رویاهای بخل نداشت – او چیزی را به نفع خودش می خواست و اگر دیگران بتوانند از آن سود ببرند، خیلی بهتر است.
اینها دو نمونه از نمونه های بی شماری هستند که اریک فون هیپل آن را «نوآوری رایگان» می نامد. او دهههاست که نوآوری مبتنی بر کاربر را مطالعه میکند و به این نکته اشاره میکند که بسیاری از نوآوریها نه در تابلوهای طراحی شرکتهای بزرگ با امکانات R&D بزرگ، بلکه در تجربه کاربران ناامید منشأ میگیرند:
- کشاورزانی که مدل T فورد را تغییر می دهند تا بیشتر در اطراف مزرعه به عنوان کامیون وانت یا حمل حیوانات استفاده کنند.
- متخصصان پزشکی در حال توسعه نمونه های اولیه از ابزار هستند که به آنها کمک می کند تا یک روش خاص را به طور موثرتر انجام دهند.
- یا ورزشکاران و زنان پیشگام تجهیزاتی هستند که از آن برای پیش بردن مرزهای ورزشی مورد علاقه خود استفاده می کنند.
در واقع، کاربران منبع اصلی بسیاری از ایدههای نوآورانه بودهاند که بعداً توسط تولیدکنندگان مورد استفاده و توسعه قرار گرفتند.
نوآوری رایگان (FI) یک نسخه افراطی از این را نشان می دهد که در آن انگیزه نوآوری اساساً سودجویی نیست. او با استناد به نتایج تحقیقات گسترده در شش کشور صنعتی پیشرفته پیشنهاد میکند که این فقط تعداد انگشت شماری آماتور نیست که در لبهها کار میکنند. در زمینه “محصولات خانگی”:
“… ده ها میلیون نفر … مشخص شده است که به طور جمعی ده ها میلیارد دلار در زمان و مواد در سال صرف توسعه محصولات برای استفاده خود می کنند.”
اینها شامل وسایل باغبانی، وسایل آشپزخانه، تجهیزات مربوط به کودکان و حیوانات خانگی تا نرم افزار و سخت افزار و نوآوری های پزشکی می شد. برای همه این میلیونها مبتکر، انگیزه اصلی «پاداش دادن به خود» بود – آنها چیزهای کافی را میخواستند تا آنها را برای خود توسعه دهند.
به نظر میرسد که این پایههای تفکر ما را به چالش میکشد – پس از همه ، مدل معروف و تأثیرگذار نوآوری شومپیتر، کارآفرین سودجو را در قلب رشد اقتصادی میبیند. اما با نگاه دقیقتر میتوانیم ببینیم که موقعیتهایی وجود دارد – مانند موارد بالا – که در آنها انگیزه اصلی کاربران حل یک مشکل یا توسعه چیزی است که به خاطر خودش میخواهد و نه برای مصرف گستردهتر.
این بدان معنا نیست که دیگران نمی توانند سود ببرند – اول از همه مزایای واضحی برای جامعه گسترده تر از افراد با علایق مشابه وجود دارد. در اینجا آشکارسازی و به اشتراک گذاری رفتار رایگان به نفع همه است – اگر هر کدام از ما اندکی بدهیم، به زودی چیزهای زیادی خواهیم داشت. اما این فرصت برای تولیدکنندگان جریان اصلی نیز وجود دارد که از این ایدههای اولیه استفاده کنند و آنها را به بازارهای گستردهتری بیاورند، و تخصص خود را در ازای جریانهای درآمدی از آن دستهبندیهای محصولات جدید سرمایهگذاری کنند.
به تجربه خود فکر کنید – به احتمال زیاد در زمانی از زندگی خود زمانی را به عنوان یک مبتکر کاربر سپری کرده اید – تعمیر، اصلاح، تطبیق و گهگاه اختراع. اکنون این تجربه مشترک را در میان جمعیت چند برابر کنید – و نگاهی اجمالی به یک نوع نوآوری قدرتمند اما ناشناخته خواهید داشت. این موتور پشت برخی از پیشرفتهای مهم است – برای مثال، جوامعی از نوآوران رایگان، نسخههای اولیه لینوکس را ایجاد کردند، زیرا تمایل به نرمافزار بهتر و قویتر داشتند.
کتاب بر پایههای پژوهشی قوی و عمیق بنا شده است. بر اساس تئوری اولیه در مورد نوآوری کاربر که در دهه 1980 با کتاب فون هیپل “منابع نوآوری” ظهور کرد ، یک جامعه پر جنب و جوش رشد کرده است که به بررسی معنای نوآوری در عصر امکانات باز و جمع سپاری می پردازد. خواه در مراقبت های اجتماعی، نرم افزارهای رایانه ای، محصولات خانگی یا ورزش های شدید، رویکرد جدیدی پیرامون نوآوری رایگان در حال ظهور است.
اگرچه او ادعا میکند که نوآوری رایگان نشاندهنده «پارادایمی جدید» است، فون هیپل در تلاش است اشاره کند که این به معنای رقابت بین این مدل و مدل قدیمیتر تولیدکننده (PLI) نیست. در عوض فرصتهای واقعی برای این دو وجود دارد تا در کنار هم کار کنند و از مکمل بودن بین آنها استفاده کنند. به خصوص:
- مبتکران آزاد پیشگام هستند – آنها می خواهند مرزها را پیش ببرند، مشکلات را حل کنند زیرا این برای آنها مهم است. آنها اهمیتی نمی دهند که بازار وجود داشته باشد یا نه، زیرا تمرکز آنها بر این نیست. بنابراین مزیت نوآوری رایگان در گستره وسیع و تنوع اکتشاف است – چیزی که هیچ شرکتی نمیتواند در بودجه تحقیق و توسعه خود بدون این که درک بسیار واضحی از وجود بازار قابل توجهی برای ایدههای مورد بررسی وجود داشته باشد، توجیه کند.
- نوآوری رایگان همچنین با جوامعی از افراد همفکر در ارتباط است که پیرامون یک موضوع اصلی کاوش و به اشتراک می گذارند. اینها اغلب گروههای متنوع و ناهمگون با بینشهای مکمل متعدد هستند – همانطور که کار کریم لاکانی نشان داده است، قدرت واقعی جمعسپاری اغلب حجم ایدهها نیست، بلکه وسعت دیدگاهها و تجربهای است که افراد به ارمغان میآورند.
- از سوی دیگر، مدل تحت رهبری تولیدکننده میتواند منابع قابل توجهی را برای حرکت به مقیاس به ارمغان بیاورد – نه تنها صیقل دادن و پالایش نمونههای اولیه برای تولید و بازاریابی حجمی، بلکه همچنین ایجاد پلتفرمهایی که در آن نوآوری رایگان بیشتری میتواند رخ دهد (جامعه پررونق لینوکس نمونه خوبی از این رویکرد مکمل است که در آن بازیگران بزرگی مانند IBM و مایکروسافت در کنار جامعه کار می کنند).
- و محدودیت عمده با مدل نوآوری رایگان این است که مبتکر انگیزه ای برای انتشار ایده های خود فراتر از کاربرد خود یا در سراسر جامعه مشترکی که به آن تعلق دارد ندارد. انتشار گستردهتر به تولیدکنندگان سنتی بستگی دارد که از دامنه بازاریابی خود استفاده کنند تا امکان پذیرش در مقیاس را فراهم کنند.
بنابراین یک مدل بالقوه قدرتمند برای آینده شامل پیوند نزدیک بین این دو حالت نوآوری است:
ویژگی هر کتاب خوب در مورد تفکر مدیریت، «پتانسیل موج دار» آن است – ورود آن تا چه اندازه تفکر متعارف را مختل می کند و در جهات مختلف گسترش می یابد، سؤالاتی را ایجاد می کند و راه های جدیدی را باز می کند. با اندازهگیری در این مقیاس، «نوآوری رایگان» احتمالاً وزن بسیار سنگینی است که پتانسیل یک سر و صدا بزرگ را دارد. مطمئناً یک رشته کامل از سؤالات جالب را ایجاد می کند – به عنوان مثال:
- این برنامه بر نوآوری محصول تمرکز دارد، اما در پشت آن حوزه بسیار زیادی برای نوآوری در فرآیند و خدمات وجود دارد. تقریباً مطمئناً افراد زیادی هستند که در میانه فرآیندهای آزاردهنده گیر کرده اند که برای تلاش و بهبود آنها نوآوری می کنند، نه به این دلیل که از این طریق پول به دست می آورند بلکه صرفاً برای اینکه کار خود را آسان تر انجام دهند.
- و از اینجا، جهشی بزرگ به ایده «شهروند-نوآوران» نیست – افرادی که ناامیدی از خدمات عمومی و نیازها یا تمایلات خاص برای بهتر کردن آنها به توسعه فعال راه حل های جایگزین سرایت می کند. استفاده از چنین نوآوری از پایین به بالا ممکن است جایگزین غیرمنتظره ای برای فشارهای فزاینده بر مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش و سایر بودجه های هزینه های اجتماعی باشد.
- سیاست گذاران چگونه می توانند برای مقابله با «شکست بازار» ضمنی پیرامون انتشار نوآوری های رایگان مداخله کنند؟ به ویژه، با توجه به اینکه بسیاری از نوآوری های اجتماعی زندگی را به این شکل آغاز می کنند، چگونه سیاست ممکن است بینش قدرتمند آنها را تقویت کند؟ این موضوعی است که به طور گسترده توسط NESTA در بریتانیا بررسی شده است.
- تقریباً مطمئناً ارزش کاوش بیشتر در مورد این سؤالات را دارد که چه کسی یک مبتکر رایگان است و چرا این کار را انجام می دهد؟ گاهی اوقات این فشار محض شرایط است که افرادی مانند لوئیس پلانت را مجبور به حل یک مشکل می کند. اما گاهی اوقات این تمایل به آزمایش و تحمل راه حل های به اندازه کافی خوب است که با اصرار برای ایجاد بهبود مستمر همراه است.
- برای سازمانهایی که در شیوه نوآوری «جریان اصلی» تولیدکننده فعالیت میکنند، فرصتهای روشنی برای پیوند با دنیای نوآوری آزاد وجود دارد. اما چگونه می توان این کار را به طور مؤثر انجام داد و به ویژه چگونه می توان این اعتماد را در جامعه ایجاد کرد که شما یک «رای سوار» نیستید، اما مایلید و می توانید مشارکت داشته باشید. یکی از عبارات رایج پیرامون چنین رویکردهایی، نیاز به «دادن برای گرفتن» است.
- و نقش پلتفرم های مشترک در ایجاد ارتباط بین دو جهان چیست؟ از یک سو، پلتفرمها مکانیسمهای قدرتمندی برای ایجاد جوامع زنده تمرین متمرکز بر جریانهای نوآوری خاص هستند. و از سوی دیگر آنها قدرت اتصال گسترده، درگیر شدن با جمعیت و شاید تسریع انتشار را دارند.
بدون نظر