امواج تحولآفرین: کاوشی در ماهیت و مدیریت نوآوری در قرن بیست و یکم
چکیده:
این سخنرانی جامع، به بررسی عمیق مفهوم نوآوری میپردازد و ابعاد پیچیده آن را از دیدگاههای مختلف، از ریشههای تاریخی و فلسفی گرفته تا طبقهبندیهای مدرن و راهبردهای مدیریتی، مورد واکاوی قرار میدهد. در ابتدا، به ابهامات موجود در تعریف واژگان «نوآوری» و «نوآورانگی» پرداخته میشود و ضرورت ایجاد وضوح مفهومی برای پیشبرد پژوهش و عمل تبیین میگردد [۸، ۱۰، ۴۲]. سپس، به تفکیک انواع نوآوریها، شامل نوآوریهای افزایشی، رادیکال و واقعاً جدید، با تأکید بر ویژگیها، محرکها و تأثیرات هر یک پرداخته میشود و دیدگاههای متفاوتی در مورد منشأ این نوآوریها، از جمله نقش فناوری، تغییر معنا و نیازهای کاربر، ارائه میگردد [۱۸، ۲۲، ۱۷۷، ۱۸۳، ۱۸۴، ۱۹۳]. در ادامه، چارچوبهای عملی مانند «راهحل سه جعبهای» و نوآوری مدل کسبوکار، به عنوان ابزارهایی برای مدیریت تعارضات درونی و هدایت موفقیتآمیز فرآیندهای نوآوری معرفی میشوند [۱، ۲، ۷، ۳۴]. همچنین، به چالشهای اساسی پیش روی نوآوری، از جمله «تله موفقیت» و نادر بودن نوآوریهای رادیکال موفق، اشاره شده و عواملی که به این چالشها دامن میزنند، بررسی میگردد [۱، ۱۸۵]. در نهایت، با تمرکز ویژه بر مفهوم «نوآوری اجتماعی» و مراحل پویای آن، ابعاد اخلاقی و جامعهمحور نوآوری نیز مورد توجه قرار میگیرد [۷۲، ۷۶، ۸۱، ۸۳، ۸۷]. هدف این سخنرانی ارائه یک درک منسجم و جامع از نوآوری، با الهام از بینشهای پژوهشی و کاربردی، به منظور تجهیز مخاطبان برای مواجهه مؤثر با پیچیدگیهای رهبری نوآوری است.
مقدمه:
به نام خالق تغییر و تحول، و با درود به همهی شما پژوهشگران، پیشروان و علاقهمندان به دنیای پویا و بیمرز نوآوری. در این لحظه که گرد هم آمدهایم تا به تأمل در یکی از بنیادیترین مفاهیم پیشرفت بشری بپردازیم، از شما دعوت میکنم تا ذهن خود را به روی ایدههای نو و دیدگاههای متفاوت بگشایید. نوآوری، نیروی محرکهای است که در طول تاریخ، مسیر تمدنها را دگرگون کرده، مرزهای دانش را جابجا نموده و کیفیت زندگی انسان را ارتقا بخشیده است. این مفهوم، فراتر از اختراعات صرف، تجسمی از خلاقیت، تفکر پیشرو و اراده برای ایجاد تغییر مثبت است. در سه ساعت آینده، ما با هم سفری فکری را آغاز خواهیم کرد؛ سفری که ما را به عمق ماهیت نوآوری میبرد، انواع گوناگون آن را برمیشمرد، چارچوبهای عملی برای هدایت آن را معرفی میکند و چالشهای پیچیدهای را که در این مسیر پویا نهفته است، مورد بررسی قرار میدهد. هدف ما نه تنها افزایش درک نظری شما، بلکه الهام بخشیدن به شما برای تبدیل این دانش به اقدام عملی در جهت آیندهای نوآورانه و پایدار خواهد بود.
مفهوم نوآوری، ریشههای عمیقی در تاریخ تفکر بشری دارد و در طول قرون متمادی، تکامل یافته است. گزنفون، فیلسوف و مورخ یونانی، پیش از میلاد، نوآوری را مفهومی چندوجهی میدانست که به اقدام سیاسی پیوند خورده است و از واژه «کاینوتومیا» برای آن استفاده میکرد [۲۰۴]. اما افلاطون، نگاهی محتاطانه به نوآوری داشت و نسبت به آن در فرهنگ، هنر و حتی آموزش بدبین بود، زیرا اعتقادی به معرفی بازیها و اسباببازیهای جدید به کودکان نداشت [۲۰۴]. ارسطو نیز به نوآوریهای سازمانی علاقهای نداشت و بر این باور بود که تمامی اشکال ممکن سازماندهی کشف شدهاند [۲۰۴]. در روم باستان، واژگانی چون «نوویتاس» و «رس نوا / نوا رس» به کار میرفتند که میتوانستند بار معنایی مثبت یا منفی برای نوآور داشته باشند و به معنای «تازهکردن» بودند. این مفهوم بعدها در فعل لاتین «اینّووو» به معنای «من تجدید میکنم» یا «من بازیابی میکنم» ادغام شد. حتی در نسخه ولگیت کتاب مقدس، این واژه در متون معنوی و سیاسی ظاهر شد [۲۰۵].
با این حال، مفهوم مدرن نوآوری، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم و عمدتاً به لطف آثار ژوزف شومپیتر (۱۸۸۳-۱۹۵۰)، اقتصاددان برجسته، به شهرت رسید. او نوآوری را به عنوان یک فرآیند اقتصادی با اثرات «تخریب خلاق» توصیف کرد [۲۰۳]. امروزه، بسیاری از پژوهشگران، نوآوری را فرآیندی خنثی یا غیرسیاسی نمیدانند، بلکه آن را فرآیندهایی اجتماعی میدانند که ساخت یافته و وابسته به بستر سیاسی و اجتماعی است که در آن رخ میدهد [۲۰۳]. بنابراین، فهم نوآوری مستلزم درک بستر تاریخی است که در آن فرآیندهای نوآوری اتفاق افتاده و میافتند [۲۰۴]. این نگاه، ما را به سمت درک این نکته سوق میدهد که هدف اصلی نوآوری در دوران هژمونیک کنونی، عمدتاً در جهت ارزشگذاری سرمایه و حداکثرسازی سود قرار دارد، که این امر با خصوصیسازی دانش از طریق ثبت اختراع، تمرین گسترده کهنگی برنامهریزیشده و پارادوکس جِوونز (که در آن بهبود کارایی انرژی به مصرف بیشتر انرژی منجر میشود) نشان داده میشود [۲۰۳].
نقطه تعامل: سؤال از مخاطبین از شما میخواهم لحظهای تأمل کنید و با خود بیندیشید: درک شما از نوآوری در بستر سازمان یا صنعت خودتان چیست؟ آیا با ابهامات یا چالشهایی در طبقهبندی یا تعریف نوآوریهایی که با آنها سروکار دارید، مواجه شدهاید؟
ابهامات در تعریف نوآوری و طبقهبندی آن
یکی از بزرگترین چالشها در حوزه نوآوری، عدم وجود تعاریف ثابت و روشنی برای آن است. کثرت تعاریف برای انواع نوآوری، منجر به ابهام در نحوه عملیاتیسازی و استفاده از اصطلاحات «نوآوری» و «نوآورانگی» در ادبیات توسعه محصول جدید شده است [۸]. واژگانی مانند رادیکال (بنیادی)، واقعاً جدید، افزایشی (تدریجی) و گسسته (ناپیوسته)، به صورت گستردهای برای شناسایی نوآوریها استفاده میشوند، اما این سوال مطرح است که تفاوت این طبقهبندیها چیست؟ تا به امروز، تعاریف ثابتی برای این انواع نوآوری از جامعه پژوهشی محصول جدید ارائه نشده است [۸]. همانطور که گِرترود استاین و ویلیام شکسپیر بیان کردهاند، «گل رز، گل رز است، گل رز است. و گل رز با هر نام دیگری نیز به همان اندازه شیرین بو میدهد»؛ اما در مورد نوآوری، گارسیا و کالانتون (۲۰۰۲) مثالهایی مانند ماشین تحریر و دستگاه فتوکپی لیزری کانن را ذکر میکنند تا نشان دهند که یک نوآوری واحد میتواند بسته به دیدگاه پژوهشگر، در ابتدا یا انتهای طیف طبقهبندی قرار گیرد. این ابهام در طبقهبندی، مقایسه مطالعات مختلف را ناممکن میسازد و به اعتقاد نویسندگان، کثرت طبقهبندیهای موجود در اقتصاد نوآوری، مانع توسعه دانش در این حوزهها شده است [۴۲].
«نوآورانگی» اغلب به عنوان معیاری برای اندازهگیری «میزان جدید بودن» یک نوآوری استفاده میشود [۱۱]. محصولات «بسیار نوآورانه» دارای درجه بالایی از جدید بودن هستند، در حالی که محصولات «کمنوآورانه» در نقطه مقابل این طیف قرار میگیرند. با این حال، در ادبیات محصول جدید، تداوم کمی در مورد اینکه این درجه جدید بودن از دید چه کسی مورد بررسی قرار میگیرد و چه چیزی واقعاً جدید است، وجود دارد [۱۱]. اگرچه بیشتر تحقیقات دیدگاه شرکت را نسبت به جدید بودن در نظر میگیرند، اما برخی دیگر به «جدید برای جهان»، «جدید برای واحد پذیرنده»، «جدید برای صنعت»، «جدید برای بازار» و «جدید برای مصرفکننده» میپردازند [۱۱، ۱۲]. این ماهیت نسبی در تعریف نوآورانگی، به عدم پیشرفت در درک فرآیند توسعه محصول جدید کمک کرده است، چرا که مطالعات را نمیتوان در واحدهای تحلیل مختلف مقایسه کرد [۱۱].
برای اینکه پژوهشهای تجربی بر عمل تأثیرگذار باشند، باید متمرکز، واضح و تفاوتهای «واقعی» را گزارش کنند، نه نتایجی که توسط نتایج نادرست تعریفشده سوگیری پیدا کردهاند [۱۰]. بنابراین، تلاش برای تبیین دامنه مفاهیم «نوآوری» و «نوآورانگی»، ارائه یک تعریف عملیاتی و معرفی یک چارچوب جامع برای هدایت تحقیقات آینده، حائز اهمیت است [۱۰]. وضوح مفهوم از چهار عنصر اصلی تشکیل شده است: تعریف باید دقیق و صرفهجو باشد؛ شرایط دامنه و ویژگیهای متنی (زمانی و مکانی که مفهوم اعمال میشود) باید روشن باشند؛ روابط معنایی با مفاهیم مرتبط باید بیان شوند؛ و انسجام و سازگاری منطقی باید وجود داشته باشد تا همه جنبهها معنا داشته و با هم تناسب داشته باشند [۲۳۶].
انواع نوآوری: افزایشی، رادیکال و واقعاً جدید
برای طبقهبندی نوآوریها، میتوان به دو نوع اصلی اشاره کرد: نوآوری افزایشی و نوآوری رادیکال. نوآوری افزایشی شامل بهبودهایی در چارچوب راهحلهای موجود است؛ به عبارت دیگر، «بهتر انجام دادن کاری که از قبل انجام میدهیم» [۱۸۴]. این نوع نوآوری، اغلب نتیجه یک استراتژی پژوهشی طراحی هدفمند یا یک سری تطبیقهای متقابل بین توسعهدهندگان محصول و جامعه کاربران است که منجر به همسویی بهتر میشود [۱۸۳]. در مقابل، نوآوری رادیکال به معنای «تغییر چارچوب» است؛ یعنی «انجام کاری که قبلاً انجام نمیدادیم» [۱۸۴]. نوآوری رادیکال مستلزم یک گسستگی با گذشته است [۱۸۵]. این نوع نوآوری، به طور شگفتانگیزی نادر است و اکثر تلاشها در این زمینه با شکست مواجه میشوند؛ به طوری که لری کیلی، رئیس گروه دوبلین، نرخ شکست را ۹۶ درصد تخمین میزند [۱۸۵]. نوآوریهای رادیکال موفق، در هر حوزه خاصی به ندرت اتفاق میافتند، شاید هر پنج تا ده سال یک بار [۱۸۵].
با توجه به این تقسیمبندی، برخی پژوهشگران استدلال میکنند که یک دسته سوم، یعنی «نوآوری واقعاً جدید»، برای طبقهبندی نوآوریها ضروری است [۱۹]. این دسته، اکثریت نوآوریها را تشکیل میدهد، اما به طرز شگفتآوری در بیست سال گذشته توجه کمی در ادبیات به آن شده است [۲۲]. محصولات «واقعاً جدید» محصولاتی هستند که در سطح کلان (ماکرو)، منجر به یک گسستگی بازاری یا یک گسستگی فناورانه میشوند، اما هر دو را شامل نمیشوند. (اگر هر دو اتفاق بیفتند، باید به عنوان نوآوری رادیکال طبقهبندی شود؛ اگر هیچ گسستگی در سطح کلان رخ ندهد، باید به عنوان نوآوری افزایشی طبقهبندی شود). در سطح خرد (میکرو)، هر ترکیبی از گسستگی بازاری و/یا فناورانه میتواند در شرکت رخ دهد [۲۰، ۲۲]. نوآوریهای واقعاً جدید به راحتی توسط معیاری قابل شناسایی هستند که یک گسستگی باید بر اساس یک مبنای کلان بازاری یا فناورانه، همراه با یک گسستگی در سطح خرد، رخ دهد [۲۲]. این نوآوریها میتوانند به خطوط تولید جدید (مانند سونی واکمن)، توسعه خط تولید با فناوری جدید (مانند کانن لیزرجت) یا بازارهای جدید با فناوری موجود (مانند دستگاههای فکس اولیه) تبدیل شوند [۲۲]. به طور کلی، نوآوریهای رادیکال نادر هستند و نباید بیش از ۲۰ درصد از نمونهها را تشکیل دهند، و همچنین نوآوریهای افزایشی نباید کمتر از ۲۰ درصد نمونهها را شامل شوند [۲۱]. در این طبقهبندی پیشنهادی، نوآوریهای رادیکال ۱۲.۵ درصد، نوآوریهای واقعاً جدید ۵۰ درصد و نوآوریهای افزایشی ۳۷.۵ درصد از کل نوآوریهای فناورانه را تشکیل میدهند [۲۱].
نقطه تعامل: نظرسنجی کوتاه به نظر شما، کدام نوع از این نوآوریها (افزایشی، رادیکال یا واقعاً جدید) بیشترین تأثیر را بر آینده صنعت یا حوزه کاری شما خواهد داشت؟ الف) افزایشی ب) رادیکال ج) واقعاً جدید
محرکهای نوآوری: فناوری، معنا و نیازهای کاربر
منشأ نوآوریهای رادیکال میتواند به دو عامل اصلی برگردد: تغییرات رادیکال در فناوری یا تغییر عمدی در معنای محصول [۱۸۳]. این محرکها منجر به انواع خاصی از نوآوریها میشوند: ۱. نوآوری مبتنی بر فشار فناوری (Technology-Push Innovation): این نوع نوآوری از تغییرات رادیکال در فناوری ناشی میشود، بدون اینکه تغییری در معنای محصولات ایجاد کند [۱۹۳]. اختراع تلویزیون رنگی (علاوه بر تلویزیونهای سیاه و سفید موجود) یک مثال است. این نوع نوآوری قطعاً از کاربران نشأت نمیگیرد [۱۹۳]. ۲. نوآوری مبتنی بر معنا (Meaning-Driven Innovation): این نوآوری از درک پویاییهای ظریف و ناگفته در مدلهای اجتماعی-فرهنگی آغاز میشود و به معانی و زبانهای رادیکالی جدید منجر میگردد که اغلب به معنای تغییر در رژیمهای اجتماعی-فرهنگی است [۱۹۳]. اختراع دامن کوتاه در دهه ۱۹۶۰ یک مثال است: این فقط یک دامن متفاوت نبود، بلکه نمادی رادیکالی جدید از آزادی زنان بود که نشاندهنده تغییر رادیکال در جامعه بود. هیچ فناوری جدیدی در آن دخیل نبود [۱۹۳]. ۳. اپیفانیهای فناوری (Technology Epiphanies): این نوع نوآوریها تغییر رادیکال در معنا را به ارمغان میآورند که با ظهور فناوریهای جدید یا استفاده از فناوریهای موجود در بسترهای کاملاً جدید امکانپذیر میشوند [۱۹۳]. کنسول بازی ویدیویی Wii و ساعت Swatch نمونههایی از این نوع نوآوری هستند [۱۹۳، ۱۸۶، ۱۸۷، ۱۸۸]. این کاربرد برتر یک فناوری اغلب در ابتدا قابل مشاهده نیست، زیرا نیازهای موجود را برآورده نمیکند. از کاربران نمیآید، بلکه یک معنای پنهان است که تنها زمانی آشکار میشود که یک طراحی، تفسیر غالب از یک محصول را به چالش میکشد و محصولات جدید و ناخواسته را ایجاد میکند که مردم در حال حاضر به دنبال آنها نیستند [۱۹۳]. به عنوان مثال، نینتندو با استفاده از سنسورهای ارزانقیمت، بازیهایی را توسعه داد که برای بازیکنان غیرحرفهای نیز قابل لذت بودند و با معرفی Nintendo Wii، مفهوم بازیهای کنسولی را تغییر داد و کل خانواده را به بازیهایی کشاند که نیاز به مهارتهای تخصصی نداشتند و فعالیت فیزیکی را تشویق میکردند [۱۸۶]. همچنین، در مورد ساعتها، هنگامی که فناوری دیجیتال پدیدار شد، شرکتهای ژاپنی (عمدتاً سیکو، سیتیزن و کاسیو) از این فناوری برای تبدیل ساعت از یک جواهر به یک ابزار استفاده کردند. آنها ساعتهای ارزانقیمت و بسیار دقیقی ساختند و توابع اضافی مانند زمانسنج، کرنومتر، آلارم، بازی و ماشینحساب را اضافه کردند [۱۸۷]. این تغییر در معنا، ژاپن را به رهبر جهانی در تولید ساعت تبدیل کرد. بعدها، شرکت Swatch صنعت ساعتسازی سوئیس را با یک تغییر معنایی رادیکال دیگر احیا کرد: ساعتها به عنوان احساسات و مد [۱۸۷]. Swatch به عنوان یک لوازم جانبی مد به بازار عرضه شد و مشتریان را تشویق کرد تا چندین ساعت داشته باشند تا با لباسهایشان ست کنند [۱۸۸].
نوآوری مبتنی بر کشش بازار (Market-Pull Innovation) یا طراحی انسانمحور (Human-Centered Design – HCD)، معمولاً بر نیازهای موجود کاربران تمرکز دارد و از فرآیندهای تکراری نمونهسازی سریع و آزمایش برای بهبودهای افزایشی استفاده میکند [۱۹۲، ۱۹۷]. این رویکرد، به دلیل ماهیت خود که بر روی چیزهایی که مردم از قبل میشناسند تمرکز دارد، ناخودآگاه راهحلهای بالقوه را به نوآوریهای افزایشی محدود میکند [۱۹۲]. این فرآیند، شبیه به «کوهنوردی» است که در آن فرد با حرکتهای کوچک در تمامی ابعاد طراحی، به دنبال افزایش کیفیت محصول است و این کار را تا رسیدن به یک «قله» محلی ادامه میدهد. با این حال، این روش کوهنوردی، اگرچه بهبود مستمر را تضمین میکند و در نهایت به اوج یک «تپه» میرسد، اما یک محدودیت شناختهشده دارد: «کوهنوردان» راهی برای دانستن اینکه آیا تپههای بالاتر دیگری در بخشهای دیگر فضای طراحی ممکن است وجود داشته باشند، ندارند [۱۷۶، ۱۷۷]. تحقیقات نشان داده است که هیچ نمونهای از نوآوری رادیکال که ناشی از فرآیند HCD باشد، یافت نشده است [۱۷۷]. در واقع، نوآوریهای رادیکال اغلب ناشی از اکتشافات و رویاهای مخترعین، مهندسان و دیگرانی است که دیدگاه درونی دارند و اغلب بر اساس مشاهدات شخصی خود از آنچه ممکن است، عمل میکنند، نه بر اساس مطالعات یا تحلیلهای رسمی [۲۰۰].
چارچوبها و مدلهای راهبردی در نوآوری
برای مدیریت پیچیدگیهای نوآوری، چارچوبهای مختلفی توسعه یافتهاند که دیدگاههای متفاوتی را ارائه میدهند.
الف) چارچوب سه جعبهای (The Three-Box Solution): این چارچوب که ریشههای عمیقی در فرهنگ هندوستان و تناقض بین ارزشهای حفظ، تخریب و خلق دارد [۱]، یک رویکرد عملی برای رهبری نوآوری است [۵]. سه خدای اصلی در آیین هندو، ویشنو (خدای حفظ)، شیوا (خدای تخریب) و برهما (خدای خلقت) هستند [۲]. این سه خدا با کار حفظ یک کسبوکار موفق مطابقت دارند: مانند ویشنو، شرکت باید هسته موجود خود را حفظ کند؛ مانند شیوا، باید بقایای غیرمولد گذشته را از بین ببرد؛ و مانند برهما، باید آینده را خلق کند [۲]. بر اساس فلسفه هندو، چرخه خلق-حفظ-تخریب یک چرخه مداوم و بدون آغاز و پایان است [۳]. نقش هر سه خدا در ایجاد و حفظ تمام اشکال زندگی به یک اندازه مهم است [۳]. مطابق با این فلسفه، کار حفظ یک شرکت یک فرآیند پویا و موزون است که هرگز به پایان نمیرسد [۳]. بزرگترین چالش در تعادل سه جعبه، «تله موفقیت» است؛ به این معنی که هرچه موفقیت شما در جعبه ۱ (حفظ حال حاضر) بیشتر باشد، احتمالاً با مشکلات بیشتری در طراحی و اجرای استراتژیهای پیشگامانه جعبه ۳ (خلق آینده) مواجه خواهید شد [۱]. این تله معمولاً ناشی از بیتوجهی عمدی نیست، بلکه از پویاییهای داخلی سازمان ناشی میشود [۱]. این چارچوب نیازمند فروتنی از سوی رهبران است، زیرا اساساً یک استراتژی برای اقدام از طریق یادگیری مداوم است [۷]. راجارام پیشنهاد میکند که برای تضمین دفاع جدی از برنامهها و ایدهها، «طوایف» یا گروههایی درون سازمان ایجاد شوند که یکدیگر را به چالش بکشند. ویشنو، شیوا را بر سر اینکه چه چیزی را حفظ کند و چه چیزی را فراموش کند، به چالش میکشد؛ شیوا، برهما را بر سر اینکه کدام ایدههای جدید واقعاً ارزش پیگیری دارند، به چالش میکشد [۴]. فقط زمانی که هر حرکت برنامهریزیشده از هر زاویهای کاوش و به چالش کشیده شود، بهترین راهحلها پدیدار میشوند [۴].
ب) نوآوری مدل کسبوکار (Business Model Innovation): مدل کسبوکار به عنوان نتیجه ایجاد ساختارهای سازمانی جدید یا تغییر ساختارهای موجود برای دنبال کردن یک فرصت جدید تلقی میشود [۳۴]. مطالعات نشان میدهد که یک منطق طراحی در پشت نحوه درک و توضیح کارآفرینان و مدیران از مدل کسبوکارشان وجود دارد [۳۴]. هنگامی که روایت ناسازگار باشد یا اجزای داستان ناهماهنگ باشند، این کسبوکارها تمایل به شکست دارند [۳۴]. بنابراین، توانایی ایجاد روایتها یا داستانهای منسجم برای انتقال کسبوکار از یک فرصت به فرصت دیگر، برای مدیران و کارآفرینان حیاتی است [۳۴]. «Business Model Canvas» یکی از پرکاربردترین چارچوبها برای توصیف عناصر مدلهای کسبوکار است [۳۶].
ج) نوآوری باز (Open Innovation) و نوآوری کاربرمحور (User Innovation): نوآوری باز به استفاده از افراد خارج از بستر سازمانی که در یک زمینه خاص تخصص ندارند، برای حل مسائل پیچیده اشاره دارد [۲۰۴، ۲۸۹]. شرکتها میتوانند برای ابداع، توسعه و حتی اجرای ایدههای جدید به کاربران کالاها و خدمات خود متکی باشند [۲۰۴]. این رویکرد به معنای ذهنیت عصر اطلاعات نسبت به نوآوری است که در تضاد با محرمانگی و ذهنیت سیلوگونه آزمایشگاههای تحقیقاتی سنتی شرکتها قرار دارد [۲۹۰]. نیکلاس کارر (۲۰۰۷) مفهوم «نادانی جمعیت» را مطرح میکند، که در آن مشارکتهای مردمی میتوانند نتایج غیرمنتظره و مؤثری را به همراه داشته باشند [۲۹۲]. اریک ریموند مفهوم «کلیسای جامع و بازار» را معرفی کرده است؛ «کلیسای جامع» نمایانگر روش سنتی بهکارگیری گروهی از متخصصان برای طراحی و توسعه نرمافزار است، در حالی که «بازار» نمایانگر رویکرد متنباز است [۲۹۱]. او اشاره میکند که «پروژههای موفق بازار معمولاً با یک نابغه فردی آغاز میشوند» [۲۹۱].
د) نوآوری اخلالگر (Disruptive Innovation): نظریه نوآوری اخلالگر، که توسط کلیتون کریستنسن مطرح شده است، به نوآوریهایی اطلاق میشود که محصولات یا خدمات سادهتر و مقرونبهصرفهتری را تولید میکنند که نیازهای مصرفکنندگان در بخشهای پایین بازار یا کسانی که قبلاً فرصت دسترسی به بازار را نداشتند، برآورده میکند [۹۱، ۹۳]. این امر زمانی اتفاق میافتد که شرکتهای فعال به قدری بر جلب رضایت سودآورترین مشتریان خود تمرکز میکنند که از نیازهای سایر بخشها غفلت کرده یا آنها را اشتباه تشخیص میدهند [۳۹۵]. اخلال میتواند از دو نوع باشد:
- اخلال از پایین (Low-end disruption): یک مدل کسبوکار با هزینه کم، وارد بخش پایینی یک بازار موجود شده و سهمی از آن را به دست میآورد [۹۱، ۹۳، ۳۹۵]. از آنجایی که انگیزه سودآوری برای رقابت در بخش پایین بازار وجود ندارد، این نوع اخلال باعث میشود شرکتهای موجود تلاشهای خود را بر مناطق سودآورتر متمرکز کنند [۹۱، ۹۳، ۳۹۵]. (مثال: کلینیکهای دقیق CVS [۹۱، ۹۳]).
- اخلال بازار جدید (New-market disruption): یک بخش جدید در یک بازار موجود با ارائه نسخه کمهزینه از یک محصول ایجاد میکند [۹۱، ۹۳]. این نوع اخلال بر مخاطبانی تمرکز میکند که هنوز در بازار وجود ندارند [۹۱، ۹۳]. ارائه یک محصول مقرونبهصرفه، سادهتر یا قابل دسترستر، به طور مؤثری یک بخش جدید ایجاد میکند [۹۱، ۹۳]. (مثال: تلفنهای هوشمند به جای لپتاپ [۹۱، ۹۳]). نوع دیگری نیز از نوآوری اخلالگر وجود دارد که «بازار-آفرین» (Market-creating) نامیده میشود: این نوآوریها در توانمندسازی توسعه پایدار کلیدی هستند. آنها نه تنها سود، بلکه شغل، زیرساخت و تغییر فرهنگی را از طریق دموکراتیکسازی مزایای بازار جدید موفق، ایجاد میکنند. این نوآوریها پایهای محکم برای رشد آینده ایجاد میکنند [۹۱، ۹۳]. (مثال: نودل فوری Indomie در نیجریه توسط تولارام [۹۱، ۹۳]).
ه) نوآوری اجتماعی (Social Innovation): نوآوری اجتماعی به طور صریح برای برآورده کردن یک نیاز اجتماعی شناخته شده طراحی شده است [۸۳]. این مفهوم به معنای توسعه و اجرای عملی محصولات، خدمات و برنامههای جدیدی است که نیازهای اجتماعی را برآورده میکنند [۷۶]. اغلب، توصیف نیازهای برآورده نشده یا چالشهای اجتماعی حل نشده، یک موضوع مشترک در بسیاری از تعاریف نوآوری اجتماعی است [۷۸]. نوآوری اجتماعی میتواند منجر به بهبود کیفیت زندگی شود [۷۸]. این نوآوری از چهار بخش اصلی نشأت میگیرد: بخش غیرانتفاعی، بخش عمومی، بخش خصوصی و بخش غیررسمی [۷۵، ۸۵]. فرآیند نوآوری اجتماعی یک چرخه تکراری است که شامل شش مرحله میشود: ۱. محرکها (شناسایی نیازها)، ۲. پیشنهادات (تولید ایدهها)، ۳. نمونههای اولیه، ۴. پایدارسازی، ۵. مقیاسگذاری و ۶. تغییر سیستمی [۸۷]. در مرحله «پیشنهادات»، تکنیکهایی مانند تفکر طراحی (مثل Human Centred Design Toolkit ایدئو)، الهامگیری از بخشهای دیگر، رویکرد انحراف مثبت (Positive Deviance) و جمعسپاری (Crowdsourcing) برای تولید ایدهها مورد استفاده قرار میگیرند [۸۸، ۸۹، ۹۰]. یک تنش کلیدی در نوآوری اجتماعی، بین تمایل به همکاری و باز ماندن، و نیاز به حفاظت از منافع مالی پروژه است [۹۰]. یک سرمایهگذاری با مأموریت اجتماعی، علاقهمند است نوآوریاش به گستردهترین شکل ممکن منتشر شود تا بیشترین تأثیر اجتماعی را ایجاد کند، اما این اغلب با منافع تجاری آن در تضاد است [۹۰].
چالشها و عوامل موفقیت در نوآوری
مسیر نوآوری، بهویژه در نوع رادیکال آن، مملو از چالشهاست. نوآوریهای رادیکال، ریسک بیشتری دارند [۲۶]. در چارچوب سه جعبهای، «تله موفقیت» یک چالش بزرگ است؛ زیرا هرچه در حفظ کسبوکار فعلی (جعبه ۱) موفقتر باشید، با مشکلات بیشتری در طراحی و اجرای استراتژیهای پیشگامانه (جعبه ۳) روبرو خواهید شد [۱]. برای نوآوریهای رادیکال، حضور «قهرمانان محصول» (Product Champions) بسیار ارزشمند است [۲۶]. این افراد میتوانند به پیشبرد ایدههای جدید در برابر مقاومتهای داخلی کمک کنند. شرکتهایی که دید بازتری نسبت به اخلالها و پارادایمهای فناورانه جدید دارند، تمایل بیشتری به پیگیری نوآوریهای رادیکال و استخدام مدیران جوانتر دارند [۳۴۰]. سن مدیرعامل به عنوان معیاری برای باز بودن شرکت در برابر اخلال یا سایر عواملی که مزیت رقابتی در نوآوریهای رادیکال ایجاد میکنند، استفاده میشود [۳۴۰]. این نظریه نشان میدهد که مدیران جوانتر مزیت رقابتی در نوآوری رادیکال دارند، در حالی که مدیران مسنتر ممکن است در اداره شرکتها کارآمدتر باشند [۳۱۱، ۳۱۲]. با این حال، کاهش پارامتر «لامبدا» (Λ) که با نوآوری رادیکال مرتبط است، منجر به کاهش نوآوریهای رادیکال و در عین حال کاهش دستمزد مدیران جوان میشود که این امر میتواند به معنای عدم تشویق نوآوریهای رادیکال توسط جامعه باشد [۳۱۶].
نقطه تعامل: دعوت به تأمل با توجه به چالشها و چارچوبهای مطرح شده، چگونه میتوانید برخی از این مفاهیم را برای حل یک چالش نوآوری فعلی در سازمان یا پروژه خود به کار گیرید؟
نتیجهگیری: در این سخنرانی، به بررسی جامع نوآوری پرداختیم و دریافتیم که این مفهوم، فراتر از یک واژه ساده، یک نیروی محرکه پیچیده و چندوجهی است که از ریشههای تاریخی و فلسفی تا کاربردهای مدرن در کسبوکار و جامعه، ابعاد گوناگونی دارد. ما به ابهامات موجود در تعریف نوآوری و ضرورت وضوح مفهومی اشاره کردیم و سپس به تفکیک انواع نوآوریها از افزایشی تا رادیکال و واقعاً جدید، با توجه به محرکهای اساسی آنها، پرداختیم. چارچوبهای عملی مانند «راهحل سه جعبهای» و نوآوری مدل کسبوکار، بینشهای ارزشمندی را برای مدیریت این فرآیندها ارائه میدهند. همچنین، بر اهمیت نوآوری اجتماعی در پاسخگویی به نیازهای اساسی جامعه تأکید ورزیدیم. در نهایت، چالشهای ذاتی نوآوری، به ویژه در زمینه نوآوریهای رادیکال، مورد بحث قرار گرفت و نقش عوامل سازمانی و رهبری در موفقیت یا شکست نوآوریها تبیین شد. نوآوری، فرآیندی پویا و چرخشی است که نیازمند تعادل بین حفظ گذشته، تخریب بخشهای غیرمولد و خلق آینده است؛ فرآیندی که در آن فروتنی و یادگیری مستمر از عوامل کلیدی موفقیت به شمار میروند. فهم دقیق این ابعاد، برای هر سازمان یا فردی که به دنبال پیشرفت و ایجاد ارزش در دنیای پرشتاب امروز است، حیاتی است.
نکات کلیدی:
- نوآوری مفهومی پیچیده و چندوجهی است که تعاریف آن در ادبیات مختلف، متفاوت و گاه مبهم است [۸، ۱۱، ۴۲].
- سه نوع اصلی نوآوری شامل افزایشی (تدریجی)، رادیکال (بنیادی) و واقعاً جدید (واقع در میانه این دو) هستند [۱۸، ۱۹، ۲۲].
- نوآوری افزایشی اغلب نتیجه طراحی انسانمحور (HCD) است که به بهبودهای تدریجی منجر میشود [۱۷۷، ۱۹۲].
- نوآوری رادیکال کمتر رایج است و توسط تغییرات فناورانه یا تغییرات بنیادی در معنا ایجاد میشود و لزوماً از نیازهای مستقیم کاربران برنمیآید [۱۸۳، ۱۸۵، ۱۹۳، ۲۰۰].
- چارچوب سه جعبهای، رویکردی مدیریتی برای ایجاد تعادل بین حفظ حال، تخریب گذشته و خلق آینده است که ریشههایی در فلسفه هندو دارد [۱، ۲، ۷].
- «تله موفقیت» زمانی رخ میدهد که موفقیت در حفظ وضع موجود، مانع از سرمایهگذاری بر نوآوریهای تحولآفرین شود [۱].
- نوآوری اخلالگر، محصولاتی سادهتر و مقرونبهصرفهتر را برای بخشهای نادیدهگرفته شده بازار یا بازارهای جدید فراهم میکند [۹۱، ۹۳، ۳۹۵].
- نوآوری اجتماعی به توسعه راهحلهایی برای نیازهای اجتماعی میپردازد و در چهار بخش غیرانتفاعی، عمومی، خصوصی و غیررسمی رخ میدهد [۷۶، ۸۵].
- رهبری که پذیرای اخلال و پارادایمهای جدید است و به استعدادهای جوان بها میدهد، میتواند به موفقیت در نوآوریهای رادیکال کمک کند [۳۴۰].
- فهم و مدیریت نوآوری نیازمند یک رویکرد جامع است که هم ابعاد فناورانه و هم ابعاد معنایی و اجتماعی را در برگیرد [۱۸۳، ۱۹۳].
سؤالات تفکربرانگیز:
- چگونه سازمانها میتوانند از «تله موفقیت» دوری کنند و به طور مداوم در هر سه جعبه (حفظ، تخریب، خلق) فعالیت کنند؟
- با توجه به دشواری و نرخ بالای شکست نوآوریهای رادیکال، آیا سرمایهگذاری بر روی آنها توجیه اقتصادی دارد؟ نقش مدیریت ریسک در این زمینه چیست؟
- آیا تکیه بر تفکر طراحی انسانمحور (HCD) میتواند منجر به نادیده گرفتن فرصتهای نوآوری رادیکال شود؟ چگونه میتوان از این محدودیت اجتناب کرد؟
- چگونه میتوان موانع پیش روی نوآوری اجتماعی را در بخشهای مختلف (عمومی، خصوصی، غیرانتفاعی، غیررسمی) شناسایی و برطرف کرد تا این نوع نوآوریها به مقیاس گستردهتری دست یابند؟
- در عصر کنونی که هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته نقش پررنگی دارند، چگونه میتوان معنای جدیدی به محصولات و خدمات بخشید تا از رقابت صرفاً فناورانه فراتر رفت؟
پایان سخنرانی:
در پایان این سخنرانی، ما با یک چشمانداز گستردهتر از نوآوری و اهمیت حیاتی آن در دنیای امروز مواجه هستیم. از شما میخواهم که این دانش را صرفاً در حد تئوری نگه ندارید. تکلیف شما این است که در طول هفته آینده، یک ایده نوآورانه، هرچند کوچک، را در زمینه کاری یا زندگی شخصی خود شناسایی کنید که میتواند یک «نیاز برآورده نشده» را پوشش دهد. سپس، با توجه به طبقهبندیهای نوآوری (افزایشی، رادیکال، واقعاً جدید) و محرکهای آن (فناوری، معنا، نیاز کاربر)، نوع این نوآوری را تعیین کرده و حداقل یکی از چارچوبهای بحث شده (مانند چارچوب سه جعبهای یا نوآوری مدل کسبوکار) را برای تحلیل اولیه آن به کار ببرید. این گام کوچک در عمل میتواند دروازهای به سوی تحولات بزرگ در آینده باشد. آینده در دستان کسانی است که جرأت نوآوری دارند. با آرزوی موفقیت شما در این مسیر پرفراز و نشیب و الهامبخش. از توجه شما سپاسگزارم.
بدون نظر