یک اجماع قوی دو حزبی وجود دارد که استرالیا باید شکاف موجود در محرومیت بومیان را ببندد. این یک اعتبار برای دولت فدرال است که در نظارت بر پیشرفت ثابت مانده است. اما در حالی که حفظ این اهداف مهم است، استرالیا به وضوح مشکل اجرایی دارد.
با توجه به فراخوان گسترده خود برای نوآوری، نخست وزیر مالکوم ترنبول در سخنرانی امسال « کاهش شکاف» در پارلمان اظهار داشت:
چالش بستن شکاف اغلب به عنوان یک مشکل برای حل توصیف می شود – اما بیش از هر چیز یک فرصت است. اگر بزرگترین دارایی ما مردم ما هستند، اگر ثروتمندترین سرمایه ما سرمایه انسانی ما باشد، پس فرصتی برای تقویت قوه تخیل، سرمایه گذاری، خرد و پتانسیل کامل اولین استرالیایی های ما یک فرصت هیجان انگیز است.
در سراسر استرالیا از راه دور، چنین نوآوری در عمل به صورت محلی و تحت رادار سیاست ها و حمایت های دولت رخ می دهد. در مرکز این نوآوری، روابط بین رهبران جامعه و افراد خارجی قابل اعتماد، و درک مشترک و دانش جدیدی که آنها به دست می آورند، قرار دارد.
نه در مورد اخبار فوری نه در مورد نظرات بی اساس.
اگر این روابط برای مدت کافی پایدار بمانند، نوآوری ظاهر می شود. با توجه به زمان کافی، افراد خارجی قابل اعتماد می توانند در مورد بافت یک جامعه و غنای فرهنگ، تاریخ، خانواده و مکان بیاموزند. و رهبران جامعه می توانند در مورد سیستم امور بومی و لایه های متعدد شرطی و دروازه بان آن بیاموزند.
داستان ناگفته ای از آشتی در اینجا وجود دارد که از روزهای سخت کار و مشکلات ناشی شده است. ما میتوانیم به این نوآوری نگاه کنیم و از تمرکز بر یافتن راهحل سیاسی گریزان دست برداریم.
برنامه های بسیار زیاد، تاثیر کافی ندارند
جوامع بومی راه دور با کمتر از 1000 نفر توسط بیش از 80 برنامه و خدمات پشتیبانی می شوند. هر کدام قوانین مالی عمومی دارند تا اطمینان حاصل شود که هیچ یک از پولها اختلاس نشده و در مقابل شاخصهای کلیدی عملکرد عمل میکنند. بیشتر آنها داستان های موفقیت آمیزی با پایگاه پشتیبانی در جامعه و دولت هستند.
با این حال، با اجرای برنامه های بسیار، چگونه آسیب نسبی مردم بومی تا این حد شدید باقی می ماند؟
ما فقط باید به نسبت برنامه ها و خدمات به تعداد کمی از افراد نگاه کنیم تا بخشی از مشکل را ببینیم. از آنجایی که این برنامه ها معمولاً تأثیرات یکدیگر را در نظر نمی گیرند، اندازه گیری آنها بسیار مشکوک است.
این برنامهها که به صورت هماهنگ عمل میکنند، در ترکیبهای پیچیده سیاستی ترکیب میشوند که اثرات آن ناشناخته است. اگر مشابهی در اینجا وجود داشته باشد، فارماکولوژی است، زمانی که بیماران مبتلا به بیماری مزمن ترکیبی از داروها را برای مشکلات سلامتی متعدد مصرف می کنند – وضعیتی که متأسفانه بسیاری از مردم بومی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. در حالی که ممکن است هر دارو با استفاده از کارآزماییهای تصادفیسازیشده کنترلی بهشدت مورد آزمایش قرار گرفته باشد، اما اثر ترکیبی پنج یا ده مورد از این داروها تا حد زیادی ناشناخته است.
من در 12 ماه گذشته به دنبال شواهد استانداردی بودم که ممکن است این پیچیدگی را مرتب کند تا بهترین بازیگران و بازیکنان تیم را پیدا کنم. من از نزدیک به کارآزماییهای کنترل تصادفیسازیشده، طراحی متقاطع معکوس (شبه تجربی)، تحلیل موردی مقایسهای، ردیابی فرآیند، تحلیل بیزی و قومنگاری مالی نگاه کردهام. من با برخی از متخصصان برجسته در این روش ها صحبت کرده ام.
مشکل این است که برنامه های بسیار زیادی برای افراد بسیار کمی وجود دارد. از نظر علّی بسیار متراکم است، با حروف ربط بسیار زیاد و تعداد بسیار کمی از کسانی که «درمان نمیشوند» که ممکن است یک کنترل را تشکیل دهند.
اگر نمیتوانیم تأثیرات برنامههای فردی را اندازهگیری کنیم، باید در مورد اینکه کدام برنامهها کار میکنند شک داشته باشیم. ما باید به چیزهای دیگری غیر از راه حل های سیاسی نگاه کنیم.
بگذارید نوآوری محلی پیشرو باشد
ما از طریق مطالعات موردی مانند مواردی که در کتاب جدیدم، Serious Whitefella Stuff ، در مورد شرایطی که تحت آن این نوآوری رخ می دهد، چیزهایی می دانیم . راهحلهای سیاست جهانی کمی وجود دارد، اما فرآیندها، قابلیتها و عوامل حمایتی درگیر هستند که در واقع سفر میکنند. در اینجا به چهار عامل از این دست که از تحقیقات ما برمیآییم اشاره میکنیم.
اولین مورد فقط ثبات است. هنگامی که دولت محیط سیاست را تثبیت می کند، افراد حاضر در زمین فرصت سازگاری دارند.
سیاستهای جدید تمایل دارند هر چیزی را که پیش از آن است کنار بگذارند، سازمانها، مشاغل، افراد و روابط بلندمدت را از بین ببرند. در قلمرو شمالی، عواقب The Intervention و ایجاد شرکتهای فوقالعاده منجر به ترک کارمندان بلندمدت و سازمانهای اجتماعی شد.
سیاستهای جدید باید بر دستاوردهای پیشینیان خود – نه تضعیف – بنا شود. تا زمانی که پیشرفت دست نیافتنی است، نمی توانیم دستاوردهای قبلی را نادیده بگیریم.
عامل دوم توانمندی کارگران خط مقدم است. تلاش زیادی برای ایجاد توانایی افراد بومی محلی و سازمان ها انجام شده است، اما در مورد توانایی بازدید از افراد خارجی چطور؟
نیمی از دانشگاههای استرالیا آموزش عالی را برای آماده کردن دانشجویان برای کار در توسعه بینالمللی ارائه میکنند، اما هیچ معادلی برای جوامع بومی از راه دور وجود ندارد. چرا این چنین است، در حالی که زمینه ها فقط پیچیده تر و متضادتر هستند؟ بنابراین شما از ابتدا به یک جامعه می رسید، آن را از طریق مدرسه ضربه های سخت حل کنید. تعداد کمی از این راه دور میروند، و تعداد کمی از رهبران بومی استقامت لازم برای کنار آمدن با درهای گردان سربازان را دارند.
عامل سوم اثربخشی سازمان های بومی از جمله دولت محلی است. اینها نهادهای محلی هستند که بین دورهای متوالی سیاست دوام می آورند.
این سازمان ها تنها ساختارهای خودگردانی بومی در استرالیا هستند که می توان اختیارات، وظایف و منابع را به آنها واگذار کرد. آنها با ارائه نقطه مقابل های سیاسی به دولت، به یک سیستم متعادل تر کمک می کنند. مداخلات جدید باید توانایی آنها را ایجاد کند، نه فرسوده.
سرانجام، کارگران خط مقدم باید راههای جدیدی برای همکاری با یکدیگر پیدا کنند. در چنین فضای نهادی شلوغی، تلاشهای جمعی بین برنامهها، فراتر از هوشمندی هر برنامه، اثربخشی را افزایش میدهد.
صرف نظر از راه حل خط مشی و سیستم اندازه گیری، نتایج بر روی سنگ اجرا و اقدامات رهبران جامعه و کارگران بیرونی تعیین می شود. اینجا موتورخانه واقعی امور بومیان است، نه اتاق های هیئت مدیره یا برگه های بزرگ پایتخت ها.
یک سیستم نوآوری محور در امور بومی آینده ای است که از قبل وجود دارد، اگر سیاستمداران فقط نگاه خود را تغییر دهند.
بدون نظر