تعداد شگفت انگیزی از پست های وبلاگ در مورد ویژگی های افراد خلاق وجود دارد. با این حال، به نظر می‌رسد که بیشتر اینها یا بر روی دیدگاه ایده‌آلی از یک هنرمند تمرکز دارند یا بر تصویر ایده‌آل‌شده نویسنده وبلاگ! در اینجا برداشت من از ویژگی های افراد بسیار خلاق است. با این حال، کاری که من انجام داده‌ام این است که به نحوه تفکر افراد خلاق – بر اساس درک من از آخرین تحقیقات – و اعمال آن در رفتار نگاه کنم.

همچنین شایان ذکر است که خلاقیت همه چیز مثبت نیست. افراد خلاق خوب و بد وجود دارند. علاوه بر این، به نظر می رسد برخی از ویژگی های افراد خلاق، مانند بی صداقتی، وجود دارد که خیلی خوب نیست. بحث‌برانگیزتر، برخی تحقیقات ارتباط بین خلاقیت و بیماری روانی را نشان داده‌اند. اگرچه، همانطور که در شماره اخیر گزارش 103 اشاره کردم، ظاهراً در مورد صحت آن تردید وجود دارد.

ویژگی های افراد بسیار خلاق به اعتقاد من نتیجه دو رفتار خاص این گونه افراد است. بیایید به آن رفتارها و چگونگی تأثیر آنها بر رفتار گسترده نگاه کنیم.

رفتار اول: از مواد خام ذهنی آنها بیشتر استفاده کنید

به نظر می رسد زمانی که افراد بسیار خلاق در تلاش برای حل یک مشکل یا رسیدن به هدفی هستند، به ویژه زمانی که هدف مربوط به حوزه قدرت خلاقانه آنها باشد، بسیار بیشتر از افراد عادی یا حتی خودشان استفاده می کنند که این کار را انجام نمی دهند. متمرکز بر یک کار خلاقانه اگر از یک فرد معمولی خواسته شود که تصویری از یک گربه بکشد، به احتمال زیاد در مورد ظاهر فیزیکی یک گربه فکر می کند و آن را به بهترین شکل ممکن با قلم و کاغذ تکرار می کند. از سوی دیگر، هنرمند خلاق، عمیق‌تر فکر خواهد کرد. او نه تنها در مورد گربه، بلکه به جای گربه فکر می کند. کاری که گربه انجام می دهد؛ روشنایی؛ نوع خطوط مورد استفاده و خیلی بیشتر. او ممکن است تصمیم بگیرد که گربه را انسانی کند و به او احساسات بدهد. شاید او تصمیم بگیرد یک گربه سکسی با بدن انسان با لباس شب بکشد.

با استفاده بیشتر از مغز خود برای رسیدن به هدف، فرد بسیار خلاق در واقع مواد خام بیشتری را نسبت به افراد معمولی برای خود فراهم می کند تا از آن ایده بسازد. یک فرد معمولی فقط به نقاشی گربه ها و ویژگی های اساسی گربه ها فکر می کند. این سطح خلاقیت او را محدود می کند. فرد بسیار خلاق به چیزهای بیشتری فکر می کند – در حالی که ارتباط خود را با گربه حفظ می کند. جای تعجب نیست که با این همه مواد خام، بتواند خلاقیت بیشتری در تحقق ایده های خود داشته باشد.

آنها قبل از اقدام فکر می کنند

گذر از تمام آن مواد خام در مغز زمان می برد. به همین دلیل است که افراد خلاق تمایل دارند قبل از اقدام فکر کنند. آنها برای مدتی با این موضوع در ذهن خود بازی می کنند و قبل از انتخاب جهت، به طیف وسیعی از احتمالات نگاه می کنند. وقتی با افراد خلاق کار می کنم این را می بینم. وقتی به یک فرد معمولی چالش خلاقانه می‌دهید، او بلافاصله سعی می‌کند تا ایده‌هایی را ارائه کند. اما از آنجایی که ذهن او بیش از حد روی مسائل چالش متمرکز است، دامنه ایده های او نیز محدود است. آنها ایده های متعارف و بدیهی هستند. از طرف دیگر، فرد بسیار خلاق، تمایل دارد مشکل را در ذهن خود تغییر دهد. او سؤالاتی می پرسد، در سناریوهای مختلف به آن فکر می کند و اطلاعات به ظاهر نامرتبط را در حل مشکل خود می آورد.

برای مثال، اگر از یک فرد متوسط ​​خلاق بخواهید ایده هایی برای کارهایی که می توانید با یک جعبه بزرگ انجام دهید (مثلاً نوع جعبه ای که ممکن است یک ماشین لباسشویی جدید در آن بسته بندی شود) ارائه دهد، او بلافاصله به جعبه ها و آنها فکر می کند. استفاده های معمول: ذخیره سازی، اسباب بازی های کودکان، شاید محافظت در برابر عناصر.

یک فرد بسیار خلاق، فراتر می رود. او ممکن است به استفاده از جعبه به عنوان اسباب بازی کودکان فکر کند (همانطور که بیشتر مردم فکر می کنند)، اما همچنین به نوع بازی هایی که کودکان در یک جعبه انجام می دهند فکر می کند. او ممکن است تصور کند که از جعبه بالا می رود و سپس فکر می کند که چگونه خواهد بود. او ممکن است به این فکر کند که جعبه را پاره کند و با قطعات چه کار کند – شاید از آنها برای آتش زدن یا مواد خام برای مجسمه استفاده کند. او ممکن است جعبه را در ذهنش وارونه کند و از بالای آن بالا برود. اگر این کار را می کرد چه اتفاقی می افتاد، ممکن است تعجب کند. همه این افکار او را قادر می سازد تا ایده های بسیار بیشتری نسبت به یک فرد متوسط ​​خلاق ارائه دهد. اما این افکار همه از ذهن او می آید. او به سادگی بیشتر از ذهن و خاطرات، افکار و تصوراتش برای ساختن ایده ها استفاده می کند.

اتفاقاً، فرد بسیار خلاق به یک دلیل ساده روی مغز چپ یا راست مغز خود تمرکز نمی کند: این یک افسانه است 1 . افراد خلاق بسیاری از مغز خود را استفاده می کنند، نه یک نیمکره یا نیمکره دیگر!

کنجکاوی بازی خلاقانه است

اغلب از افراد بسیار خلاق به عنوان افرادی بسیار کنجکاو یاد می شود. این با نحوه عملکرد مغز آنها مطابقت دارد. مغز آنها به جای جمع آوری اطلاعات، با آن بازی می کند. یک نفر ممکن است اسبی را ببیند که در یک مزرعه ایستاده است و فکر کند که حیوانی با شکوه است. شخص دیگری که کنجکاوتر خلاق تر است، ممکن است تعجب کند که اسب در تمام روز در مزرعه به چه چیزی فکر می کند. او ممکن است تعجب کند که چگونه اسب می تواند ساعت های طولانی بی تحرکی را بدون کتابی برای خواندن تحمل کند. یا ممکن است متوجه شود که اسب تمایل دارد در کنار حصاری که هم مرز با مزرعه دیگری است که اسب دیگری در آن زندگی می کند، آویزان شود. فرد خلاق ممکن است تعجب کند که چگونه دو حیوانی که زبان گفتاری یا نوشتاری ندارند ممکن است به هم پیوند بخورند و اسب‌ها چه نوع دوستی دارند.

ایده های خود به خود

اغلب با پرسیدن این سؤالات، تعجب و کنجکاوی است که افراد خلاق ایده های خود به خودی را ارائه می دهند. برای مثال، با پرسیدن اینکه چه استفاده‌ای از چسب نه چندان چسبنده می‌توان داشت، بود که برخی افراد Post-Its را کشف کردند. پابلو پیکاسو تعجب کرد که چگونه می تواند واقعیت سه بعدی را، از دیدگاه های مختلف، بر روی بوم دوبعدی به تصویر بکشد و به کوبیسم رسید.

 

رفتار دوم: مقررات فکری کمتر

ناحیه پیشانی پشتی جانبی مغز مسئول تنظیم فکری است . این شامل دفتر سانسور مغز است. ذره ای از مغز که ما را از گفتن یا انجام کارهای نامناسب باز می دارد. به ما امکان می دهد تکانه ها را کنترل کنیم و با توجه به شرایط، مسیرهای رفتاری مناسبی را انتخاب کنیم. به نظر می رسد در افراد با خلاقیت بالا، این قسمت از مغز در طول دوره خلقت بسیار کمتر از حد معمول فعال می شود. این منطقی است. اگر بتوانید سطح تنظیم فکر را هنگام تولید کار خلاق کاهش دهید (اعم از ایده ها، موسیقی، آثار هنری)، ایده های کمتری به عنوان نامناسب فیلتر می شوند و تعداد بیشتری توسعه و به اشتراک گذاشته می شوند.

از سوی دیگر، در افراد با خلاقیت متوسط، ناحیه پیشانی پشتی جانبی همیشه فعال تر است. این افکار دیوانه را از بین می برد، از گفتن، انجام و یا حتی فکر بیش از حد در مورد ایده های ظالمانه جلوگیری می کند. این تضمین می کند که افراد با خلاقیت متوسط ​​به طور متعارف فکر و رفتار کنند. و برای بسیاری از افراد، این ترجیح داده می شود. بیشتر مردم تمایل دارند تا در جامعه جا بیفتند و طبق قوانین موجود موفق شوند. فقط افراد ناسازگار خلاق هستند که می خواهند با انجام کارها به روش خودشان، با نادیده گرفتن قراردادها، با داشتن جسارت این که باور کنند بهتر از قراردادها می دانند، موفق شوند.

برای بسیاری از مردم، این یک چیز خوب است. به اشتراک گذاشتن ایده های احمقانه شرم آور است. مردم ممکن است به فردی که ایده های به ظاهر احمقانه دارند بخندند. مردم ممکن است شایستگی او را زیر سوال ببرند. علاوه بر این، فرد با خلاقیت متوسط ​​ممکن است تعجب کند که چرا باید با ایده‌های خلاقانه خود زحمت بکشد، در حالی که راه‌حل‌های مرسوم‌تر به اندازه کافی خوب کار می‌کنند. هیچ کس به خاطر ارائه یک ایده متعارف که مطابق با هنجارهای فرهنگ محلی است (خواه جامعه باشد، مدرسه یا محل کار) مورد تمسخر یا سرزنش قرار نمی گیرد. با این حال، به اشتراک گذاشتن یک ایده رادیکال که ممکن است احمقانه باشد به خوبی می تواند منجر به تمسخر شود. عمل کردن بر اساس ایده ای که ممکن است به طرز وحشتناکی شکست بخورد، می تواند شما را به دردسر بیاندازد.

به طور خلاصه، متعارف بودن و افزایش خلاقیت خود ایمن تر از غیر متعارف و رادیکال بودن در خلاقیت است – حداقل برای اکثر مردم. افراد بسیار خلاق متفاوت هستند. مغز آن‌ها طوری برنامه‌ریزی شده است که کمتر نگران سازگاری با قراردادها و ماندن در هنجارها باشد. اینطور نیست که افراد بسیار خلاق از تمسخر یا انتقاد نترسند (در واقع، بسیاری از هنرمندان بسیار حساس هستند). بلکه هرگز به ذهنشان خطور نمی کند که ممکن است دیگران عقاید آنها را مسخره کنند.

افراد خلاق آنقدر که شما فکر می کنید سرکش نیستند

این منجر به این افسانه می شود که افراد خلاق سرکش هستند. من معتقد نیستم که این کاملا درست باشد. اما در جایی که اکثر مردم به لطف قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی فعال خود، تفکر و رفتار خود را به گونه ای تنظیم می کنند که با رفتارهای معمولی مطابقت داشته باشد، افراد خلاق چندان ناتوان نیستند. در عوض، آن‌ها از قوانین یا سیستم‌های خود برای ارزیابی ایده‌ها و تصمیم‌گیری برای پیشبرد آن ایده‌ها پیروی می‌کنند. این سیستم های قاعده اغلب منطقی هستند، حداقل برای متفکر خلاق. اما از آنجا که این قوانین مربوط به انطباق با هنجارهای اجتماعی نیست، متفکر خلاق را سرکش به نظر می‌رساند. به عنوان مثال، یک هنرمند با کپی برداری دقیق از روندهای فعلی، نامی برای خود دست و پا نمی کند. بلکه با منحصر به فرد بودن به شهرت می رسد. بنابراین، اگر او بر اساس آنچه رایج است تصمیم بگیرد، معمولی و مطابق با دنیای هنر، او هرگز نامی برای خود دست و پا نمی کند. با این حال، اگر او عمداً از آنچه محبوب است منحرف شود تا سبک منحصر به فرد خود را بسازد – ممکن است مشهور شود. او ممکن است برای خود نامی دست و پا کند.

افراد خلاق منطقی هستند

یکی دیگر از اشتباهات رایج در مورد افراد خلاق این است که آنها منطقی نیستند. که آنها صرفاً با احساس و عاطفه هدایت می شوند. من باور نمی کنم این درست باشد. در عوض، همانطور که اشاره شد، افراد خلاق به دلیل نیاز به انطباق با هنجارهای اجتماعی ناتوان نیستند. آنها مجبور نیستند که بخشی از فرهنگ عامه باشند. بلکه با منطقی هدایت می شوند که متناسب با نیازهایشان باشد و برایشان منطقی باشد. این منطق ممکن است تا حدی مبتنی بر عواطف و احساسات باشد – به ویژه در برخی از هنرمندان. اما به هر حال این یک منطق است. همه افراد برای تصمیم گیری نیاز دارند و تصمیم گیری ها بر اساس نوعی منطق است. هنرمند خلاق نیز از این قاعده مستثنی نیست. در هر صورت، با عدم احساس اجبار برای مطابقت با خواسته های فرهنگ عامه،

افراد خلاق تمایل دارند کمتر صادق باشند

به نظر می رسد یکی دیگر از پیامدهای آشکار داشتن یک ناحیه پیشانی پشتی جانبی آرام، همراه با مغزی که در ایجاد ایده ها مهارت دارد، کاهش نیاز به صادق بودن باشد. تحقیقات فرانچسکا جینو و دن آریلی 3 تأیید می کند که به طور کلی، افراد بسیار خلاق نسبت به افراد متوسط ​​خلاق کمتر صادق هستند. به نظر می رسد دلیل این امر این است که افراد خلاق می توانند از خلاقیت خود برای توجیه اعمال خود به گونه ای استفاده کنند که افراد کمتر خلاق نمی توانند انجام دهند. بسیاری از مردم، به ویژه افراد بسیار خلاق و همچنین کسانی که خود را بسیار خلاق می دانند، از این امر خودداری می کنند و ادعا می کنند که بسیار صادق هستند. و درست است که آنها این را باور دارند. به این دلیل که خلاقیت آنها در متقاعد کردن آنها به توجیه رفتارشان موفق است.

افراد خلاق درونگرا، برونگرا، همکار، مستقل، بزرگ، کوچک، چاق، لاغر هستند…

من دیده ام که برخی از وبلاگ نویسان ادعا می کنند که افراد خلاق درونگرا هستند. دیگران معتقدند افراد خلاق برونگرا هستند. من شنیده ام که کار خلاقانه در گروه بهتر است و آنها به صورت فردی بهتر کار می کنند. با این حال، من هرگز این فرضیات را به هیچ وجه ندیده ام. حقیقت این است که به نظر می‌رسد خلاقیت ارتباط چندانی با عملکرد اجتماعی، وزن فرد (اگرچه من فرض می‌کنم که داشتن سلامتی به عملکرد بهتر مغز کمک می‌کند) یا سایر ویژگی‌های شخصی ندارد. حقیقت این است که افراد خلاق در انواع شکل ها، اندازه ها، رنگ ها و شخصیت ها هستند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *