من شخصاً کتاب را پر از داستانهای الهامبخش و همچنین تعدادی ابزار عملی یافتم که میتوانید در کارهای نوآورانه خود از آنها استفاده کنید، که ترکیب خوبی را ایجاد میکند.
این کتاب همچنین شامل یک نسخه به روز شده و اصلاح شده از کتاب قبلی او، بهره برداری از آشوب است، که به خوبی به یکدیگر گره خورده اند تا چارچوبی را برای «ایجاد آینده» تشکیل دهند.
با این حال، بدون مقدمه، اجازه دهید به مصاحبه واقعی!
1. مطمئن هستم که بسیاری از خوانندگان ما قبلاً با برخی از کارهای شما آشنا هستند، اما برای کسانی که آشنایی ندارند، ممکن است کمی در مورد خودتان توضیح دهید؟
من بنیانگذار/مدیر عامل Trend Hunter هستم که بزرگترین پلتفرم روند و یک مشاوره نوآوری در جهان است.
به طور خلاصه، ما از 3.4 میلیارد بازدید از داده ها و 170،000،000 بازدیدکننده مانند یک گروه متمرکز نوآوری غول پیکر استفاده می کنیم تا به مردم کمک کنیم ایده های بهتر را سریعتر پیدا کنند. این ما را به دنیایی سوق داده است که به صدها برند در هزاران پروژه و پروژه تحقیقاتی کمک می کنیم تا آینده را پیش بینی و خلق کنند.
نیمی از کار ما بر روی شناسایی فرصتها است و نیمی دیگر با برندها، میلیاردرها و مدیران عامل همکاری میکنیم تا به تحقق آن کمک کنیم… و ما در این مسیر چیزهای زیادی یاد گرفتهایم که منجر به آرشیو تاکتیکها، ابزارها، کارگاهها و چارچوب هایی که پایه و اساس این کتاب را فراهم می کند.
2. چه چیزی باعث شد تا آینده را بنویسید و کتاب درباره چیست؟
همه میخواهند نوآوری اتفاق بیفتد، اما بیشتر مردم در مسیر تکرار هر چیزی که منجر به موفقیت سال گذشته شده است گرفتار میشوند. افراد باهوش، بهویژه، به دلیل ۷ عاملی که ما را از دیدن و گرفتن فرصتهای جدید میبندند، فرصتهای بسیار نزدیک را از دست میدهند.
بر این اساس، من میخواستم یک کتاب راهنمای کامل در مورد تاکتیکهای تفکر مخرب، نوآوری و تغییر تهیه کنم. من نمیخواستم کتابی بنویسم که نشان دهد نوآوری مهم است، بلکه میخواستم یک کتابچه راهنمای پر از چارچوبهایی بنویسم که واقعاً آن را تحقق بخشد – و میخواستم کار زندگی من در یک کتاب باشد.
برای زمینه بیشتر، در سال 2008، کتابی برنده جایزه به نام بهره برداری از آشوب – 150 راه برای جرقه زدن نوآوری در زمان تغییر نوشتم . آن کتاب یک کتاب کامل درباره تاکتیکهای نوآوری بود، و شکست بزرگ من بود، زیرا ناگهان درست زمانی که جهان آشفته شد، تبدیل به مرد آشوب شدم.
من شروع به فراخوانی توسط مدیر عامل های Fortune 500 کردم تا در دوره های آشفتگی خود به آنها کمک کنم. شما به یکی کمک میکنید، به دیگری توصیه میکنید، و به زودی من با 100 مدیر عامل، سپس 100، سپس 200 و غیره کار کردم. تمام تاکتیکهای جدیدی که یاد گرفتهام و تمام قطعات گمشدهای که آرزو میکردم گنجانده شود.
نتیجه این پروژه بود، یک کتاب دو طرفه به نام Create The Future + The Innovation Handbook . The Innovation Handbook بازنویسی Exploiting Chaos است، اما بخش جدید، Create The Future درباره قطعه گم شده بود:
پس از کار با صدها مشتری، بخش بزرگی که احساس کردم از دست رفته بود، توانایی تغییر بود . ما در مورد نوآوری و تغییر به عنوان مرتبط با یکدیگر صحبت می کنیم، اما تاکتیک های واقعی که برای ایجاد تغییر استفاده می کنید چیست؟ تاثیر همه تله هایی که از مقاومت ما در برابر تغییر وجود دارد چیست؟
به نظر می رسد، تعداد زیادی از این تله ها وجود دارد، و تکنیک های دقیقی وجود دارد که می توانید برای بهتر شدن از آنها استفاده کنید.
احساس میکردم که این مهمترین جنبه در هر یک از پروژههایی است که بخشی از آن بودم. بنابراین، طرف اول کتاب، ایجاد آینده، همه چیز درباره آن نصیحت گمشده در مورد مهم ترین چیزی است که برای تحقق ایده شما لازم است: تاکتیک هایی برای تفکر مخرب.
3. من واقعاً از اینکه شما آشکارا برخی از مبارزات نوآوری خود را به اشتراک گذاشته اید، بسیار لذت بردم. تنها چیزی که آرزو می کنید زودتر یاد می گرفتید چیست؟
در روزهای اولیه ترند هانتر، ما موفقیت زیادی را در کسب ترافیک وب سایت تجربه کردیم، که باعث شد در مسیر خودمان که صرفاً تعداد بازدیدهای بیشتری را دنبال می کنیم، گرفتار شویم. در یک مقطع، تقریباً از همه روزنامههای روی کره زمین ترافیک بیشتری داشتیم، اما مدل کسبوکار برای حمایت از هزینههایمان را نداشتیم.
سپس، در حدود سال 2010، سال بسیار سختی را پشت سر گذاشتیم که شرکای آژانس تبلیغاتی ما سقوط کردند و ما را در موقعیت سختی قرار دادند. ما باید تلاش میکردیم تا بفهمیم که چگونه میتوان شرکت را تغییر داد، تمام ایمیلهای گذشته و تعاملات مشتریمان را بررسی میکردیم تا ببینیم آیا یک قطعه طلا در این مسیر وجود دارد یا خیر.
در نهایت به ایمیلی از مشتری (“سارا”) در نستله برخوردم که گفت: “ما عاشق این چیز شکارچی ترند، میتوانید یک نسخه سفارشی برای ما بسازید و شاید اگر به شما پول بدهیم، گزارشها و کارگاههای آموزشی بسازید؟” من حتی جواب نداده بودم و 2.5 سال گذشته بود. به هر حال، من پاسخ دادم… ما کسب و کارمان را محور قرار دادیم… و 700 مشتری بعد، به نظر می رسد که باید سال ها زودتر به سارا پاسخ می دادم. من خودم را تصور می کنم که چقدر جلوتر خواهیم بود.
با این حال، من در مسیری گیر کرده بودم و وقتی همه چیز خوب پیش می رود، تکرار تصمیمات گذشته خیلی آسان است. برای اینکه بتوانم فرصتهایم را بهتر ببینم، باید: فرصتها را بازتر کنم، بیشتر با مشتریانم صحبت کنم و عمیقتر این سوال را بپرسم که آیا قبلاً در مسیر بهینهام بودهام یا نه. نیاز داشتم مخلانه تر فکر کنم!
4. 7 تله وابستگی مسیر یکی از مفاهیم کلیدی کتاب است. کدام یک از این موارد را رایجترین و/یا آسیبرسانتر میدانید؟
به نظر من، قدرتمندترین مفهوم در واقع ترکیبی از “تله های موفقیت” و “تله های عصبی روانشناختی” ما است. به طور خلاصه، وقتی موفق می شویم، از شکار فرصت های جدید دست می کشیم.
با این حال، وقتی این را با این واقعیت ترکیب کنید که مغز ما حتی نمیخواهد مسیرهای جدید فرصتها را به ما نشان دهد، در نهایت در مسیری واقعا خطرناک قرار میگیریم.
ما در نهایت در یک شیار گرفتار می شویم، کور از این واقعیت که گزینه های بسیار دیگری در مقابل خود داریم. این ترکیبی از تلهها توضیح میدهد که چرا بسیاری از برندهای موفق و نمادین در نهایت توسط فناوریهایی که ممکن است حتی در ایجاد آنها نقش داشتهاند، مختل شوند.
خبر خوب این است که انواع تاکتیکهایی وجود دارد که میتوانید انجام دهید تا بررسی کنید که چقدر مغزتان شما را محدود میکند و از گرفتار شدن در یک شیار جلوگیری کنید.
5. شما با بسیاری از برترین نوآوران شرکتی روی کره زمین کار کرده اید، به نظر شما رایج ترین اشتباهاتی که می بینید آنها مرتکب می شوند چیست؟
بیشتر مردم نمی دانند که واقعاً چقدر به فرصت های جدید نزدیک هستند، به ویژه زمانی که فرصت در بازار خودشان است.
به نظر غیرشهودی میرسد، اما واقعیت این است که فرصتهای جدید ظریف و ناخوشایند هستند، بهویژه برای افرادی که از قبل در بازار معینی «بهخوبی عمل میکنند» آسان و ناخوشایند هستند. ما همچین چیزی رو امتحان کردیم ما می دانیم که کار نخواهد کرد. ما در حال حاضر یک راه حل سودآور در آنجا داریم. این فناوری به کندی در حال توسعه است، اما ما به آن توجه داریم. ما آن آزمایش را متوقف کردیم…”
قدرت کورکننده تخصص خود را بشناسید و در راه حل های رقیب و ایده های جدید ناخوشایند پتانسیل بیشتری را در نظر بگیرید.
6. شما ارزش کارگاه های آموزشی را برجسته کرده اید. با این حال، به نظر می رسد بسیاری از شرکت ها با کارگاه های خلاقانه ای که برگزار می کنند، دست و پنجه نرم می کنند. بهترین نکات شما برای به دست آوردن ارزش بیشتر از آنها چیست؟
طیف گسترده ای از عملکرد وجود دارد که یک فرد می تواند از راه اندازی یک کارگاه با تیم خود داشته باشد. یک کارگاه ممکن است شکست بخورد و مانند اتلاف ناخوشایند وقت افراد ارشد باشد، یا می تواند همسویی، خرید و مراحل بعدی قابل اجرا را ایجاد کند.
با توجه به قطبیت نتیجه، یاد بگیرید که زمان خود را برای یادگیری تاکتیک های اثبات شده و آزمایش شده در نبرد که نتایج را ایجاد می کند، صرف کنید. وقتی کارگاهی را برای نوآوران برجسته جهان مانند گوگل، کوکاکولا، ناسا، دیزنی یا یونیورسال برگزار میکنم، آنها تمایل دارند کارگاهها را جدیتر بگیرند، زیرا ارزش فوقالعادهای را که میتوان با یک کارگاه خوب به دست آورد، تشخیص میدهند … آنها زمان شخصی بیشتری را صرف یادگیری تاکتیک های کارگاهی می کنند که پتانسیل کسب نتایج را افزایش می دهد. شما هم باید! علاوه بر این، یک کارگاه مزایای متعددی دارد. علاوه بر هدف نهایی ارائه ایدهها و مراحل بعدی، شما در واقع مغز خود را آموزش میدهید تا بهتر به مشکلات از منظرهای مختلف نگاه کند. شما خودتان را برای خلاقیت بیشتر آموزش می دهید!
7. اگر یکی از خوانندگان ما در ایجاد حس فوریت در مورد نوآوری در سازمان خود مشکل دارد، چه کاری را به او پیشنهاد می کنید؟
برای ایجاد فوریت، کارگاهی که دوستش دارم (که در کتاب موجود است)، به نام Utopia vs Dystopia.
در این تمرین، تیمها را وادار میکنم تا 5 سال بعد دنیایی را تصور کنند که سازمان آنها از هم پاشیده است (یعنی دیستوپیا).
چه عواملی به نظر شما واقع بینانه می تواند منجر به چنین سناریویی شود؟ آیا نسل بعدی استعدادها را جذب نکردید؟ به اندازه کافی سریع با فناوری سازگار می شوید؟ چه چیزی باعث چنین نتیجه ای می شود؟
بعد از 10 دقیقه یا بیشتر، تمرین مخالف را انجام دهید و تصور کنید چه عواملی ممکن است منجر به آرمان شهر شما شود. اغلب اوقات، این تمرین باعث ایجاد فوریت میشود، زیرا رهبران متوجه خواهند شد که اگر تغییری رخ ندهد، سناریوی دیستوپیا چقدر محتمل خواهد بود.
در این میان، روشن خواهد شد که مدینه فاضله نیازمند کار است. گام بعدی این است که از این لیست به سه حوزه برتر برای نوآوری، که تمرینی است که همسویی و مسیری برای مراحل بعدی ایجاد می کند، فیلتر کنید.
8. مرسی که وقت گذاشتی جرمی! آیا فکر پایانی یا سخنی حکیمانه برای خوانندگان ما دارید؟
در عصر تغییرات و فرصتهای سریع ما، شما به سطح بعدی خود بسیار نزدیکتر از آن چیزی هستید که احتمالاً تصور میکنید.
سطح بعدی ممکن است نقش بزرگتر، محصول جدید، خدمات جدید یا فقط یک روش متفاوت برای انجام کارها باشد…
اما سادگی این است که شما از آنچه فکر می کنید به شما نزدیک تر هستید. مسئله این است که احتمالاً ۷ تله وابستگی مسیر مانع شما می شود. یاد بگیرید که با تفکر مخرب بر آن تله ها غلبه کنید، و سریعتر به سطوح جدیدی از موفقیت خواهید رسید. شما… آینده را خلق خواهید کرد!
بدون نظر