در نهایت، هر کسب و کاری یک هدف دارد: کسب سود. اگر یک کسب و کار نتواند این کار را انجام دهد، باید کوچک شود. اگر برای مدت طولانی از کار بیفتد، می میرد.

این بدان معنی است که هر اقدام تجاری، مانند نوآوری، که یک کسب و کار به میل خود اتخاذ می کند، باید به طور مستقیم یا غیرمستقیم به سودآوری کمک کند. اگر برعکس عمل کند، کمتر بی فایده است. برای ادامه حیات شرکت خطرناک است!

همه اینها به طرز دردناکی آشکار است، می دانم. با این وجود، در اشتیاق ما نسبت به نوآوری یا هر روند تجاری، به راحتی می توان فراموش کرد که موضوع مربوط به روند نیست. این مربوط به فعالیت نیست. در تجارت، سودآوری است.

در تئوری، نوآوری تجاری برای سودآوری خوب است

البته در تئوری، نوآوری تجاری برای سودآوری خوب است. این ایجاد محصولات جدیدی است که مشتریان شما می خواهند بخرند – در نتیجه افزایش درآمد. این بهبود کارایی عملیاتی است — در نتیجه کاهش هزینه ها. این اختراع مدل های کسب و کار جدید است که در نتیجه جریان درآمد را افزایش می دهد. ایجاد برنامه های ارتباطی بازاریابی جدید است که مشتریان جدید را به سمت خرید محصولات شما سوق می دهد – دوباره افزایش درآمد.

اما نه همیشه

اما نه همیشه. ثابت شده است که برخی از محصولات جدید مبتکرانه گران قیمت هستند و فاجعه های سودآور هستند. Edsel ، New Coke و Apple Newton تنها چند نمونه هستند. علاوه بر این، کارمندان عموماً خلاقیت و نوآوری را دوست ندارند – علی رغم آنچه می گویند . این بیزاری می تواند منجر به مقاومت کارکنان در برابر اجرای ایده های خلاقانه شود، به ویژه زمانی که این ایده ها ممکن است بر شرح شغل یا آینده آنها تأثیر بگذارد. بنابراین، ایده‌های جدیدی که ممکن است کارایی عملیاتی را بهبود بخشند، اغلب سخت‌تر از آنچه که باید باشند، اجرا می‌شوند. مردم ممکن است بترسند که چنین ایده‌هایی در بهترین حالت از اهمیت آن‌ها برای شرکت کاسته و بدتر از آن، به قیمت کارشان تمام شود.

به طور خلاصه، برای تصمیم گیرنده، نوآوری همیشه یک قمار است. هرچه نوآوری بالقوه بیشتر باشد، شانس بالاتری دارد. اگر مدیر برنده شود، برنده بزرگی است. شرکت برنده بزرگی است. اگر او ضرر کند، عواقبی برای سودآوری و شرکت دارد.

بهبود تدریجی

جای تعجب نیست که این منجر به برنامه های نوآوری ضعیفی می شود که برای تشویق بهبودهای تدریجی تحت پوشش نوآوری جدی طراحی شده اند. بهبودهای افزایشی کم خطر هستند. مطمئناً، اگر نوآوری فزاینده آنها کارساز باشد، مدیران برنده بزرگی نخواهند شد. اما اگر ایده هایشان به نتیجه نرسد، شرکت یا خودشان را خراب نمی کنند. و بیشتر انسان ها — از جمله مدیران — بیشتر از اینکه برای سود ارزش قائل شوند از خطر می ترسند . دلیل بیشتری برای ماندن در بهبود تدریجی به عنوان نوآوری است.

در واقع دو رویکرد برای این چالش وجود دارد. شما می توانید در مورد نوآوری زیاد صحبت کنید، اما فعالیت را به بهبود ایمن و تدریجی محدود کنید. یا می توانید تصدیق کنید که مهم نیست که بیانیه ماموریت شرکت شما چقدر ظریف باشد، کسب و کار نیز مانند انسان به غذا به سود نیاز دارد. تجزیه و تحلیل نوآوری از نظر سودآوری — یا ارزش افزوده — راه خوبی برای بررسی ایده های بزرگ و بالقوه پیشرفت است. ابداع راه هایی برای به حداقل رساندن ریسک برای سودآوری، راه خوبی برای جلوگیری از آسیب به شرکت است.

مرگ بر اثر نوآوری مخرب

البته خطر دیگری نیز وجود دارد. برخی از شرکت‌های کوچک و تازه‌کار که ضررهای بسیار کمتری نسبت به شرکت شما دارند، می‌توانند به یک نوآوری دست پیدا کنند که محصول یا مدل کسب‌وکار شما را در کوتاه‌مدت منسوخ کند. این، البته، برای سودآوری بد است! برای جلوگیری از این سناریو، کمی “خلاقیت بیمه” عاقلانه است. خلاقیت بیمه بازی با سناریوهایی است که در آن محصولات، خدمات یا مدل کسب‌وکار اصلی شما به دلیل یک نوآوری مخرب توسط یک استارت‌آپ جدید منسوخ می‌شود. سپس ایده هایی را توسعه می دهید که ممکن است شما را قادر سازد با نوآوری مخرب رقیب کنار بیایید.

اکنون، خواندن این مقاله کافی است. به کار خود بازگردید و سهم خود را در سودآوری شرکت خود انجام دهید!

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *