بگذارید خلاصه کنم که ما امروز در تفکر طراحی کجا هستیم. Design Thinking انتظارات زیادی را افزایش داده است و همینطور سهم عادلانه ای از بحث و جدل دارد. چرا سازمان ها اینقدر گرفتار DT شده اند؟ غالباً این نوید یافتن راه‌های خلاقانه برای حل راه‌حل‌ها و کار در هماهنگی با تمام تفکر عقلانی است که امروزه بر بسیاری از تفکرات تجاری حاکم است. DT بسیار جذاب به نظر می رسید، به سرعت تبدیل به “اوه، ما به مقداری از آن نیاز داریم.”

 

بنابراین، بازاریابی تفکر طراحی شروع می شود و به دنبال سرمایه گذاری و افزایش شتاب است. DT به شدت ارتقا یافت. به سرعت به عنوان یک فرآیند فروخته شد، درست مانند شش سیگما، به جز شرکت در یک یا دو دوره کوتاه، توسط کسانی که از آخرین مفهوم پرش می کردند و متفکران واقعی طراحی نیستند، محدود شد. سپس این روند جدید کمی ناخوشایند شد، زندگی در کنار فرآیندهای عقلانی تثبیت شده تر، ادغام آن دشوار بود. بنابراین، همانطور که این «بچه جدید در بلوک» با مشکل مواجه شد، سؤالاتی مطرح شد که چگونه آن را تحسین می کند و به همه کارایی و اثربخشی مورد انتظار پیرامون ذهنیت غالب یک سازمان می افزاید؟ اکثر مردم این طرح را گم کردند که تفکر طراحی متفاوت است. خیلی متفاوت بود، انسان محور بود.

به زودی متوجه شد که “فاضل” اضافی می تواند به طرز ناراحت کننده ای در ساختارهای بسیار سازمان یافته و منطقی بنشیند. طراحی تفکر به دنبال آن «جهش های ایمان» و «خلاق بودن» زیاد بود، دیدن شکست و تنوع در واقع چیزی شبیه سخت پذیرفتن و تضاد در «قضاوت شدن» بود. شاید سرگرم کننده و جذاب باشد، اما نیاز به جداسازی و مهار داشت.

سازمان ها به طور فزاینده ای به رسمیت شناخته شده اند که هیچ سیستم “plug and play” برای تفکر طراحی وجود ندارد

وقتی از شما خواسته می‌شود انعطاف‌پذیر، چابک، مایل به آزمایش باشید و اغلب شکست می‌خورید، گاهی اوقات به صورت عمومی، این می‌تواند شما را به منطقه‌ای بسیار ناراحت‌کننده ببرد. شما ممکن است این ایده را دوست داشته باشید، اما آیا رئیس؟ وقتی شما تعریف روشنی از تفکر طراحی نداشته باشید، در مورد اینکه کجا و چگونه می تواند واقعاً جا بیفتد، به طور مداوم از فقدان تکلیف واضح رنج می برد و باعث می شود کمی عجیب و غریب به نظر برسد. ممکن است تعجب کنید که چه کسی این را اجرا می کند و چگونه ممکن است در مقیاس اعمال و پیاده سازی شود. با این حال احساس مفیدی می کند و به خاطر ارزش خلاقانه اش باید بیشتر مورد استقبال قرار گیرد. بنابراین، پاسخ کوتاه به این است: به همه یک نوردهی کوتاه ارائه دهید و اجازه دهید همه از تفکر طراحی به عنوان مسیری خلاقانه برای کشف همه استفاده کنند. به طور ناگهانی خراب می شود، بنابراین می تواند تکرار شود، یک فرآیند گام به گام. پس به راحتی، همه ما متفکر طراحی می شویم…

نمونه ای از فرآیند تفکر طراحی

سازمان‌ها ناگهان تفکر طراحی را به یک روش خطی، اغلب دروازه‌دار، توسط کتاب تبدیل کردند و ناگهان دیگر تفکر طراحی واقعی نیست، بلکه به روشی بسیار خطی، بسیار کند و نه چندان روشن برای خلاقیت تبدیل می‌شود. اما هی، ما متفکران طراحی هستیم، این بد نیست، درست است؟ تفکر مسلط در مورد “فرآیند” شروع به از بین بردن “آزادی” در تفکر طراحی واقعی می کند. به سرعت به کمک و حمایت از نوآوری افزایشی خلاصه شد. این ابزار قدرت واقعی خود را در به کارگیری خلاقیت برای حل مشکلات به روش‌های بسیار تخیلی و روشن‌فکرانه از دست می‌دهد، این فقط به تشویق کمک به همفکری تبدیل می‌شود. همیشه از تفکر طراحی انتظار می رود که نوآوری های افزایشی بزرگ ایجاد کند، اما اینطور نیست. گاهی اوقات در لبه، در پروژه های کوچک، به یکباره می تواند افزایشی ایجاد شود، اگر شما به طور متفاوت با آن برخورد کنید و اجازه دهید با خوشحالی در حاشیه سازمان کار کند.  رهبران شروع به پرسیدن سؤالات در مورد همه این «هیجان‌انگیز» تفکر طراحی می‌کنند و برای مقابله با مشکلات پیچیده خود، از فرآیند تفکر طراحی تقاضای بسیار بیشتری می‌کنند. سپس ناگهان “هوستون، ما مشکل داریم.”

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *