مدیریت نوآوری در افق ۲۰۲۵: از ایدهها تا نتایج پایدار در سازمانهای چابک و هوشمند
سخنرانی دکتر سعید جوی زاده
با عرض سلام و احترام به همگی شما متخصصان، رهبران و علاقهمندان به نوآوری. بسیار خرسندم که امروز در خدمت شما هستم تا به بررسی یکی از حیاتیترین و جذابترین مفاهیم در دنیای کسبوکار معاصر بپردازیم: مدیریت نوآوری. در عصری که تغییرات با سرعتی بیسابقه در حال وقوع هستند، نوآوری دیگر صرفاً یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت و حتی یک مسئولیت سازمانی محسوب میشود [۱]. هدف از سخنرانی امروز این است که به شما دیدگاههای عمیق و راهکارهای عملی را ارائه دهیم تا بتوانید ایدهها را به نتایج ملموس و موفقیتآمیز تبدیل کنید.
چکیده
مدیریت نوآوری در سازمانهای معاصر، فراتر از تولید ایدههای خلاقانه، مستلزم چارچوبها و رویکردهای سیستمی برای تبدیل ایدهها به نتایج پایدار است. این سخنرانی به بررسی چالشهای کلیدی پیش روی رهبران نوآوری در سال ۲۰۲۵، و ارائه رویکردهای استراتژیک و عملیاتی برای غلبه بر آنها میپردازد. ما چارچوبهای اصلی مانند “راهحل سهجعبهای” برای مدیریت همزمان حال و آینده، “چارچوب نوآوری استراتژیک” برای خلق ارزش پایدار، و “مدیریت نوآوری چابک” برای افزایش سرعت و انطباقپذیری را مورد بحث قرار میدهیم. همچنین، نقش حیاتی مدیر نوآوری به عنوان معمار سیستم و نیاز به سنجش مؤثر نوآوری از طریق معیارهای مناسب بررسی خواهد شد. هدف نهایی، توانمندسازی سازمانها برای حرکت از ایدههای خام به راهکارهای نوآورانه و سودآور است.
مقدمه
در دنیای پرشتاب امروز، سازمانها پیوسته در جستجوی تکنیکها و ابزارهای مدیریتی نوین هستند تا نیازهای مشتریان به محصولات، فرآیندها و خدمات جدید را برآورده سازند [۴۶]. رضایت مشتری در کانون توجه سازمانهای معاصر قرار دارد، زیرا برای عملکرد و ایجاد ارزش برای سهامداران از اهمیت بالایی برخوردار است [۴۶]. نوآوری دیگر تنها یک گزینه نیست؛ بلکه یک مسئولیت سازمانی محسوب میشود [۱]. در واقع، دستیابی به رشد و تضمین ارتباط بلندمدت و موفقیت یک سازمان در گرو مدیریت مؤثر پورتفولیوی نوآوری آن است [۸۸]. در حالی که بسیاری از سازمانها تمایل دارند “نوآورانهتر شوند”، اغلب نمیدانند از کجا شروع کنند [۷۸]. معرفی “آموزش خلاقیت” ممکن است اولین فکر باشد، اما تأثیرات آن معمولاً کوتاهمدت است و بازگشت سرمایه آن تقریباً قابل اندازهگیری نیست و تأثیر کمی بر آگاهی عمومی شرکت دارد [۷۸]. اغلب، ساختارها، سیاستها و فرهنگ داخلی یک سازمان مانع نوآوری میشوند [۷۸].
با توجه به این پیچیدگیها، درک عمیق از ماهیت نوآوری و فرآیندهای مدیریت آن از اهمیت بالایی برخوردار است. این سخنرانی به دنبال ارائه یک دیدگاه جامع و آکادمیک در مورد مدیریت نوآوری است که بر اساس دیدگاههای متخصصان و بهترین شیوههای صنعت شکل گرفته است. هدف ما تجهیز شما به دانش و ابزارهایی است که بتوانید نوآوری را در سازمان خود پرورش داده و آن را به یک قابلیت اصلی تبدیل کنید.
بدنهی اصلی
۱. درک مفهوم نوآوری و انواع آن
برای شروع، لازم است به تعریف دقیق “نوآوری” بپردازیم. اغلب، این اصطلاح مبهم یا نامفهوم به نظر میرسد [۴۹]. در ادبیات، نوآوری به عنوان توسعه و پیادهسازی ایدههای جدید توسط افرادی که در طول زمان با دیگران در یک زمینه سازمانی تعامل دارند تعریف شده است [۲۳۰]. چهار عامل اساسی در این تعریف مستتر است: ایدههای جدید، افراد، تراکنشها و زمینه سازمانی [۲۳۰]. پیتر دراکر، نویسنده برجسته، نوآوری را به عنوان یک عمل اقتصادی تعریف میکند، نه یک دستاورد فنی [۳۳۹]. این نشان میدهد که نوآوری تنها مربوط به اختراع نیست، بلکه مربوط به کاربرد عملی و ایجاد ارزش از آن است [۲۲۷]. جوزف شومپیتر، اقتصاددان شهیر، نوآوری را به پنج دسته اصلی تقسیم میکند: محصولات جدید، روشهای جدید تولید (فرآیندها)، منابع جدید تأمین، بهرهبرداری از بازارهای جدید، و روشهای جدید سازماندهی کسبوکار [۲۲۷]. اختراع و نوآوری با هم تفاوت دارند؛ اختراع “اولین وقوع” یک ایده است، در حالی که نوآوری “اولین تلاش برای اجرای آن در عمل” است [۲۲۷]. یک ایده یا مفهوم خلاقانه تنها زمانی به نوآوری تبدیل میشود که پیادهسازی یا نهادینه شود [۲۲۷].
[نقطه تعامل: سؤال از مخاطبین]: آیا میتوانید یک مثال از تفاوت بین “اختراع” و “نوآوری” در صنعت خود ارائه دهید؟
علاوه بر این، نوآوری را میتوان بر اساس تأثیر آن بر قابلیتهای شرکت دستهبندی کرد:
- نوآوریهای رادیکال (بزرگ I): این نوآوریها نیازمند دانش بسیار متفاوتی از آنچه در حال حاضر در شرکت وجود دارد هستند و میتوانند “تخریبکننده صلاحیت” باشند [۲۳۶، ۲۰۲]. آنها شرکت را به بازارهای مجاور یا فناوریهای جدید هدایت میکنند و وعده سود بالاتری را میدهند [۲۱۲].
- نوآوریهای افزایشی (کوچک i): این نوآوریها بر دانش موجود بنا میشوند و میتوانند “تقویتکننده صلاحیت” باشند [۲۳۶، ۲۰۲]. این پروژههای کوچک برای بهبود مستمر ضروری هستند اما سهم چندانی در بهبود چشمگیر سود یا رشد درآمد ندارند [۲۱۲].
این تمایز به سازمانها کمک میکند تا پورتفولیوی نوآوری خود را متعادل کنند و منابع را به درستی تخصیص دهند [۲۹].
۲. چالشهای رایج در مدیریت نوآوری
رهبران نوآوری در سال ۲۰۲۵ با چالشهای متعددی روبرو هستند که بر توانایی سازمانها در تبدیل ایدهها به نتایج تأثیر میگذارد [۳]. یکی از بزرگترین چالشها، عدم چابکی سازمان است که به عنوان یک نقطه ضعف رقابتی در پیشبینی تغییرات بازار ذکر شده است [۳۵]. سازمانها باید نه تنها بهتر و قویتر باشند، بلکه باید سریعتر نیز باشند تا بتوانند به سرعت با تغییرات بازار سازگار شوند [۳۵].
[نقطه تعامل: نظرسنجی کوتاه]: از شما میخواهم دست خود را بالا ببرید اگر معتقدید سازمان شما در حال حاضر به اندازه کافی چابک است تا با سرعت تغییرات بازار همگام شود.
چالش دیگر، مقاومت در برابر تغییر است [۲۹۶]. افراد معمولاً مایل به رشد هستند، اما تمایلی به تغییر ندارند [۷۶]. ایدههایی که به طور قابل توجهی با ایدههای مرسوم متفاوتند، تقریباً همیشه برای ریشهگرفتن دچار مشکل میشوند [۲۱]. این موضوع میتواند ناشی از عدم تمایل تصمیمگیرندگان به فراتر رفتن از تجربیات و وضعیت فعلی خود باشد [۵۱].
اندازهگیری نوآوری نیز خود یک چالش است [۱۹۹]. بسیاری از معیارهای نوآوری ذاتاً ناقص هستند و میتوانند گمراهکننده باشند [۲۰۴، ۱۷۸]. برای مثال، تمرکز زودهنگام بر پاداشهای مالی در فرآیند توسعه، میتواند منجر به “کاهش جاهطلبی” شود، زیرا پروژههای شکستخورده بسیاری وجود داشتهاند که در ابتدا “صفحهگستردههای مالی عالی” داشتند [۲۰۵]. همچنین، تمرکز بر نتایج به جای بینشهای تشخیصی، میتواند منجر به تشویق نوآوریهای افزایشی شود که سهم کمی در بهبود اساسی سود یا رشد درآمد دارند [۲۱۱، ۲۱۲].
نوآوری پایدار، یعنی ایجاد تعادل بین سودآوری و تأثیرات اجتماعی و زیستمحیطی، چالش دیگری است [۲۹۸]. شرکتهایی مانند Unilever با طرح “برنامه زندگی پایدار” خود نشان دادند که این کار میتواند یک قمار به نظر برسد، اما در بلندمدت برای موفقیت سازمان حیاتی است [۲۹۸].
۳. چارچوبهای کلیدی برای رهبری نوآوری
۳.۱. راهحل سهجعبهای
“راهحل سهجعبهای” یک چارچوب ساده است که سه چالش رقابتی را که مدیران هنگام رهبری نوآوری با آن روبرو هستند، تشخیص میدهد [۶]. این چارچوب به مدیران کمک میکند تا زمان، توجه و منابع خود را در مواجهه با تقاضاهای رقابتی مدیریت الزامات امروز و امکانات فردا، به درستی تخصیص دهند [۵]. این سه جعبه عبارتند از [۷]:
- جعبه ۱ – مدیریت حال: بهینهسازی کسبوکار فعلی [۷]. این جعبه بر حفظ وضعیت موجود و بهبودهای خطی تمرکز دارد [۲۹، ۱۳]. موفقیت در این جعبه میتواند بزرگترین بازدارنده برای انجام اقدامات جسورانه در جعبه ۳ باشد [۲۹، ۱۳].
- جعبه ۲ – فراموش کردن گذشته: رها کردن ارزشها و شیوههایی که کسبوکار فعلی را تقویت میکنند اما برای کسبوکار جدید کارآمد نیستند [۷]. این جعبه شامل کنار گذاشتن برخی باورها، فرضیات و شیوههای ایجاد شده در گذشته است که در غیر این صورت مانعی بین کسبوکار امروز و پتانسیل آینده آن خواهند شد [۶].
- جعبه ۳ – خلق آینده: اختراع یک مدل کسبوکار جدید [۷]. این جعبه شامل تولید ایدههای نوآورانه و تبدیل آنها به محصولات و کسبوکارهای جدید است [۷]. ساخت آیندهای غیرخطی عمدتاً از طریق آزمایشهایی صورت میگیرد که فرضیات را آزمایش کرده و عدم قطعیتها را برطرف میکنند و ریسک را پوشش میدهند [۸]. یادگیری جدید، ایده را تقویت میکند یا نقاط ضعف آن را آشکار میسازد [۸].
این راهحل از ریشههای هندوئیسم الهام گرفته شده است، جایی که سه خدای اصلی ویشنو (حفاظت)، شیوا (تخریب) و برهما (خلق) وجود دارند [۱۴]. ویشنو با حفظ هسته موجود شرکت (جعبه ۱) مطابقت دارد؛ شیوا با از بین بردن بقایای بیثمر گذشته (جعبه ۲) و برهما با خلق آیندهای قدرتمند که آنچه را زمان و شرایط از بین بردهاند، جایگزین میکند (جعبه ۳) [۱۵]. این سه خدا نقشهای یکسانی در ایجاد و حفظ همه اشکال زندگی دارند و این یک چرخه مداوم و بیپایان است [۱۶].
[نقطه تعامل: دعوت به تأمل]: با توجه به این سه جعبه، چقدر از زمان و منابع سازمان شما صرف هر یک از این جعبهها میشود؟ آیا تعادل مناسبی برقرار است؟
شرکت Hasbro مثال خوبی از به کارگیری این چارچوب است [۱۰]. آنها باید برخی فرضیات اصلی را فراموش میکردند، مانند اینکه “ما یک شرکت محصولی هستیم” یا “ما بازیهای آنالوگ با چرخه عمر طولانی میسازیم” [۲۶]. مدیرعامل Hasbro، زمان خود را به طور هفتگی بررسی میکند تا مطمئن شود که توجه کافی به جعبههای ۲ و ۳ اختصاص میدهد [۱۲]. این نشاندهنده نیاز به انضباط آگاهانه برای توزیع توجه به هر سه جعبه است [۱۲].
۳.۲. چارچوب نوآوری استراتژیک
نوآوری استراتژیک به خلق استراتژیهای رشد، دستههای جدید محصولات، خدمات یا مدلهای کسبوکار جدید اشاره دارد که “قواعد بازی” را تغییر میدهند و ارزش جدید و قابل توجهی برای مصرفکنندگان، مشتریان و شرکت ایجاد میکنند [۶۷]. این چارچوب یک رویکرد جامع و چندرشتهای را توصیف میکند که سازمانها را قادر میسازد تا رویکردی استراتژیک به نوآوری داشته باشند [۶۷]. این چارچوب، رویکردهای غیرسنتی و خلاقانه به نوآوری را با مدلهای توسعه استراتژی سنتی ترکیب میکند [۶۷].
این چارچوب شامل هفت بعد اصلی است که عبارتند از [۶۹]:
- فرآیند نوآوری مدیریتشده: این فرآیند از ابتدا تا اجرا را پوشش میدهد و فراتر از یک جلسه طوفان فکری ساده است [۶۹]. این شامل تفکر واگرا (کشف و اکتشاف) و همگرا (ارزیابی و اجرا) است [۷۰].
- همترازی استراتژیک: این شامل هماهنگی داخلی و خارجی با ذینفعان برای تصمیمگیری سریع و اجرای مؤثر است [۶۹، ۷۱، ۷۲].
- بینش صنعت: شامل درک محرکهای موفقیت آیندهنگر [۶۹]. این رویکرد به سازمانها اجازه میدهد تا دیدگاهی جذاب و منحصر به فرد از آینده توسعه دهند [۷۴].
- بینش مصرفکننده/مشتری: این رویکرد کیفی، بر درک نیازهای بیانشده و پنهان مصرفکنندگان تمرکز دارد [۶۹، ۷۴، ۷۵]. این فراتر از گروههای متمرکز سنتی است و شامل مشارکت مشتریان به عنوان شرکای واقعی در فرآیند نوآوری است [۷۴، ۷۵].
- فناوریها و صلاحیتهای اصلی: درک عمیق از فناوریها و صلاحیتهای اصلی شرکت، ایدههای خلاقانه را به فرصتهای عملی و سرمایهگذاریپذیر تبدیل میکند [۶۹، ۷۵].
- آمادگی سازمانی: این بعد به فرهنگ، ساختار و فرآیندهای سازمان برای حمایت از نوآوری میپردازد [۶۹]. سازمانها باید عزم برای تغییر و توانایی برای پذیرش ایدههای جدید را داشته باشند [۷۸].
- اجرای منظم: این مرحله شامل ترجمه تفکر استراتژیک خلاقانه به نتایج کسبوکار قابل اندازهگیری است [۶۹، ۷۶]. این به مهارتهای عملیاتی و توانایی غلبه بر موانع سازمانی نیاز دارد [۷۷].
۳.۳. مدیریت نوآوری چابک
آینده مدیریت نوآوری، چابک است [۳۵]. چابکی در نوآوری به معنای توانایی سریع انطباق با تغییرات بازار و تحویل مداوم ارزش به مشتریان است [۳۵، ۳۰۷]. این رویکرد به سازمانها کمک میکند تا عدم قطعیتها را از بین ببرند و پیچیدگی را کاهش دهند، در نتیجه تلاشهای نوآوری را بر ایجاد ارزش واقعی متمرکز میکنند [۴۱].
[نقطه تعامل: سؤال از مخاطبین]: در سازمان شما، کدام یک از اصول تفکر چابک در حال حاضر بیشتر از بقیه مورد توجه قرار گرفته است؟
اصول بنیادین تفکر چابک از “مانیفست چابک” سال ۲۰۰۱ نشأت میگیرد که چهار ارزش اصلی را برجسته میکند [۳۷]:
- افراد و تعاملات بیش از فرآیندها و ابزارها [۳۷].
- نرمافزار (یا راهکار) عملیاتی بیش از مستندسازی جامع [۳۷].
- همکاری با مشتری بیش از مذاکره قرارداد [۳۷].
- پاسخگویی به تغییر بیش از پیروی از یک برنامه [۳۷].
همچنین، دوازده اصل پشت مانیفست چابک شامل رضایت مشتری از طریق تحویل مداوم، پذیرش تغییرات، ارتباط منظم با ذینفعان، توانمندسازی تیمها، ترجیح گفتگوی رو در رو، تمرکز بر خروجیهای قابل تحویل، توسعه پایدار، توجه مداوم به طراحی خوب و برتری فنی، سادگی، سنجش پیشرفت با کار تکمیلشده، و ظهور بهترین نتایج از تیمهای خودسازمانده است [۳۰۷].
این رویکرد نیازمند جایگزینی مدیریت عصر صنعتی (رویکرد فرماندهی و کنترل بالا به پایین) با مدیریت عصر دیجیتال است که شدیداً توسط یک ذهنیت چابک هدایت میشود [۴۰]. پایداری در هدف یا “ستاره شمالی” نیز برای چابکی ضروری است؛ سازمانها باید اهداف خود را مشخص کرده و تمام فعالیتها، فرآیندها و منابع را برای دستیابی به آنها همسو کنند [۳۹].
۴. نقش و مسئولیتهای مدیر نوآوری
مدیر نوآوری نقش حیاتی به عنوان معمار سیستم ایفا میکند [۱]. این نقش فراتر از صرفاً تولید ایدههاست؛ او مسئول شکلدهی گفتگو پیرامون مدیریت نوآوری، همکاری با رهبران نوآوری از سازمانهای برجسته، و مشارکت در ابتکاراتی است که شیوههای نوآوری ساختاریافته و آیندهنگر را ترویج میکنند [۲].
مسئولیتهای کلیدی یک مدیر نوآوری شامل [۱۱۱، ۱۲۳، ۱۲۴، ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۱، ۱۳۲، ۱۳۳، ۱۳۴، ۱۳۵، ۱۳۶، ۱۳۷، ۱۳۸، ۱۳۹، ۱۴۰، ۱۴۱، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۴۷، ۱۴۸، ۱۴۹، ۱۵۰]:
- مدیریت فرآیند نوآوری: نظارت بر مراحل ایدهپردازی، ارزیابی، انتخاب، توسعه و پیادهسازی [۸۱، ۱۱۱].
- تعریف و ارتباط اهداف نوآوری: اطمینان از همسویی نوآوری با استراتژی و اهداف کلی شرکت [۱۱۳].
- پرورش ایدهها: ایجاد بستری برای تولید ایدهها، از ایدههای افزایشی گرفته تا ایدههای رادیکال و دگرگونکننده [۱۱۲].
- ساخت یک فرآیند شفاف و ساختار گزارشدهی: برای غلبه بر تردیدها و ایجاد اعتماد، نمایش کل فرآیند و گزارش شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) حیاتی است [۱۱۳].
- جلب حمایت مدیریت ارشد: حمایت مدیران ارشد برای تخصیص بودجه و ترویج مشارکت در میان کارکنان ضروری است [۱۱۵].
- فیلتر کردن و انتخاب ایدهها: با توجه به حجم بالای ایدهها، نیاز به یک فرآیند “از بسیاری به کم” برای تمرکز بر ایدههای امیدبخشتر است [۱۱۶].
- تشخیص و پاداش دادن: شناسایی و پاداش دادن به کسانی که به برنامه نوآوری ارزش میافزایند، برای تشویق مشارکت حیاتی است [۱۱۷]. این شامل به رسمیت شناختن کیفیت ایدهها و مشارکتهای سازنده، نه صرفاً تعداد ایدهها [۱۱۷].
- معماری و مدیریت سیستم: نگاه سیستمی به محصولات و خدمات، به گونهای که راهحلهای یکپارچه و تجربه کاربری بهتری ایجاد شود [۱۷۵].
- تشویق به شکست سریع و یادگیری: ایجاد فرهنگی که در آن شکستها به عنوان فرصتهایی برای یادگیری تلقی شوند [۱۷۸، ۱۸۶].
- کاهش عدم قطعیت و پیچیدگی: تمرکز بر حل مشکلات واقعی و ایجاد ارزش [۴۱].
۵. مدیریت خط لوله نوآوری و فرآیندها
خط لوله نوآوری به جریان ایدهها از مرحله اولیه مفهوم تا پیادهسازی و مقیاسبندی اشاره دارد [۱۵۴]. این فرآیند با مرحله تعریف مسئله یا چشمانداز آغاز میشود، که در آن اهداف و انتظارات نوآوری مشخص میشوند [۱۵۹]. این مرحله بر مدیریت عدم قطعیت با شروع از یک چشمانداز جزئی و به تدریج پالایش آن به یک ایده و برنامه توسعهیافتهتر تأکید دارد [۱۵۹].
مراحل اصلی خط لوله نوآوری عبارتند از [۱۵۷]:
- تعریف مسئله: تعیین اهداف و چشمانداز برای فعالیت نوآوری، اطمینان از همسویی آن با اهداف و مأموریت سازمان [۱۵۹].
- تولید ایده: فرآیندی که در آن ایدههای جدیدی برای حل مسائل یا بهرهبرداری از فرصتها ایجاد میشوند [۱۵۷]. P&G با برنامه “Connect and Develop” خود به شبکههای گستردهای از تأمینکنندگان، کارآفرینان، دانشگاهیان و آزمایشگاههای دولتی متصل میشود تا ایدههای جدید را از منابع خارجی بیابد [۱۶۵]. اپل نیز از جلسات طوفان فکری شدید توسط تیمهای طراحی و محصول خود استفاده میکند که بر تفکر خلاق بدون محدودیت و جلسات تولید راهحلمحور تأکید دارد [۱۶۶].
- انتخاب ایده: مرحلهای حیاتی که در آن ایدهها بر اساس معیارهای خاصی ارزیابی و انتخاب میشوند [۱۵۷]. این شامل فرآیندهای غربالگری تدریجی است [۱۶۸]. اپل از یک فرآیند انتخاب “۱۰ به ۳ به ۱” استفاده میکند: برای هر ویژگی جدید، طراحان ۱۰ نمونه اولیه مختلف را ارائه میدهند، که به ۳ و سپس به ۱ نهایی کاهش مییابند [۱۷۵]. مایکروسافت نیز از یک سیستم مدیریت ایده آنلاین استفاده میکند که امکان ارسال، بحث، امتیازدهی و انتشار ایدهها را فراهم میکند [۱۷۹].
- توسعه، آزمایش و خلبانی: این مرحله شامل تکامل یک ایده یا مفهوم به سمت یک محصول قابل عرضه است که سپس باید برای یک جامعه از پذیرندگان اولیه آزمایش شود [۱۶۹]. آزمایشهای کمهزینه برای بررسی ناشناختههای بحرانی در مسیر طراحی مدلهای کسبوکار جدید مقیاسپذیر، بهترین راه حل هستند [۲۵].
- پیادهسازی و مقیاسبندی: پیادهسازی منظم نوآوریهای استراتژیک، موفقیت تفکر استراتژیک خلاقانه را تضمین میکند [۷۶]. این شامل فعالیتهای گستردهای مانند تبدیل به پروژهها، توسعه فنی محصول، توسعه ارزش پیشنهادی، توسعه برند، و ایجاد مورد کسبوکار است [۷۶].
۶. اندازهگیری و گزارشدهی نوآوری
“شما نمیتوانید چیزی را که اندازهگیری نمیکنید، مدیریت کنید” [۱۹۹]. با این حال، تمام معیارهای نوآوری ذاتاً ناقص هستند [۲۰۴]. رضایت مدیران از مفید بودن داشبوردهای نوآوری برای بهبود عملکرد نوآوری و تخصیص بهتر منابع، بسیار پایین است [۲۱۵، ۲۰۸]. این نارضایتی زمانی تشدید میشود که منابع کمیاب شده و بودجهها کاهش مییابد [۲۱۵].
برای اندازهگیری نوآوری، ابتدا باید هدف و نتایج مورد نظر را به درستی تعریف کرد [۸۱]. نوآوری به عنوان فرآیند ایدهپردازی، ارزیابی، انتخاب، توسعه و پیادهسازی محصولات، خدمات یا برنامههای جدید یا بهبود یافته تعریف میشود [۸۱]. نتایج مورد نظر این هدف عبارتند از: افزایش تعداد ایدههای جدید، بهبود کیفیت ایدهها و پیادهسازی کارآمدتر ایدههای باکیفیت [۸۱].
معیارهای محبوب نوآوری شامل: خط لوله ایدهها/مفاهیم، تعداد محصولات جدید راهاندازیشده، رشد درآمد، رضایت مشتری، بازگشت سرمایه در نوآوری، رشد سود، و درصد فروش از محصولات جدید در N سال گذشته است [۲۰۹]. سازمانها معمولاً از ۷ معیار استفاده میکنند، با این حال تنها یک چهارم مدیران ارشد با مفید بودن معیارهایشان برای بهبود عملکرد نوآوری یا ارزیابی پیشرفت خود موافق بودند [۲۰۸].
[نقطه تعامل: بحث کوتاه]: چه معیارهایی در سازمان شما برای سنجش نوآوری استفاده میشود؟ آیا این معیارها به خوبی با اهداف بلندمدت شما همسو هستند؟
یکی از معیارهای مالی پیشنهادی، RoPDE (بازدهی هزینه توسعه محصول) است که با استفاده از دادههای حسابداری استاندارد محاسبه میشود [۸۳]. این معیار میتواند در سطوح مختلف سازمان، از سطح کل سازمان تا سطح یک پروژه نوآوری واحد، به عنوان یک معیار برای ارزیابی عملکرد نوآوری استفاده شود [۸۴].
برای غلبه بر نقصهای اندازهگیری نوآوری، باید:
- از تأکید بر نتایج صرف به سمت بینشهای تشخیصی حرکت کرد [۲۱۱].
- نوآوری افزایشی را تشویق نکرد [۲۱۲]؛ معیارها نباید صرفاً به سمت بهبودهای کوچک متمایل شوند.
- یک فرهنگ نوآوری منظم ایجاد کرد [۲۱۸]. گوگل معتقد بود که تلاش برای اندازهگیری فرآیند نوآوری، آن را کاملاً خفه خواهد کرد [۲۱۸]. با این حال، تحقیقات نشان میدهد که تأکید بر معیارها با نوآوری و رشد منافاتی ندارد، بلکه بالعکس است [۲۱۹].
۷. ابزارهای مدیریت نوآوری
ابزارهای دیجیتال نقش مهمی در پشتیبانی از فرآیندهای مدیریت نوآوری ایفا میکنند. این ابزارها میتوانند به بهبود کارایی، شفافیت بیشتر و محیط همکاری بهتر کمک کنند [۹۵]. نمونههایی از این ابزارها شامل Rever (سیستم اقدام خط مقدم برای افزایش کارایی و کاهش هزینهها)، SoftServe Innovation Platform (خدمات مشاوره فناوری اطلاعات)، Accolade، ITONICS Innovation OS، HYPE Smart Innovation Platform، Planview IdeaPlace و IdeaScale هستند [۴۲، ۴۳، ۴۴].
این ابزارها به سازمانها کمک میکنند تا:
- ایدهها را به صورت آنلاین جمعآوری، بحث و امتیازدهی کنند [۱۷۹].
- فرآیندها و گزارشدهی را شفافسازی کنند [۱۱۳].
- مدیریت پورتفولیو را خودکارسازی کنند [۹۹].
۸. تفکر طراحی به عنوان یک روش مدیریت نوآورانه
تفکر طراحی (Design Thinking) به عنوان یکی از بهترین رویکردها برای تحریک نوآوری و خلاقیت در سازمانها و حل مسائل چندبعدی شناخته شده است [۴۷]. این روش بر مشتریمحوری تمرکز دارد و در عین حال مسائل چندبعدی را مدیریت میکند [۴۶]. مفهوم تفکر طراحی با مطالعه کار طراحان موفق و بکارگیری بهترین شیوههای آنها در دنیای کسبوکار ایجاد شد [۴۸].
ابزارها و تکنیکهای مورد استفاده در فرآیند تفکر طراحی عبارتند از [۵۲]:
- تجسم (Visualization): استفاده از تصاویر (بصری یا روایی) برای به اشتراک گذاشتن و توسعه ایدهها [۵۲].
- قومنگاری (Ethnography): روشهای تحقیق کیفی برای درک عمیق کاربران از طریق مشاهده و تعامل با آنها در محیط طبیعیشان [۵۲].
- تکنیکهای معنادار سازی مشارکتی ساختاریافته: مانند نقشهبرداری ذهنی (mind mapping) برای استخراج بینشها از دادههای قومنگاری و ایجاد “ذهن مشترک” در میان اعضای تیم [۵۲].
- بررسی فرضیات (Assumption Surfacing): شناسایی فرضیات پیرامون ایجاد ارزش، اجرا، مقیاسپذیری و دفاعپذیری که زیربنای جذابیت یک ایده جدید هستند [۵۲].
- تکنیکهای نمونهسازی (Prototyping): تبدیل ایدههای انتزاعی به ملموس، مانند داستانسرایی یا سناریوهای کاربری [۵۲].
- همآفرینی (Co-creation): بکارگیری تکنیکهایی که کاربران را در تولید، توسعه و آزمایش ایدههای جدید مشارکت میدهند [۵۲].
- آزمایشهای میدانی (Field Experiments): طراحی شده برای آزمایش فرضیات کلیدی و ارزشآفرین یک فرضیه در میدان [۵۲].
تفکر طراحی پتانسیل کاهش سوگیریهای شناختی تصمیمگیرندگان را دارد [۵۱]. این فرآیند چهار مرحله اصلی دارد: تحقیق، تحلیل، سنتز و تحقق، که غیرخطی و تکرارپذیر هستند [۵۳]. موفقیت تفکر طراحی به سه عامل مهم بستگی دارد: تیمهای چندرشتهای توانمند در تصمیمگیری، گردش کار فرآیند تفکر طراحی، و فضای کاری منعطف [۵۴].
نتیجهگیری
در طول این سخنرانی، به بررسی جامع مدیریت نوآوری پرداختیم و دیدیم که این مفهوم چقدر پیچیده، پویا و در عین حال حیاتی برای بقا و رشد سازمانهاست. نوآوری دیگر یک فعالیت جانبی یا منحصر به بخش تحقیق و توسعه نیست، بلکه باید به عنوان یک قابلیت اصلی در تار و پود هر سازمان تنیده شود [۳۰۱].
ما بر این تأکید کردیم که نوآوری فراتر از صرفاً تولید ایدههای جدید است؛ این فرآیند شامل ایدهپردازی، ارزیابی، انتخاب، توسعه، و پیادهسازی با هدف ایجاد ارزش است [۸۱]. چارچوبهایی مانند راهحل سهجعبهای (که مدیریت حال، فراموش کردن گذشته و خلق آینده را متعادل میکند [۷])، و چارچوب نوآوری استراتژیک (که به رویکردهای غیرسنتی و خلاقانه در کنار استراتژی سنتی میپردازد [۶۷])، نقشهای راه برای رهبران فراهم میکنند تا بتوانند همزمان نیازهای امروز و فرصتهای فردا را مدیریت کنند.
رویکرد چابک، با تأکید بر سرعت، انطباقپذیری و ارتباط مداوم با مشتری [۳۵، ۳۰۷]، ضروری است تا سازمانها بتوانند در محیطی که عدم قطعیت و پیچیدگی بر آن حاکم است، به موفقیت دست یابند [۴۱]. نقش مدیر نوآوری به عنوان معمار سیستم [۱]، حیاتی است و نیازمند ترکیبی از مهارتهای فنی، استراتژیک و رهبری برای هدایت ایدهها از مفهوم به واقعیت است.
در نهایت، اذعان کردیم که اندازهگیری نوآوری یک چالش بزرگ است [۱۹۹]. با این حال، با تعریف دقیق اهداف، استفاده از معیارهای مناسب مانند RoPDE [۸۳] و ایجاد یک فرهنگ سازمانی حمایتکننده [۲۱۹]، میتوان بر این چالشها غلبه کرد و شفافیت و اعتماد را در فرآیند نوآوری ایجاد نمود [۱۱۳]. مهم این است که از شکستها درس بگیریم و آنها را به عنوان فرصتهای یادگیری در نظر بگیریم [۱۷۸، ۱۸۶]. این فرآیند یک سفر بیپایان است، یک چرخه مداوم از حفظ، تخریب و خلق [۳۳].
نکات کلیدی
- نوآوری یک مسئولیت سازمانی است، نه فقط یک گزینه [۱].
- راهحل سهجعبهای (مدیریت حال، فراموشی گذشته، خلق آینده) برای تعادل منابع و توجه حیاتی است [۷].
- نوآوری استراتژیک شامل هفت بعد است و به خلق ارزش جدید و دگرگونکننده میپردازد [۶۷، ۶۹].
- مدیریت نوآوری چابک برای سرعت، انطباقپذیری و کاهش عدم قطعیت ضروری است [۳۵، ۴۱].
- مدیر نوآوری نقش معمار سیستم را ایفا میکند و مسئولیت هدایت کل فرآیند را بر عهده دارد [۱].
- اندازهگیری نوآوری باید با تعریف واضح اهداف و معیارهای مناسب همراه باشد تا از تمرکز صرف بر نتایج مالی و نوآوریهای افزایشی جلوگیری شود [۸۱، ۲۱۲].
- تفکر طراحی یک روش قدرتمند و مشتریمحور برای حل مسائل چندبعدی و تولید ایدههای نوآورانه است [۴۶].
- فرهنگ سازمانی حمایتکننده و انگیزههای همسو برای موفقیت نوآوری ضروری هستند [۲۱۴، ۲۲۱].
- شکست سریع و یادگیری از آن، بخشی جداییناپذیر از فرآیند نوآوری است [۱۷۸، ۱۸۶].
سؤالات تفکربرانگیز
- چگونه میتوانید فرهنگ “شکست سریع و یادگیری” را در سازمان خود ترویج دهید، به گونهای که افراد از امتحان کردن ایدههای جدید نترسند؟
- با توجه به رویکردهای چابک و سهجعبهای، چگونه میتوانید تیمی تشکیل دهید که همزمان بر بهینهسازی کسبوکار فعلی، کنار گذاشتن شیوههای منسوخ و خلق آینده تمرکز کند؟
- اگر بخواهید تنها یک معیار نوآوری را در سازمان خود اندازهگیری کنید، با در نظر گرفتن تمامی بحثها، کدام معیار را انتخاب میکنید و چرا؟
تکلیف هدفمند
از شما میخواهم تا در هفته آینده، جلسهای با تیم یا بخش خود ترتیب دهید. در این جلسه، از آنها بخواهید تا سه چالش اصلی نوآوری در واحد خود را شناسایی کنند و حداقل یک ایده اولیه برای حل هر چالش بر اساس چارچوبهای ارائهشده در این سخنرانی (مانند راهحل سهجعبهای یا اصول چابک) ارائه دهند. سپس، برنامهای کوچک برای پیادهسازی یکی از این ایدهها به صورت آزمایشی (“fail cheap”) تهیه کنید و نتایج اولیه آن را در یک ماه آینده ارزیابی نمایید. این تمرین به شما کمک میکند تا مفاهیم امروز را به عمل تبدیل کرده و گامهای اولیه را در مسیر تبدیل سازمان خود به یک “بومی نوآوری” بردارید.
از توجه و مشارکت شما سپاسگزارم. امیدوارم این سخنرانی الهامبخش شما در مسیر نوآوری و دستیابی به نتایج درخشان باشد.
بدون نظر