داشتن ایده آسان است. داشتن دیدگاه های خلاقانه سخت تر است. تبدیل آنها به نوآوری از همه چالش برانگیزتر است. اما هرگز نترسید، من برای شما روشی دارم!
اولین کاری که باید انجام دهید
اگر می خواهید دیدگاه خلاقانه خود را به واقعیت تبدیل کنید، باید برای اجرای آن تصمیم بگیرید. این ممکن است یک چیز کوچک به نظر برسد، اما برای بسیاری از مردم این یک قدم بزرگ است. زمانی که چشماندازهای خلاقانه میسازید، سرگرمکننده هستند، اما زمانی که زمان اجرای آنها فرا میرسد، میتوانند ترسناک باشند. با این حال، اگر تصمیمی نگیرید، چشم انداز خود را اجرا نخواهید کرد. در مورد آن چه احساسی دارید؟ اگر هیچ کاری در مورد بینایی خود انجام ندهید یک سال بعد چه احساسی خواهید داشت؟
به احتمال بسیار زیاد، اگر شما موفق به عمل نشوید، فرد یا گروه دیگری چشم انداز مشابهی را ایجاد کرده و آن را اجرا خواهد کرد.
در مورد آن چه احساسی دارید؟
اگر ترجیح می دهید قهرمانی باشید که دیدگاه خلاقانه خود را اجرا می کند، اکنون تصمیم بگیرید و خود را متعهد به آن کنید!
تبریک می گویم! شما اولین گام را در اجرای چشم انداز خود انجام داده اید! حالا بیایید جلو برویم.
برنامه ریزی اکتون
هنگامی که تصمیم گرفتید به جلو بروید و کاری در مورد دیدگاه خلاقانه خود انجام دهید، باید به چشم انداز خلاقانه خود به عنوان یک هدف فکر کنید تا یک چشم انداز. این ممکن است به معنای اصلاح روشی باشد که در مورد چشم انداز خود فکر می کنید. اشکالی ندارد. چشم انداز خلاق باید انعطاف پذیر باشد.
هنگامی که هدف خود را در ذهن دارید، باید یک برنامه عملیاتی تهیه کنید. اگر اجرای هدف ساده است، برنامه اقدام شما نیز می تواند ساده باشد:
برنامه عملیاتی
انجام دهید.
با این حال این مورد به ندرت اتفاق می افتد! با فرض اینکه هدف شما پیچیده تر است، باید آن را به مراحل بسیار کوچکتر یا اهداف فرعی تجزیه کنید، که هر کدام به سادگی (یا تقریباً به همین سادگی) مانند مورد بالا هستند و با هم مسیری را از جایی که اکنون هستید ترسیم می کنند. برای رسیدن به هدفت
بهترین راه برای انجام این کار، فرمان دادن به یک میز بزرگ است. چند ورق کاغذ بردارید. در یکی، در یک دایره بنویسید “شما اینجا هستید” – مانند آنچه در نقشه ها روی تابلوهای راهنما در خیابان های شهر و مسیرهای طبیعت می بینید. روی کاغذ دیگری، هدف خود را در چند کلمه یادداشت کنید. یک ورق را در دو انتهای جدول قرار دهید.
اکنون، یک دسته از ورق های کوچک کاغذ تهیه کنید: کارت های فهرست، برگه های دفترچه یادداشت یا – اگر می خواهید دوستدار محیط زیست باشید – کاغذ چاپگر استفاده شده که به چهار قسمت تقسیم شده است. به “شما اینجا هستید” نگاه کنید و به هدف خود نگاه کنید و به این فکر کنید که برای رسیدن از یکی به دیگری باید چه کاری انجام دهید. هر عملی که تصور می کنید را روی یکی از کاغذهای کوچک یادداشت کنید و آن را در وسط جدول قرار دهید. در حال حاضر نگران جهت یا محل قرارگیری نباشید. در مورد اعمال همپوشانی یا اقدامات غیرضروری نگران نباشید. فقط هر ورق را به وسط میز بیندازید.
ساختار
هنگامی که ذهن خود را از مراحل لازم خسته کردید، شروع به سازماندهی تمام قطعات کاغذ کنید. از “شما اینجا هستید” تا هدف خود را دنبال کنید. سعی کنید مراحل را به شکلی ساختارمند بچینید. به عنوان مثال، کاغذهایی با اقدامات همپوشانی می توانند از نظر فیزیکی نیز همپوشانی داشته باشند. اگر به نظر می رسد بین اقدامات متوالی فاصله وجود دارد، بین کاغذها فاصله بگذارید.
وقتی کارتان تمام شد، به مسیر و هر عمل خود نگاه کنید. آیا اقدامات اضافی وجود دارد؟ اگر چنین است، آنها را حذف کنید؟ آیا در مسیر شکاف وجود دارد؟ اگر چنین است، به اقدامات دو طرف شکاف نگاه کنید، به این فکر کنید که برای پر کردن شکاف چه اقداماتی باید انجام شود. عمل را یادداشت کرده و به مسیر اضافه کنید.
پس از انجام این کار، انجام هر عمل را تصور کنید. راجع به این چه احساسی دارید؟ آیا اجرای آن آسان است؟ اگر چنین است، عالی است! اگر پیچیده یا طاقت فرسا است، احتمالاً باید آن عمل را به اقدامات کوچکتر تجزیه کنید.
اگر عملی ترسناک است، از خود بپرسید چرا. شاید شما را مجبور به ارائه برای گروه بزرگی از مردم کند که شما را می ترساند. شاید از شما بخواهد از کسی که دوست ندارید لطفی بخواهید. شاید از شما بخواهد کاری را انجام دهید که از نظر اخلاقی مشکوک است. اگر چنین است، در عمل تجدید نظر کنید. آیا واقعاً می توانید آن را انجام دهید؟ اگر نه، یک روش جایگزین برای انجام این عمل پیدا کنید. زیرا اگر این عمل را به ترتیب مراحل از “تو اینجا هستی” تا هدفت رها کنی و نتوانی عمل را انجام دهی، اجرای چشم انداز خود را به خطر می اندازی. بهتر است با مراحل دشوار کنار بیایید، به جای اینکه آنها را برای بعد رها کنید.
از سوی دیگر، اگر یک عمل صرفاً شما را خارج از منطقه راحتی خود قرار می دهد، آن را در دنباله نگه دارید، اما به این فکر کنید که آیا اقدام اضافی لازم است یا خیر. به عنوان مثال، اگر مجبور هستید یک سخنرانی عمومی ارائه دهید، اما این باعث ناراحتی شما می شود، ممکن است یک مرحله اضافی مانند ثبت نام در یک دوره آموزشی سخنرانی عمومی یا پیوستن به toastmasters (کلوپی برای تمرین سخنرانی در جمع) اضافه کنید.
در هر عمل چیزی سرگرم کننده پیدا کنید
زمانی که اقدامات را نهایی کردید، آنها را یک به یک دوباره مرور کنید. برای هر عمل، یک چیز سرگرم کننده یا مثبت در مورد انجام عمل پیدا کنید. گاهی اوقات این آسان خواهد بود. گاهی اوقات نمی شود. اما، اگر بتوانید در هر عمل چیزی را بیابید که منتظر آن باشید، احتمال انجام آن عمل را افزایش میدهد و به نوبه خود، احتمال تحقق دیدگاه خلاقانه شما را افزایش میدهد.
نقاط عطف
اگر هدف مفصل است، به سرمایه گذاری قابل توجهی نیاز دارد یا در صورت شکست عواقب بدی در پی خواهد داشت، باید نقاط عطف را در برنامه اقدام خود قرار دهید. نقطه عطف نوعی نقطه مرجع است که می توانید پیشرفت را با آن اندازه گیری کنید.
با رسیدن به هر نقطه عطف، توقف کنید، پیشرفت را مرور کنید و تعیین کنید که آیا شرایط آن نقطه عطف را رعایت کرده اید یا خیر. در غیر این صورت، باید پروژه را بررسی کنید، مشخص کنید چه چیزی اشتباه رخ داده است و تعیین کنید که آیا می توانید وضعیت را اصلاح کنید یا اینکه آیا باید اجرا را از بین ببرید و روی یک پروژه خلاقانه جدید کار کنید.
این مهم است. هنگامی که یک پروژه خلاقانه را شروع می کنید، به راحتی می توانید از نظر عاطفی به آن وابسته شوید. این می تواند شما را به کشتن پروژه حتی در صورت شکست آن بی میل کند. با این حال، برخی از اهداف خلاقانه شکست می خورند. آنها ذاتا اصلی، آزمایش نشده و آزمایش نشده هستند. شما در حال تلاش و آزمایش هدف هستید. شاید کار نکند. اگر نه، نگران نباشید و مهمتر از آن، منابع اضافی را هدر ندهید. پروژه را بکشید و روی چیز دیگری کار کنید.
البته این به این معنی نیست که هر زمان که همه چیز اشتباه می شود، باید پروژه را بکشید! گاهی اوقات می توان مشکلات را برطرف کرد. گاهی اوقات باید انتظارات خود را تعدیل کنید. اگر اینطور است، تغییرات لازم را در برنامه اقدام خود ایجاد کنید و به کار خود بازگردید!
برنامه ریزی اقدام مشارکتی
اگر در این هدف خلاقانه همکاری می کنید، باید مسئولیت هایی را برای هر مرحله در دنباله تعیین کنید. اگر این کار را نکنید، همه افراد گروه انتظار دارند که شخص دیگری اقدام کند و هیچ اتفاقی نمی افتد!
ابتدا تصمیم بگیرید که چه کسی مسئول هدف کلی است. به احتمال زیاد این شما خواهید بود. بنابراین، من می خواهم فرض کنم که شما هستید!
نام خود را روی برگه ای قرار دهید که هدف روی آن نوشته شده است و به گروهی که بر اجرای هدف نظارت و هماهنگی خواهید کرد، اذعان کنید.
سپس به مرحله اول بروید و تصمیم بگیرید که چه کسی مسئول این مرحله است. از او بپرسید که آیا نگرانی در مورد توانایی خود برای انجام مرحله دارد یا خیر. اگر چنین است، به آن نگرانی ها همانطور که در بالا توضیح داده شد، رسیدگی کنید. اگر نه، یا هنگامی که نگرانی ها به طور رضایت بخشی برطرف شد، از او بپرسید “آیا مسئولیت [مرحله 1] را بر عهده خواهید گرفت؟” مطمئن شوید که او پاسخ مثبت می دهد. سپس از او بخواهید نام خود را روی پله بنویسد.
ممکن است کمی احمقانه به نظر برسد که از کسی بپرسید آیا یک مرحله را انجام می دهد و از او بخواهید که مرحله را امضا کند. اما این تضمین می کند که هر یک از اعضای گروه مسئولیت خود را در قبال پروژه و گروه تصدیق می کند که به نوبه خود احتمال انجام نقش خود را در اجرای پروژه افزایش می دهد.
این مهم است. اگر یک نفر نتواند گام خود را انجام دهد، اجرای هدف را تضعیف می کند و می تواند پروژه را از بین ببرد! این خیلی بیشتر از آنچه که باید اتفاق می افتد!
توسعه مرور
علاوه بر اندازه گیری پیشرفت با نقاط عطف، پیشرفت کلی را به طور منظم بررسی کنید و آماده باشید تا مراحل را در صورت لزوم اصلاح کنید. همانطور که اشاره شد، هدف شما آزمایش نشده است. در نتیجه، برخی از مراحل تقریباً مطمئن هستند که دقیقاً مطابق انتظار پیش نمی روند. یک قدم ممکن است دست یافتنی نباشد. ممکن است مشکلی پیش بیاید. یک مرحله خاص ممکن است غیرممکن باشد
توجه داشته باشید، چیزهای غیرمنتظره همیشه منفی نیستند. ممکن است متوجه شوید که یک مرحله خاص بهتر از حد انتظار عمل می کند. شاید هزینه اجرای آن بسیار کمتر از حد انتظار باشد یا حتی نتایج بهتری از آنچه پیش بینی می شد به ارمغان آورد.
علاوه بر این، با پیشرفت در اجرای هدف، اکتشافاتی نیز انجام می دهید. ممکن است ایده هایی در مورد اینکه چگونه هدف را بهتر کنید، چگونه سریعتر به آن برسید یا چگونه می توانید نتایج بهتری بگیرید داشته باشید. دیگران ممکن است بخواهند در اجرای هدفتان به شما کمک کنند. این فرصت ها را صرفاً به این دلیل که برنامه دارید رد نکنید. بر این اساس برنامه را تغییر دهید. خلاقیت نیاز به انعطاف دارد.
وقتی همه چیز آنطور که انتظار می رود پیش نمی رود، چه به صورت مثبت یا منفی، احتمالاً باید تجدید نظر کنید و به احتمال زیاد مراحل بعدی را اصلاح کنید. از انجام این کار نترسید. در موارد شدید، حتی ممکن است نیاز داشته باشید که به میز و تکه های کاغذ برگردید تا در برنامه عمل تجدید نظر کنید. هیچ اشکالی ندارد. انجام دهید.
حتی ممکن است نیاز به کشتن پروژه داشته باشید. همانطور که در بالا ذکر شد، در صورت لزوم، آن را انجام دهید.
تجسم هدف خود
اگر در مورد توسعه شخصی مطالعه کرده باشید، جنبه های رویکرد درونی برای اجرای یک چشم انداز را تشخیص خواهید داد. این تعجب آور نیست. توسعه شخصی در مورد تعریف و دستیابی به اهداف است – و اجرای یک چشم انداز تقریباً یکسان است، اما با خلاقیت بسیار بیشتری اضافه شده است.
با این حال، بسیاری از گوروهای خودیاری پیشنهاد می کنند که همیشه هدف را در ذهن داشته باشید. آنها اصرار دارند که هدف خود را به طور مرتب تجسم کنید. به این فکر کنید که وقتی به آن دست پیدا کردید چقدر احساس فوق العاده ای خواهید داشت. به مزایای آن فکر کنید. آنها ادعا می کنند که این شما را برای رسیدن به هدفتان ترغیب می کند.
آنها اشتباه می کنند.
قانون حواس پرتی
حتی برخی از استادان به قانون جذب اشاره می کنند که تقریباً می گوید اگر به اندازه کافی به هدف خود فکر کنید، موفقیت را جذب خواهید کرد و هدف شما محقق خواهد شد. به نحوی، قانون نشان میدهد که کیهان این اتفاق را میدهد. این البته مضحک است. کائنات واقعاً به اهداف شما یا کاری که انجام می دهید اهمیت نمی دهد.
علاوه بر این، تحقیقات* نشان داده است که اگر در مورد رسیدن به هدف خود خیال پردازی کنید، ذهن شما شروع به پیش بینی لذت و رضایت از موفقیت می کند. در واقع، ذهن شما نسبت به فانتزی آنقدر احساس خوبی خواهد داشت که علاقه خود را به اجرا از دست خواهد داد. در آزمایشها، افرادی که در مورد رسیدن به اهدافشان خیالپردازی میکنند، نسبت به کسانی که این کار را نمیکنند، انرژی کمتری دارند. بدتر از آن، احتمال کمتری برای رسیدن به اهدافشان نسبت به کسانی که خیال پردازی نمی کنند، دارند.
علاوه بر این، داشتن تنها افکار مثبت در مورد آینده ای خیالی باعث می شود که شما کمتر احتمال دارد که مشکلات و موانع احتمالی را که در مسیر دستیابی به هدف خود با آنها روبرو خواهید شد، مشاهده کنید، که شما را برای پیمودن مسیری که در آن قرار دارید تا رسیدن به هدف خود آماده نمی کند. .
انتظارات بزرگ
از سوی دیگر، انتظار برای رسیدن به هدف، احتمال موفقیت شما را افزایش می دهد. چرا این هست؟ به این دلیل است که انتظار از تجربه ناشی می شود. اگر تجربیات مشابهی با نتایج مثبت داشته اید، می دانید چه چیزی لازم است و می توانید در مورد دستیابی به هدف خود مطمئن تر باشید. به لطف تجربه، احتمال بیشتری وجود دارد که از مشکلات، موانع و چالشهایی که در این راه با آنها روبهرو میشوید آگاه باشید – و بهتر برای آنها آماده باشید.
مثال ها
آنا
آنا یک ویروس شناس بسیار معتبر و متخصص در تشخیص هپاتیت B و C است. او تعدادی مقاله در این زمینه منتشر کرده است و مالکیت چند اختراع را به اشتراک می گذارد. در دنیا افراد زیادی با تخصص او وجود ندارند و بیشتر آنها همدیگر را می شناسند.
او متوجه می شود که یک شرکت داروسازی بزرگ در حال راه اندازی واحدی برای توسعه ابزار تشخیصی جدید هپاتیت B است و مایل است یک دانشمند اصلی را برای نظارت بر واحد استخدام کند. آنا می داند که شرایط لازم را دارد و این را یک فرصت عالی و یک چالش بزرگ می داند. او یک روز را صرف تحقیق در مورد کارفرمای احتمالی خود می کند، رزومه خود را به روز می کند و نامه ای می نویسد که از چند دوست می خواهد که برای او نقد کنند. هنگامی که او از مدارک درخواست خود راضی شد، آنها را برای مدیر مسئول پروژه ایمیل می کند و روز بعد تماس می گیرد تا مطمئن شود که درخواست را دریافت کرده است. یک هفته بعد با او تماس می گیرد و برای مصاحبه دعوت می کند. پس از چندین جلسه، به او این کار و بسته غرامت جذاب پیشنهاد می شود. او قبول می کند.
مارتین
مارتین یک طراح آزاد است که قبلا در شرکت های طراحی استخدام شده است. کار طراحی او بسیار خوب است و مشتریانش عموما از کار او راضی هستند. او متوجه می شود که یکی از شرکت های بزرگ طراحی لندن به دنبال یک مدیر خلاق ارشد است. این شغل رویایی اوست: دستمزد خوب، مسئولیت زیاد و چالش های فراوان. او بر یک تیم نظارت می کرد، مرتب سفر می کرد و با مشتریان برتر کار می کرد. البته، مارتین تجربه مدیریتی ندارد، اما او طراح خوبی است که با دیگران ارتباط خوبی دارد. او مطمئن است که مدیر خوبی خواهد بود. مارتین به زودی خود را در این شغل تصور می کند، به دور دنیا سفر می کند، یک ماشین خوب دارد، با مدیریت ارشد در مهمانی ها سرگرم می شود، با زن جوان زیبایی که او را تحسین می کند ملاقات می کند.
او به سرعت یک نامه پوششی می نویسد و آن را همراه با CV خود برای شرکت طراحی ایمیل می کند. او مطمئن است که این کار را خواهد گرفت زیرا احساس خوبی دارد.
در واقع، او هرگز از آنها چیزی نمی شنود. حیف فانتزی باحالی بود
آیا تفاوت را میبینید؟ با توجه به سابقه و ماهیت پیشنهاد شغلی، آنا می تواند به طور منطقی انتظار داشته باشد که این کار به او پیشنهاد شود. با این وجود، او متوجه می شود که باید ارزش خود را به کارفرما نشان دهد. بنابراین، او تلاش جدی برای به روز رسانی CV خود و نوشتن یک برنامه کاربردی قانع کننده انجام می دهد.
از طرف دیگر، مارتین بیشتر مشغول خیال پردازی در مورد بدست آوردن شغل است. در واقع، برای او واقعی به نظر می رسد. در نتیجه انگیزه خود را از دست می دهد. او حتی به سختی به خود زحمت می دهد نامه درخواست را پر کند. اما این مهم نیست، او احتمالاً به هر حال این شغل را پیدا نمی کرد زیرا به اندازه کافی واجد شرایط نیست.
فانتزی های خطرناک
متأسفانه، چشماندازهای خلاقانه بزرگ، بنا به ماهیت خود، به احتمال زیاد خارج از تجربه شما هستند. بدتر از آن، اگر شما یک متفکر خلاق هستید، احتمالاً در داشتن خیال پردازی مهارت خاصی دارید! بنابراین، باید از خیال پردازی یا حتی فکر کردن زیاد در مورد هدف نهایی خودداری کنید.
از طرف دیگر، هر مرحله باید یک اقدام ساده باشد، تجسم آن آسان است و احتمالاً تجربه مرتبطی دارید. به همین دلیل بسیار مهم است که به جای فکر کردن به خود هدف، روی هر مرحله از مسیر رسیدن به هدف خود تمرکز کنید.
خیال پردازی نکن انجامش بده
واضح است که اگر دید خلاقانه ای دارید، باید آن را به مراحل قابل مدیریت تجزیه کنید. سپس به جای هدف، روی مراحل تمرکز کنید. هر مرحله، آنچه را که باید انجام دهید و چگونه آن را انجام خواهید داد، تجسم کنید. سپس این کار را انجام دهید و به مرحله بعدی بروید.
کار می کند.
بدون نظر