اولین بیانیه خط مشی «امضا» مالکوم ترنبول، سیاست هوشمندانه ای است، به ویژه به این دلیل که بسیاری از ابتکارات قبلاً اعلام شده است. این که آیا مجموعه اقدامات به قلب موضوع نوآوری استرالیا نزدیکتر می شود یا خیر، موضوع دیگری است.

دستور کار به طور قابل توجهی از نظر جزئیات نازک است، و حتی در مورد شواهد یا استدلال نازک تر است.

برای دانشگاه‌ها کمک هزینه‌های بلوک تحقیقاتی ساده‌سازی شده است، و قصد دارند بودجه را قوی‌تر با تأثیرات تحقیقات همسو کنند (اگر بازیکنان بتوانند در مورد آنچه که «تاثیر» را تشکیل می‌دهد به توافق برسند). طرح اتصالات نوآوری تسهیلگرانی را برای کسب‌وکارهای کوچک فراهم می‌کند تا به آنها کمک کند تا نیازهای تحقیقاتی خود را ارزیابی کنند و محققان مستقر در دانشگاه را قادر به کار در تجارت و بالعکس کند.

هیچ یک از اینها به احتمال زیاد کمک زیادی به پر کردن شکاف بین تحقیقات دانشگاهی و بخش تجاری نخواهد کرد. در حالی که هر دو بخش بیشتر در تحقیق سرمایه‌گذاری می‌کنند، فعالیت‌های مشترک آنها (که با تحقیق و توسعه آموزش عالی که توسط صنعت تامین مالی می‌شود اندازه‌گیری می‌شود) رشد بسیار کمتری داشته است.

ایمیل هفتگی برای اروپایی ها توسط دانشمندان اروپایی

به طور کلی، کسب و کارهای فعال در زمینه نوآوری در سال 2012 بیش از سال 1995 با دانشگاه ها همکاری نمی کنند (جدول A4 و A7 گزارش سیستم نوآوری استرالیا در سال 2015 را ببینید ).

این ارقام چیزهای خوبی در مورد نوآوری در استرالیا به ما می گوید. اگر سیستم به خوبی کار می کرد، انتظار می رفتیم (همانطور که در سایر اقتصادهای OECD اتفاق می افتد) نسبت بسیار بیشتری از تحقیق و توسعه مرتبط با کسب و کار در دانشگاه ها انجام شود. دلیل این سطح از تعامل در سیستم‌های موفق‌تر ملی این است که طی سال‌ها، کسب‌وکار و دانشگاه‌ها با هم همکاری می‌کنند، زیرا انجام این کار به نفع هر دو است.

کسب‌وکار می‌تواند تحقیقات امیدوارکننده‌ای را در دانشگاه‌ها شناسایی کند (که تعداد زیادی از آنها، به دلیل تکرارهای قبلی چرخه) از قبل با اولویت‌های کسب‌وکار هماهنگ شده‌اند، می‌توانند آن را پرورش دهند، و در صورت موفقیت‌آمیز بودن، آن را جلوتر ببرند.

استرالیا در این موقعیت قرار ندارد. تا حدی این به دلیل کمبود نسبی شرکت های سرب یا گره ای است. اینها شرکت های متوسط ​​تا بزرگی هستند که ظرفیت مالی و دسترسی به بازار برای سرمایه گذاری در تحقیقات اولیه و تجربه و انگیزه ایجاد پیوندهای مشترک در مسیر تجاری سازی را دارند. اما این وضعیت همچنین نشان‌دهنده نحوه تغییر اولویت‌های پژوهشی در دولت و دانشگاه‌ها در پاسخ به ایده‌های اغلب اشتباه در مورد مؤثرترین نقش پژوهشی مؤسسات بخش دولتی است.

طی 20 سال گذشته، دانشگاه ها به طور فزاینده ای ردای مبتکران را به خود گرفته اند. بسیاری از آنها شرکت های “اسپین آف” تولید کرده اند. اما تعداد کمی از اینها توانسته اند به طور مستقل پیشرفت کنند. در حالی که انگیزه های دانشگاه برای محققانی که در مجلات بین المللی چاپ می کنند ممکن است برای اعتبار دانشگاه مفید باشد، اما برای همکاری بالقوه چندان مناسب نیستند.

برخی از ابتکارات جدید در دستور کار نوآوری و علم (مانند ارتباطات تحقیقاتی) ممکن است به روش‌های کوچکی کمک کنند. اما در ارائه سیاست‌ها، باید به خاطر داشته باشیم که نوآوری وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است، نه خود هدف، و این یک پدیده مبتنی بر تجارت است. نوآوری به محصولات و فرآیندهای جدیدی اطلاق می شود که رقابت پذیری را افزایش می دهند یا خود مبنای رقابت هستند.

دولت‌ها زمانی که کسب‌وکارها را فراتر از مرحله راه‌اندازی پرورش می‌دهند، از طریق سیاست‌های تدارکاتی، با همکاری با صنایع (نه لزوماً صنایع با فناوری بالا) که از یارانه‌های کوچک بهره می‌برند، و با اطمینان از حمایت‌کننده بودن سیاست‌های مالیاتی، بهترین کمک را می‌کنند.

 

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *