آن را دوست داشته باشید یا از آن متنفر باشید، توصیه های نوآوری در همه جا وجود دارد.
در جاهایی که انتظار دارید آن را پیدا کنید – مانند 5 نکته نوآوری گای گاوازاکی در انجمن باز American Expresses . یا مکانهایی که دوست ندارید – مانند داستانی در مورد خلاقانهترین ساختار انبوه ظروف کثیف توسط The Onion یا نسخه بسیار خلاقانه Cartoon Lounge و یک شماره مبتکر توسط New Yorker .
در این شرایط، تفکیک مطالب مفید از گمراه کننده کاملاً آسان نیست، اما کمی عقل سلیم می تواند کمک کند. من شخصاً تمایل دارم از توصیه های نوآورانه با مقداری نمک استفاده کنم (اما کاش می توانستم از دستمال مرطوب استفاده کنم، مانند این تبلیغ درخشان تامی تیپی؛ آنها دستمال مرطوب مرطوب را از توصیه های واقعی والدین درست کردند!) و سعی می کنم نظر خودم را شکل دهم. یا فقط یک کتاب خوب بردارید و ببینید چه چیزی می توانم از آن بیاموزم. مانند وبلاگ نویسان همکار پل هابکرافت و تیم وودز در گذشته. پل یک قطعه عالی در مورد “چهار لنز نوآوری: ابزاری قدرتمند برای ایجاد تفکر” روآن گیبسون نوشت، در حالی که تیم درس های کلیدی را از کتاب نمادین جف دایر، هال گرگرسن و کلایتون ام. کریستنسن، “DNA مبتکر: تسلط بر پنج مهارت نوآوران مخل”و همچنین پیتر تیل “صفر به یک”.
منبع تصویر
بنابراین اکنون نوبت من است که برخی از چیزهایی را که از کتاب فوقالعاده روشنگر ” Grit: The Power of Passion and Perseverance ” اثر آنجلا داکورث آموختهام به اشتراک بگذارم. من این کتاب را پس از شرکت در یک کنفرانس نوآوری خدمات در نروژ انتخاب کردم و از آن زمان درک من را از آنچه واقعاً برای رشد شخصی و به ویژه حرفه ای مهم است تغییر داد. در ادامه سه درس از کار درخشان آنجلا.
ظرافت برای اهداف بلند مدت اهمیت دارد
گریت اشتیاق و پشتکار برای اهداف بسیار بلندمدت است – مانند اینکه چگونه دایسون رویای تبدیل شدن به تسلای بعدی با ماشین الکتریکی خود را دارد یا اینکه چگونه هلندی ها به طور خستگی ناپذیر گوجه فرنگی های مقاوم در برابر مگس های سفید را مهندسی می کنند. و سخاوت به امید بستگی دارد، یا انتظار اینکه فردا بهتر باشد. در عمل ترجمه شده است، این باور که شانس آنقدرها مهم نیست، اما قدرت جمع کردن خود پس از شکست مهم است.
با ترسیم موازی با مبتکران و پروژههای نوآوری، سنگدلی تماماً در مورد برخورد با شرایط خارج از کنترل فرد است. و در اینجا من همیشه به یاد پروژه لون گوگل یا پروژه بالون اینترنتی بسیار جاه طلبانه می افتم. همانطور که Astro Teller در این گفتگوی جذاب TED توضیح داد ، آموزش بادکنکها چگونه با بادهای (غیرقابل پیشبینی) در استراتوسفر حرکت کنند تا جایی که باید بروند، نوع خاصی از طرز فکر را میطلبد. به طور دقیقتر، این در مورد پرسیدن سؤالات بزرگی است مانند: «آیا میتوانیم بادکنکهایی به اندازه یک خانه تهیه کنیم تا بیش از 100 روز بیدار بمانیم، در حالی که هزینه ساخت بادکنکهای سنتی با عمر طولانی کمتر از پنج درصد است؟» که شن و ماسه می گیرد. و احتمالاً یک دوز جنون مهندسی نیز.
خوش بینی آموخته شده ارزش یادگیری را دارد
خوشبین ها و بدبین ها به یک اندازه احتمال دارد با حوادث بد روبرو شوند ( بقای اختلال، هر کسی؟). تفاوت در توضیحاتی است که مردم برای خود ارائه می دهند. در کتاب یاد میگیریم که خوشبینها (افراد سخاوتمند معمولاً چنین هستند) معمولاً به دنبال علل موقت و خاص رنج خود میگردند، در حالی که بدبینها دلایل دائمی و فراگیر را مقصر میدانند. بیایید یک نقطه عطف یا مهلت از دست رفته را مثال بزنیم. یک مدیر نوآوری بدبین ممکن است بگوید “من همه چیز را خراب کردم” یا “من در این کار خوب نیستم” – هر دو توضیح دائمی و فراگیر هستند و خطر تبدیل عوارض جزئی به فاجعه های بزرگ را دارند. یک مدیر نوآوری خوش بین ممکن است با استفاده از زمان مدیریت نادرست یا ناتوانی در کار موثر به دلیل حواس پرتی، به وضعیت مشابه واکنش نشان دهد. آنجلا داکورث خاطرنشان می کند که این موارد موقتی و بسیار خاص هستند. «اصلاحپذیری» توضیحات میتواند به مدیران (یا سایر متخصصان) انگیزه داده و به آنها کمک کند تا در اسرع وقت شروع به پاکسازی آنها کنند. در پایان، همه چیز در مورد خوش بینی آموخته شده است.
برای تغییر یک طرز فکر رشد را امتحان کنید
این هیچ رازی نیست: متخصصان در هر سنی تئوری های خصوصی در مورد نحوه کار جهان را در ذهن خود دارند. این تئوری ها بر اساس نحوه واکنش افراد اطرافشان به موفقیت و شکست است، به ویژه آنهایی که در سلسله مراتب بالاتر هستند (کارکنان رئیس خود را ترک می کنند ، نه شغل خود را که می دانید). آیا آنها به دلیل استعداد یا بهتر است بگوییم برای سخت کوشی مورد تحسین قرار گرفتند؟ به کدام طرز فکر عادت کرده اند؟ یکی که تضعیف می کند یا برعکس، یکی که باعث رشد می شود؟ همانطور که داکورث می نویسد: ما به ندرت به آن فکر می کنیم، اما زبان می تواند نقش کلیدی ایفا کند. به عنوان مثال: “این سخت است، اگر نمی توانید آن را انجام دهید احساس بدی نداشته باشید” در مقابل “این سخت است، احساس بدی نداشته باشید که هنوز نمی توانید آن را انجام دهید “. همین یک کلمه می تواند دنیای متفاوتی از نظر انگیزه ایجاد کند.
دقیقاً به همین دلیل است که بازسازی ذهنیت شرکت ها با استفاده از زبان و مشوق های کافی بسیار مهم است. مطالعه ای توسط جنیفر چتمن و همکارانش (که در کتاب نیز ذکر شده است) که در 1000 شرکت فورچون در مورد طرز فکر، انگیزه و رفاه مورد بررسی قرار گرفتند، نشان می دهد که چگونه. آنچه یافتههای آنها نشان میدهد این است که در فرهنگ ذهنیت رشد (برخلاف یک ذهنیت ثابت)، کارمندان 47 درصد بیشتر احتمال میدهند که بگویند همکارانشان قابل اعتماد هستند، 49 درصد بیشتر بگویند که شرکتشان نوآوری را تقویت میکند و 65 درصد بیشتر احتمال دارد که بگویند همکارانشان قابل اعتماد هستند. بگوییم که شرکت از ریسک پذیری حمایت می کند.
با گذشت زمان، داشتن یک طرز فکر رشد منجر به خودگویی خوش بینانه می شود که به نوبه خود به استقامت در برابر سختی ها می انجامد یا به دنبال چالش های جدیدی هستید که در نهایت شما را حتی قوی تر می کند. بهترین سوالی که باید از تیم نوآوری خود بپرسید دفعه بعد که ملاقات می کنید؟ “برای تقویت این یکی چه کنم؟” خط پایانی: به روز رسانی باورها در مورد هوش و استعداد در اسرع وقت تنها راه رو به جلو است.
به طور خلاصه، وسواس با استعداد اغلب مردم را از یک حقیقت ساده منحرف می کند: سخاوت (یا اشتیاق و پشتکار برای اهداف بلند مدت) تنها عنصری است که می تواند رشد سالم و مستمر را تقویت کند. و رشد میتواند از درون به بیرون – با پرورش علایق یا با چالشهایی که فراتر از تمرین مهارتهای معمولی است، یا از بیرون – از طریق مربیان، روسا، مربیان و دوستان اتفاق بیفتد. این واقعا به شما بستگی دارد.
بدون نظر