کیفیت یا حالت توانا بودن (یک توانایی). ویژگی یا استعدادی که قابلیت توسعه دارد (پتانسیل)؛ یا تسهیلات برای استفاده مشخص شده توانایی پیشی گرفتن (یا خرج کردن) در رقابت ؛ قابلیت استفاده خوب از بوم مدل کسب و کار ؛ توانایی برای توسعه محصول یا خدمات جدید – مانند ساخت یک ربات Ghostbot ، رباتی که “از هوش مصنوعی استفاده می کند تا به دوستداران کمک کند تا از موقعیت های نامطلوب خارج شوند، بدون اینکه خودشان با آن مقابله کنند”.
وقتی صحبت از مدیریت نوآوری به میان میآید، قابلیتهای مفید یا غیرمفید چیزی است که ما در مورد آن صحبت میکنیم. به هر حال، آیا خوب نیست که موفقیت نوآوری با یک فرمول همراه باشد؟ ( به هر حال، Abode یکی دارد!) فرمولی برای تکرارپذیری آن؟
نوآوری = f (اشتیاق * سرعت * خلاقیت * مجموعه ای از متغیرها) ^ ریسک. منبع: Adobe Blog
حقیقت این است که با تعداد زیادی مقاله، کتابهای خودیاری، کنفرانسها، دورههای گسترده آنلاین باز مانند درسهای شغلی نوآوری از استادی در کورسرا و حتی مدلهای قابلیت نوآوری ( در اینجا یکی از بهترینهای ارنست و یانگ) در اختیار ماست. اغلب به راحتی می توان به طور کلی از نکته در مورد قابلیت ها غافل شد.
سوال بزرگ
در تحقیقاتم همیشه با این موضوع مواجه هستم. شرکت ها برای بهره مندی از مزایای همکاری به چه قابلیت هایی نیاز دارند؟ چه چیزی به آنها کمک می کند ارزش مناسبی ایجاد کنند؟ “داشتن آنچه لازم است” به چه معناست و چگونه آن را اندازه گیری کنیم؟ آیا این مربوط به حساس بودن به مسائل نوظهور، داشتن توانایی ارزیابی صحیح تصمیم “ساخت یا خرید” یا درک این موضوع است که اعتماد به اندازه روابط قراردادی مهم است؟ یا بیشتر در مورد داشتن ظرفیت برای اولویتبندی بین پروژهها، ایجاد سیستمهای پاداش کافی، ایجاد یک اکوسیستم خودپایدار از شرکا و برقراری ارتباط با مشتریان در تمام سطوح سازمان است؟ همانطور که مشخص است، یک سازمان موفق کمی از همه این کارها را انجام می دهد. اما بیشتر از همه، ظرفیت جذب آن را پرورش می دهد .
در زیر چند نکته وجود دارد که باید کاملاً در مورد این مفهوم بدانید (همچنین به پست پل مراجعه کنید )، و چند سؤال برای کمک به شما در تعیین اینکه سازمان شما واقعاً چه مقدار از آن را دارد.
ظرفیت جذب 101
اصطلاح « ظرفیت جذب » اولین بار توسط استادان وسلی ام. کوهن (اکنون در دانشگاه دوک) و دانیل آ. لوینتال (دانشگاه پنسیلوانیا) در سال 1989 در مقاله ای برای مجله اقتصادی، نوآوری و یادگیری: دو چهره تحقیق و توسعه ابداع شد. . یک سال بعد، مقاله دیگری با عنوان ظرفیت جذب: دیدگاهی جدید در مورد یادگیری و نوآوری که توسط کوهن و لوینتال نیز نوشته شده بود، این موضوع را گسترش داد و استدلال کرد که توانایی یک شرکت در تشخیص ارزش اطلاعات جدید و خارجی و جذب آن، و استفاده از آن برای اهداف تجاری برای قابلیت های نوآورانه آن بسیار مهم است . این توانایی کلیدی (یا بهتر بگوییم مجموعه ای از توانایی ها) با عنوان ظرفیت جذب یک شرکت شناخته شد –چیزی که تا حد زیادی تابعی از دانش قبلی شرکت بود. این ایده به جمع آوری بیش از 30000 نقل قول در Google Scholar ادامه داد.
از آن زمان، محبوبیت ظرفیت جذب به طور پیوسته افزایش یافته است و این اصطلاح به طور گسترده در سطح سازمانی برای تجزیه و تحلیل فرآیندهای نوآوری و تأثیر یادگیری سازمانی بر ایجاد مزیت رقابتی پایدار مورد استفاده قرار گرفته است ( اگر بخواهید منبع عالی دیگری است. دوست دارم بیشتر بخوانم).
ظرفیت جذب امروز
درک امروز ما این است که ظرفیت جذب به مجموعهای از روالهای سازمانی و فرآیندهای استراتژیک مرتبط است که از طریق آن شرکتهای آنها دانش را به دست میآورند، جذب میکنند، تغییر میدهند و به کار میبرند تا در نهایت در کاری که انجام میدهند بهتر شوند – چه نانورباتهای DNA ، چه دوش به مردم و یا oohos – بطری های آب خوراکی و بدون پلاستیک. چهار دسته از روتین ها که ظرفیت جذب را تشکیل می دهند عبارتند از:
- ظرفیت اکتساب – توانایی یک شرکت برای مکان یابی، شناسایی، ارزش گذاری و کسب دانش خارجی که برای عملیات آن حیاتی است.
- ظرفیت جذب – توانایی یک شرکت برای جذب دانش خارجی که بعداً آن را تجزیه و تحلیل، پردازش، تفسیر، درک، درونی کردن و طبقه بندی می کند.
- ظرفیت تحول – توانایی یک شرکت برای توسعه و اصلاح روال های داخلی که ترکیب دانش قبلی را با دانش تازه کسب شده یا جذب شده تسهیل می کند.
- ظرفیت کاربرد (یا بهره برداری) – توانایی یک شرکت برای ترکیب دانش اکتسابی، جذب شده و تبدیل شده در عملیات و روال موجود و آینده.
منبع: تام فیشبرن
پس چگونه آن را اندازه گیری می کنید؟
اندازهگیری ظرفیت جذب، اگرچه مشکل است، میتواند به تعداد یا روشهای مختلف انجام شود. اگر به دنبال مقیاسهای معتبر و پرسشنامههای پیچیده برای انجام این کار هستید، پیشنهاد میکنم کار سزار کامیسون و بئاتریز فورس با عنوان ظرفیت جذب دانش: بینشهای جدید برای مفهومسازی و اندازهگیری آن را مرور کنید. با پیمایش تا انتهای این منبع، فهرست جامعی از مواردی را خواهید یافت که بر اساس آنها می توانید موقعیت رقابتی یک شرکت را در رابطه با میانگین رقبای مستقیم ارزیابی کنید. به عنوان مثال، عملکرد شرکت شما در مورد AD3 (ظرفیت کسب) چگونه است: فراوانی و اهمیت همکاری با سازمانهای تحقیق و توسعه – دانشگاهها، مدارس تجاری، موسسات فناوری و غیره – به عنوان عضو یا حامی برای ایجاد دانش و نوآوریدر مقیاس 1-5، که در آن 1 بسیار بدتر از رقبا، 3 برابر با رقبا، و 5 بسیار بهتر از رقبا است؟ انجام محاسبات به شما پاسخ مفیدی می دهد.
برعکس، میتوانید با پرسیدن سؤالات اساسی مانند:
- سازمان من چقدر پذیرای ایده های خارجی است؟
- سازمان من چگونه یاد می گیرد و چه تنگناهایی دارد؟
- سازمان باید از چه کاری دست بردارد؟ (FastCoDesign چند مورد دیگر در این مقاله شسته و رفته دارد )
برای جمعبندی این بحث کوتاه در مورد ظرفیت جذب، و پیروی از یادداشت لینکدین Gijs van Wulfen ، مدیران نباید (واقعا) نگران نوآور بودن یا نبودن سازمانها باشند. بلکه باید به این فکر کنند که چگونه نوآور هستند. درک توانایی های فرد برای نوآوری – به ویژه ظرفیت جذب – می تواند این “چگونه” را مشخص کند و امیدوارم راه را برای یک استراتژی ثابت هموار کند.
بدون نظر