در دنیای شرکتی به سرعت یاد می‌گیرید که اگر شرکت‌های کوچک بخواهند همکاری کنند، این اتفاق می‌افتد، در حالی که تلاش‌ها برای همکاری با شرکت‌های بزرگ ممکن است شامل جلسات زیادی باشد و افراد زیادی را درگیر کند بدون اینکه تضمینی برای نتیجه‌ای از آن وجود داشته باشد. شرکت های کوچک در صورت نیاز نوآوری می کنند. شرکت های بزرگ اغلب ریسک گریز هستند.

اعلامیه گوگل مبنی بر سازماندهی مجدد تحت یک شرکت مادر جدید، آلفابت ، گامی در جهت غلبه بر این نوع بوروکراسی و حفظ رگه به ​​شدت نوآورانه و جسورانه ای است که تاکنون علامت تجاری آن بوده است.

شرکت‌های بزرگ آزادی بیشتری دارند تا کاربران نهایی خود را نادیده بگیرند، پنهان‌کاری را از ترس دزدیده شدن ایده‌هایشان ترجیح می‌دهند و در عوض بر سهامداران بزرگ تمرکز می‌کنند. این بدان معنی است که آنها اغلب محصولاتی را ایجاد می کنند که دامنه آنها بسیار گسترده است و نیازهای خاصی را برطرف نمی کند.

برای کسب و کارهای کوچکتر، نوآوری ها بخشی از نحوه تعامل آنها با مشتریان است. نمونه‌های اولیه سریع منتشر می‌شوند و ارزیابی می‌شوند تا ببینند چه چیزی کار می‌کند و چه چیزی خوب نیست. سپس این نمونه های اولیه بزرگ شده و به طیف وسیع تری از مشتریان بالقوه مرتبط می شوند. علیرغم اندازه و ثروت بسیار زیاد، این رویکردی است که گوگل از آن حمایت می کند.

یک ایمیل هفتگی با تجزیه و تحلیل مبتنی بر شواهد از بهترین محققان اروپا

اغلب شرکت های بزرگ به مهندسان خود برای قضاوت معقول در مورد تصمیمات تجاری اعتماد ندارند. این احتمالاً نباید اینطور باشد، زیرا اغلب موفق ترین شرکت های فناوری توسط کسانی اداره می شوند که در یک نقش فنی کار کرده اند. شرکت هایی مانند هیولت پاکارد ، اپل و گوگل به جای تمرکز محدود بر اهداف تجاری، نام خود را از طریق عالی بودن از لحاظ فنی به دست آوردند.

حرکت گوگل به طور موثر یک شرکت یکپارچه را به چندین شرکت کوچکتر که کاملاً متعلق به آلفابت است تقسیم می کند که گوگل بزرگترین آنهاست. به این ترتیب، گوگل (یا بهتر است بگوییم آلفابت) امیدوار است هر یک از حوزه های تمرکز خود را کوچک، سریع و نوآورانه نگه دارد.

ریسک گریز

به هر حال، گوگل دیگر فقط یک موتور جستجو نیست. در بسیاری از جهات، از طراحی تلفن همراه و سیستم‌های عامل ، تا کیت‌های کنترل خانه هوشمند ، اتومبیل‌های خودران ، نقشه‌برداری جغرافیایی و پروژه‌های خارج از دیوار گسترش یافته است . امتحان کردن چیزها و اختصاص منابع به ایده های بالقوه راحت است.

این ریسک‌پذیری بخش کلیدی زیرساخت‌های نوآوری Google است که به کارکنان و رهبران فنی استقلال فکری می‌دهد بدون اینکه آنها را با مسائل تجاری بیش از حد تحت فشار قرار دهد. در واقع، این شبیه به یک مدل تحقیقاتی آکادمیک سنتی است، که در آن دانشگاهیان با ایده‌های خوب منابعی را به دست می‌آورند که به آنها اجازه می‌دهد آنها را به جلو سوق دهند. اگر به خوبی انجام شود، دانشگاه به یک پیشرو در این زمینه تبدیل می شود، همانطور که گوگل به یک غول فناوری تبدیل شده است.

کارهای کوچک در نرم افزار

گوگل می‌خواهد بهترین کارکنان را به آزمایشگاه‌های تحقیقاتی جذب کند و با ایجاد زیرساخت شرکت‌های کوچک که در آن مهندسان زیر بار بوروکراسی قرار نگیرند، به این مهم دست می‌یابد. با این حال، برخلاف کسب و کارهای کوچکتر، گوگل جیب های عمیقی برای پشتیبانی از کارکنان خود دارد. بدون نیاز به پیشرفت در یک سلسله مراتب رسمی می توان به یک ستاره در حال ظهور مسئولیت هایی سپرد.

به هر حال، ساختار شرکت‌های بزرگ ممکن است توانایی آن‌ها را برای تولید نرم‌افزار مفید محدود کند – به عنوان مثال، بسیاری از فاجعه‌های بزرگ قراردادهای فناوری اطلاعات دولتی را در نظر بگیرید، مانند 10 میلیارد پوند هزینه شده برای سیستم فناوری اطلاعات NHS که در نهایت هرگز کارساز نشد.

یک شرکت کوچک چه کاری متفاوت انجام می داد؟ باید برای جستجوی بهترین راه‌حل زمان صرف می‌کرد، نمونه‌های اولیه ایجاد و آزمایش می‌کرد و از آن‌ها به عنوان مبنایی برای محصول نهایی استفاده می‌کرد. شرکت‌های بزرگی که در قرارداد NHS شرکت داشتند، راه‌حل‌های آماده‌ای داشتند که بدون تردید در مورد مناسب بودن آن‌ها، آن‌ها را پیش بردند. پول زیادی صرف طراحی و تجزیه و تحلیل نیازمندی‌ها شد و سال‌ها قبل از اینکه محصول به دست کارکنان بالینی برسد، این رویای یک برنامه‌نویس کامپیوتر بود، اما یک کابوس برای کاربر مورد نظر بود.

شهرت بر اساس مردم ساخته شده است

دانشگاه‌های پیشرو عموماً افرادی را دارند که باید از موفقیت‌شان تشکر کنند – برای مثال رمزنگاری در رویال هالووی، به رهبری پروفسور فرد پایپر ، و گروه انفورماتیک دانشگاه ادینبورگ که تحت هدایت پروفسور سیدنی مایکلسون پیشرفت کردند.

بنابراین شرکت‌های بزرگ باید مانند شرکت‌های کوچک عمل کنند و فرصت‌هایی را برای نوآوری و ریسک‌پذیری برای پیشرفت فراهم کنند، جایی که افرادی که نمی‌خواهند با قوانین و رویه‌های سخت‌گیرانه مطابقت داشته باشند، بتوانند چشم‌انداز آینده خود را به کار گیرند. به هر حال، اپل زمانی یک شرکت گاراژ بود و مایکروسافت مجبور شد سیستم عامل شخص دیگری (معروف به 86-DOS و خریداری شده از تیم پترسون از محصولات کامپیوتری سیاتل) را قرض بگیرد تا بتواند از نردبان عبور کند.

تأثیر عظیم Google عمدتاً به خلاقیت افراد مربوط می شود، تصویر آن هنوز هم یکی از گروهی از توسعه دهندگان نرم افزاری است که عاشق نوشتن کد هستند – برای شرکتی که محصولاتش به طور فزاینده ای مکان هایی را در زندگی تقریباً هر کاربر وب پیدا می کنند آسان نیست. بیایید امیدوار باشیم که ایجاد Alphabet از اخلاق شرکت های کوچک محافظت کند که گوگل را بزرگ کرده است.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *