10 افسانه خلاقانه
در طول سالها، من شنیدهام که افراد زیادی در مورد خلاقیت چیزهای مبهم زیادی میگویند. برخی از آن چیزها را بارها و بارها می شنوم. بدتر از آن، بسیاری از این تصورات – یا افسانهها – در مورد خلاقیت برای فرآیند خلاقیت مضر هستند. پس بیایید یک بار برای همیشه این را تمام کنیم. در زیر 10 افسانه خلاق آورده شده است. اگر اینها را با همه مردم دنیا به اشتراک بگذارید، این افسانه ها از بین خواهند رفت.
1. “من خلاق نیستم”
شنیده ام که بسیاری از مردم دقیقاً می گویند: “من خلاق نیستم”. البته حقیقت این است که همه ما خلاق هستیم. این چیزی است که ما را از طوطیهایی متمایز میکند که میتوانند بگویند چیزهای هوشمندانه اگر زندگیشان به آن بستگی داشت، نمیتوانستند ایده خلاقانهای داشته باشند. حقیقت این است که همه ما خلاق هستیم. و در حالی که برخی از افراد به طور طبیعی خلاق تر از دیگران هستند، همه ما می توانیم ایده های بسیار خلاقانه ای داشته باشیم. مشکل این است که وقتی بزرگتر می شویم، بیشتر ما یاد می گیریم که خلاقیت خود را به دلایل مربوط به کار، رفتار قابل قبول و صرفاً تصور بزرگ شدن، مهار کنیم.
2. “این یک ایده احمقانه [یا احمقانه، یا احمقانه، یا مضحک] است”
مردم چنین چیزهایی را به همکاران، خانواده و حتی خودشان می گویند. در واقع، این یکی از دلایلی است که مردم بر این باورند که خلاق نیستند: آنها عادت کرده اند ایده های خلاقانه خود را سانسور کنند، با گفتن اینکه ایده هایشان احمقانه است و دیگر احساس خلاقیت نمی کنند. دفعه بعد که ایده ای دارید که فکر می کنید احمقانه است، آن را سانسور نکنید. در عوض، از خود بپرسید که چگونه می توانید این ایده را بهبود بخشید.
3. “افراد خلاق همیشه ایده های عالی دارند”
زباله! افراد خلاق همیشه ایده هایی دارند. آنها چه بخواهند چه نخواهند، در هر ساعت بیداری از روز ایده هایی دارند و آن ایده ها را (اغلب با افرادی که به آنها می گویند ایده هایشان احمقانه است، به اشتراک می گذارند). از بین این ایدهها، تعداد کمی از ایدههای ارزشمند عالی هستند. بسیاری از آنها خوب هستند، بسیاری از آنها متوسط هستند و تعداد کمی از آنها واقعاً ایده های احمقانه هستند. با گذشت زمان، ما تمایل داریم ایده های ضعیف افراد خلاق را فراموش کنیم و ایده های عالی آنها را به خاطر بسپاریم.
4. «انتقاد سازنده به همکارم کمک میکند تا ایدهاش را بهبود بخشد».
بله، و زمین خوردن کودک زمانی که او در حال یادگیری راه رفتن است به او کمک می کند تا مهارت های راه رفتن خود را بهبود بخشد. مزخرف! انتقاد، سازنده یا مخرب (همانطور که اکثر انتقادها واقعاً هستند)، تفکر خلاق را از بین می برد و به همکار شما می آموزد که ایده هایش را برای خودش نگه دارد. به همین ترتیب، سایر همکاران خواهند دید که وقتی ایده ها به اشتراک گذاشته می شود چه اتفاقی می افتد و همچنین یاد خواهند گرفت که ایده های خود را برای خود نگه دارند. ایده های تازه شکننده هستند. آنها به پرورش نیاز دارند، نه لگد زدن. به جای انتقاد از ایده جدید یک همکار، او را به چالش بکشید تا با این سوال که چگونه می تواند بر ضعف ایده غلبه کند، ایده را بهبود بخشد.
5. «ما به چند ایده بازاریابی جدید برای راه اندازی محصول آینده نیاز داریم. بیایید افراد بازاریابی را دور هم جمع کنیم و ایدههای خود را با هم مرور کنیم.»
این یک دستور العمل مطمئن برای رسیدن به همان نوع ایده های بازاریابی است که در گذشته داشته اید: به عنوان مثال. غیر خلاق طوفان فکری و همچنین کمپین های ایده و سایر رویدادهای ایده پردازی گروهی خلاقانه ترین نتایج را با گسترده ترین شرکت کنندگان دریافت می کنند. ایده های بازاریابی می خواهید؟ سپس افراد فروش، حسابداری، منابع انسانی، مالی، اداری، تولید، طراحی، تحقیقات، حقوقی و سایر افراد را وارد رویداد طوفان فکری کنید. چنین طیف گسترده ای از دانش، تجربه و پیشینه، طیف وسیعی از ایده ها را تشویق می کند. و این منجر به ایده های خلاقانه تر می شود.
6. “برای اینکه استراتژی نوآوری ما موفقیت آمیز باشد، ما به سیستمی از فرآیندهای بررسی برای غربالگری ایده ها و تعیین اینکه کدام ایده ها را اجرا کنیم نیاز داریم.”
در واقع، فرآیند بررسی اغلب در مورد از بین بردن خلاقیت با حذف ریسک از ایده ها است. مهمترین مؤلفه برای نوآوری شرکتی روشی برای درخواست و جذب ایده های تجاری متمرکز است. رویکرد کمپین ایده – جایی که شما کارکنان را به ارائه ایده در مورد مسائل خاص تجاری دعوت می کنید، مانند “از چه راه هایی می توانیم محصول X را بهبود بخشیم؟” بهترین راه برای تمرکز بر نوآوری است. ابزار شفافی که به کارمندان اجازه می دهد ایده ها را ارسال کنند، بخوانند و روی آنها همکاری کنند، بهترین راه برای تمرکز بر تفکر خلاق است. و، چارچوببندی مؤثر چالشهایتان مسلماً یکی از مهمترین جنبههای نوآوری موفق شرکتی است. (برای اطلاعات بیشتر در مورد رویکرد کمپین ایدهها به نوآوری به http://www.creativejeffrey.com/ideamanagement/ مراجعه کنید). بله، بررسی ایده ها مهم است.
7. «این ایده خوبی است. بیایید با آن بدویم.»
وقتی ما به دنبال ایده هستیم، تمایل داریم که دیگر دنبال ایده نباشیم و با اولین ایده خوبی که به ذهنمان می رسد شروع به اجرا کنیم. متأسفانه، این بدان معناست که اگر زمان بیشتری را صرف فکر کردن میکردید، هر ایده بزرگی که ممکن بود داشته باشید، از بین میرود. علاوه بر این، ایده های خوب اغلب می توانند با کمی تفکر خلاقانه به ایده های بسیار بهتری تبدیل شوند. بنابراین، یک ایده خوب را به عنوان یک پایان در نظر نگیرید – بلکه آن را به عنوان آغاز مرحله دوم تفکر خلاق در نظر بگیرید.
8. “مواد مخدر به من کمک می کند خلاق تر شوم”
فرهنگ مواد مخدر در دهه 1960 و زرق و برق نوازندگان و هنرمندان و نوازندگان و هنرمندان به اوج گرفتن و خلاقیت منجر به این افسانه شد. و احتمالاً اندکی مواد مخدر یا الکل بازداری های شما را تا حدی کاهش می دهد که شما از عقاید خود آنقدر انتقاد نکنید که ممکن است بازدارندگی های شما برطرف نشده باشد. با این حال، بسیاری از مواد مخدر یا الکل ذهن شما را تغییر می دهد و ممکن است به احتمال زیاد باعث شود که باور کنید خلاق تر هستید. اما برای افرادی که شما را تماشا می کنند، به نظر می رسد که شما فردی بسیار بالا هستید.
9. “اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید.”
همین روز پیش در کارگاهی بودم که عدهای از همکارشان شکایت میکردند که همیشه ایدههایی داشت. بدتر از آن، او می خواست از این ایده ها برای تغییر فرآیندهایی استفاده کند که کاملاً خوب کار می کردند. متأسفانه، بسیاری از ما (البته نه شما) مانند شاکیان هستیم. اگر چیزی همانطور که هست به خوبی کار می کند، خواه ماشین باشد یا یک فرآیند، اغلب احساس می کنیم نیازی به تغییر روش کار نیست. خوشبختانه، دکتر هانس فون اوهاین و سر فرانک ویتل اینطور فکر نمی کردند – وگرنه ما هنوز در هواپیماهای ملخی پرواز می کردیم. به خاطر داشته باشید که هواپیماهای ملخی زمانی کاملاً خوب کار می کردند که دو آقای مورد بحث به صورت جداگانه موتور جت را اختراع کردند.
10. «من به دفترچه نیازی ندارم. من همیشه ایده هایم را به خاطر می آورم»
شاید. اما من شک دارم. وقتی از ایده ای الهام می گیریم، آن ایده اغلب با کاری که انجام می دهیم خارج است. شاید خوابی که هنگام بیداری دیدیم راه حل یک مشکل را به ما القا کند. اما، بعد از خواب بیدار می شویم، بچه ها را بیدار می کنیم، صبحانه می خوریم، یک سخنرانی مهم را در ذهنمان مرور می کنیم که صبح ارائه می کنیم، وحشت می کنیم که بچه ها اتوبوسشان را از دست بدهند، به سمت قطار می دویم، با یک چیز جذاب معاشقه می کنیم. چیز جوان در قطار و غیره – تا اواخر بعد از ظهر که بالاخره وقت دارید به مشکل فکر کنید. واقعا چقدر احتمال دارد که ایده ای را که پس از بیدار شدن داشتید به خاطر بسپارید؟
بدون نظر