جان بسانت ، استاد نوآوری و کارآفرینی در دانشگاه اکستر است. در ماه مه 2015 او در انجمن نوآوری ما در بن سخنرانی کرد (او دوباره در آوریل 2016 بازمی گردد). یکی از ایده های جالبی که او در مورد آن صحبت کرد، نوآوری اسپاگتی و نیاز به ایجاد ارتباطات بیشتر در داخل و خارج از شبکه نوآوری خود بود. در اینجا خلاصه ای از ایده جان است.

وقتی برنامه‌های نوآوری خود را مورد بحث قرار می‌دهیم، تمایل داریم از نظر فرآیندها و چارچوب‌ها صحبت کنیم، که خوب است، و این کار به خوبی اهداف ما را توضیح می‌دهد. اما ما نباید فراموش کنیم که این چیزی نیست که در واقع اتفاق می افتد. نمودار فرآیند نحوه وقوع نوآوری نیست. در عوض، بیشتر شبیه یک آشغال بزرگ اسپاگتی است که هر رشته نشان دهنده یک ارتباط است. برای اینکه هر نوآوری اتفاق بیفتد، نیازمند رشته هایی از حوزه هایی مانند محصول، بازاریابی، حقوقی، مالی است تا همه برای تحقق آن گرد هم آیند.

رشته های خارج از سازمان به طور فزاینده ای برای توانایی ما در نوآوری حیاتی هستند. وظیفه ما، به عنوان رهبران نوآوری، این است که بیشتر و بیشتر از این ارتباطات را با هم ببافیم.

john-bessant-how-innovation-happens.png

منبع: جان بسانت

john-bessant-how-innovation-really-happens.png

منبع: جان بسانت

چرا این مهم است؟

ما غرق در اسپاگتی دانش هستیم. سالانه چیزی در حدود 1500 میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه در سراسر جهان هزینه می شود. این بدان معناست که مهم نیست که خودمان چه کاری انجام می‌دهیم، به سختی سطح آنچه را که واقعاً در خارج از سازمان اتفاق می‌افتد، در انواع مناطق مجاور و بالقوه مرتبط می‌خراشیم.

ما برای حدود 1 میلیارد نفر دانش بازار و مصرف کننده بسیار خوبی داریم – نیازها، رفتارها، خواسته های آنها و غیره را می دانیم. اما 6 میلیارد نفر هستند که ما هیچ درک خوبی از آنها نداریم و اینها اعضای نوظهور هستند. بازارهایی که ما فاقد ارتباطات خوب و دانش خوب هستیم. آنها بخشی از اسپاگتی دانش ما نیستند، اما برای نوآوری در آینده، باید باشند.

خبر خوب این است که ما یک برچسب برای این مشکل فراگیر دانش اسپاگتی داریم. ما آن را نوآوری باز می نامیم. هنری چسبرو این درک را ارائه کرد که حتی بزرگترین و تواناترین سازمان ها همه افراد باهوشی که برای نوآوری کافی در محیط امروزی نیاز دارند را ندارند. هنگامی که این را پذیرفتید، شروع به باز کردن فرصت های زیادی می کند. این سوال پیش می آید که چه کسی می تواند به ما کمک کند.

اما حتی قبل از چسبرو، ما متوجه شده بودیم که نوآوری یک بازی چند نفره است. این در مورد ایجاد ارتباطات در داخل و خارج است. هرچه بتوانید رشته های بیشتری را به هم ببافید، احتمالات بیشتری می توانید ایجاد کنید. همچنین این فقط در مورد یافتن و به دست آوردن فناوری نیست، این یک دیدگاه ساده لوحانه خواهد بود. بلکه در مورد جریان دانش، و مهارت در حرکت و معامله بر دانش در هر دو جهت است.

ابزارهایی برای کمک به ما در ایجاد ارتباطات

ابزارهای جدیدی در دهه گذشته برای کمک به ما در این چالش ظاهر شده اند. کمپین ها و مسابقات نوآوری به ما این امکان را می دهد که گروه هدفی از افراد را روی یک مشکل خاص برای یک دوره زمانی خاص متمرکز کنیم. لازم نیست این گروه هدف از افراد کارمند باشند، ما می توانیم شبکه های مختلفی را برای مشکلات مختلف مانند دانشگاه، شرکا، کارشناسان تعریف شده یا مشتریان وارد کنیم. بازارهای نوآوری می‌توانند شبکه‌ای از کارشناسان را فراهم کنند که مایل به حل مشکل هستند، می‌توانید هر زمان که بخواهید از این شبکه استفاده کنید و حتی آن را به صورت ناشناس انجام دهید. این ابزارها و شرکت‌ها برای کمک به ایجاد ارتباطات و تبادل دانش سریع‌تر و مقیاس‌پذیرتر وجود دارند.

حرکت فراتر از چارچوب تعیین شده

شرکت ها در کار در چارچوب افزایشی و تثبیت شده خوب شده اند (نمودار زیر را ببینید)، و در کار در چارچوب رادیکال و تثبیت شده بسیار بهتر شده اند. چالش پیش رو این است که به صورت تدریجی و رادیکال در چارچوبی جدید فکر کنید. یک قاب جدید یعنی مرز جدید، 6 میلیارد نفری که نمی‌فهمیم، و با مکان‌هایی که فاقد دانش واقعی هستیم.

john-bessant-framing-the-innovation-challenge.png

منبع: جان بسانت

در سمت راست جعبه همه چیز متفاوت است. برنامه ریزی نشده است و هیچ روند واضحی وجود ندارد. این بسیار بیشتر به توانایی برای تکامل مشترک، ایجاد مشترک و اجازه ظهور متکی است. از نظر عملی، این به معنای کار کردن با دیگران برای دیدن آنچه اتفاق می‌افتد، دیدن اینکه آزمایش‌ها ما را به کجا می‌برند، و از آموخته‌های آن‌ها برای سازگاری استفاده کنیم. ابزارهایی که ما نیاز داریم عبارتند از نمونه سازی، کاوش و یادگیری، و استفاده از شکست های سریع برای تقویت درک خود. اما مهمترین چیز این است که شرکت ها حضور داشته باشند، زودتر حضور داشته باشند و فعال باشند.

و برای بازی در “منطقه سبز” به نقش های جدیدی نیاز داریم:

  • کارگزاران – کسانی که ارتباطات ایجاد می کنند، روابط بین افراد را پیدا می کنند.
  • پیشاهنگان – کاشفانی که به آنجا می روند و آنچه ممکن است مرتبط باشد را پیدا می کنند. هر شرکت هوشمندی می‌داند که چگونه در چارچوب موجود خود نوآوری کند، اما وقتی فراتر از آن نگاه می‌کنیم، تاریکی است، و پیشاهنگی برای کمک به شما در یافتن مکان‌های مناسب برای رفتن و کاوش ضروری است – این موردی نیست که به همه چیز نگاه کنید، یک شرکت باید انتخاب کند. و فضاهای نوآوری آن را انتخاب کنید.
  • کارآفرینان – افرادی که قوانین را زیر پا می گذارند و ما را به چالش می کشند. این افراد انعطاف پذیر، چابک، تحمل ابهام هستند و برای یادگیری ریسک می کنند.
  • معماران سیستم – آن دسته از افرادی که قادر به دیدن تصویر بزرگ هستند. افرادی مانند ادیسون، جابز، فورد و بزوس. آنها امکانات را در سطح سیستم می بینند.

می‌توانید تمام سخنرانی جان در سال 2015 را در زیر مشاهده کنید (از 20 دقیقه برای موضوع نوآوری اسپاگتی شروع کنید):

جان بسانت متفکری الهام بخش است، او ما را به چالش می کشد تا فراتر از جایی که امروز هستیم برویم و از درک خود از معنای نوآوری راضی نباشیم. من مشتاقانه منتظرم که در آوریل، زمانی که او به انجمن نوآوری ما بازگردد، دوباره با او بحث کنم. اگر می خواهید به ما بپیوندید، رویداد را در اینجا بررسی کنید .

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *