همه از ایده درخشان شما متنفرند. البته نه اولش در ابتدا آن را دوست داشتند، زمانی که به ذهن شما خطور کرد، با الهام از جین و تونیک دوم (یا سومین؟) شما در میخانه اطراف گوشه ای که با دوستان همکارتان برای پایان روز بدون استرس فرار کردید. نوشیدنی یا دو یا سه. سپس، در حالی که می خندیدند، ایده شما را دوست داشتند و شما را برشته می کردند و می گفتند: “تو باید این کار را انجام دهی!” هرگز فکر نمی کنید که در واقع به اندازه کافی زرنگ باشید که این کار را انجام دهید. به هیچ وجه.

در نور هشیارکننده آفتاب صبح روز بعد، شما هنوز از تعارف همکاران بداخلاق خود می درخشید. همانطور که دوش می گیرید، ایده درخشان شما شکل بیشتری پیدا می کند. واقعاً بدون تواضع کاذب می تواند تفاوتی ایجاد کند. البته تغییراتی را در پی خواهد داشت، اما مطمئن باشید تغییراتی به نفع شماست.

وقتی این ایده را در جلسه بعدی کارکنان به اشتراک می گذارید، دوستان مشروب شما با وحشت نگاه می کنند. آن‌ها به‌طور مبهمی به یاد می‌آورند که شما در میخانه عصر قبل چیزی در همین راستا گفته‌اید، اما فکر نمی‌کردند – نه اصلاً – فکر نمی‌کردند واقعاً چنین ایده‌ای را جدی بگیرید. غم خوب، نه!

در این میان سایر همکاران شما در جلسه می خندند، اما نه به خوبی. میگویند:

“اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید.”

“مشتریان ما هرگز آن را دوست ندارند.”

“این هرگز کار نخواهد کرد.”

“اینجا نه، به هیچ وجه!”

شما دلسرد شده اید، اما نه آنقدر که بتوانید این ایده را در دل خود بکشید. نه هنوز. بگذار امیدوار باشیم، نه هرگز.

بعداً، یک همکار بالغ که احتمالاً از زمان سقوط امپراتوری روم در شرکت بوده است، شما را به دفتر خود دعوت می کند. او در حالی که به دنبال قاتلان مخفی شده در دفتر کارش یا پشت بام ساختمان همسایه به اطراف نگاه می‌کنید، به طرز شومی می‌گوید: «فقط می‌خواستم به شما هشدار بدهم، که باید خیلی مراقب این ایده خود باشید. این روش ما نیست. کارهایی را در اطراف انجام دهید. ممکن است شما را به دردسر بیاندازد. آن را رها کنید. این برای بهترین است.”

شما دوست ندارید تحت فشار قرار بگیرید و به نوعی هر طرد شدن به شما قدرت و اراده بیشتری می دهد. شما اجازه نمی دهید انگیزه شما را بکشند. شما پشتکار دارید و جلو می روید. یافتن لحظات فراغت برای جمع آوری ایده؛ برای توسعه آن؛ برای ساختن یک نمونه اولیه در حالی که همکاران شما وانمود می کنند که دارید کارهای دیگری انجام می دهید. اگر خوش شانس باشید، فکر می کنند شما کمی عجیب و غریب هستید، اما نه خطرناک، و شما را رها می کنند. خوشبختانه، برای شما و ایده‌تان، آنها ترجیح می‌دهند باور نکنند که شما همچنان جسارت این را دارید که بخواهید شرکت را با آن ایده مضحک خود متزلزل کنید. و شما و ایده تان را در آرامش رها می کنند.

آنها را درک کنید. ایده شما باعث تغییر و روش های جدید کار می شود. این فرآیندها را مختل می‌کند و ایده‌های قدیمی، ایده‌هایی که سال‌ها شرکت را حفظ کرده‌اند، منسوخ می‌کند. صادقانه بگویم، همکاران شما نمی خواهند اینطور فکر کنند، که همین الان برای شما خوب است. آنها ذهن خود را بر روی ایده درخشان شما می بندند و به وظایف روز خود ادامه می دهند – هر روز که ایده شما در ذهن شما فرو می رود.

با این همه انرژی منفی، ممکن است دلسرد شوید. ممکن است تعجب کنید که چرا وقتی همه از ایده شما متنفرند استقامت کنید. چرا مثل همیشه به کار خود ادامه نمی دهید؟ ولی الان خیلی دیر است. بذر کاشته می شود، ایده در حال رشد است.

می گویم: «خدا را شکر به خاطر آن. “خدا را شکر برای آن! پس، لطفا، لطفا ادامه دهید!”

زیرا با گذشت زمان ممکن است همکاران شما نرم شوند. نمونه اولیه شما آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد. عزم شما بر بی علاقگی آنها غلبه می کند. یک روز یک مدیر با احتیاط می گوید: «می توانیم آن را امتحان کنیم.

و شما انجام می دهید.

در ابتدا، نتایج شما را ناامید می کند. انتظار بهتری داشتی

اما صبور باش دوست من شما با ناخن و دندان مبارزه کرده اید تا ایده خود را به این مرحله برسانید. پیشنهاد شما برای بهبود متوسط ​​نیست، بلکه یک ایده بزرگ، درخشان و جسورانه است. ایده ای که دنیای شما و شرکت شما را به سمت بهتر شدن تغییر خواهد داد. به آن زمان بدهید.

و با گذشت زمان، نتایج بهتر و بهتر می شوند. ایده بلند می شود. با گذشت زمان، تماشایی تر از آنچه تا به حال انتظار داشتید می شود. این در فوربس، فایننشال تایمز، اکونومیست و ده ها مجله تجاری دیگر نوشته شده است. ایده درخشان شما یک برنده است. چیزها را تغییر می دهد. دنیا را کمی بهتر می کند.

در مورد همکاران شما که از ایده درخشان شما متنفر بودند: “نه، ما این کار را نکردیم. ما همیشه آن را دوست داشته ایم!” میگویند. آنها اصرار دارند: «این دیگران بودند که مخالف آن بودند.

اما من و شما هر دو می دانیم که تنها دلیل موفقیت ایده شما این است که شما بی وقفه به آن اعتقاد داشتید. وقتی همه از ایده شما متنفر بودند و به شما هشدار دادند که آن را جدی نگیرید استقامت کردید. علیرغم نفرت و دلسردی، شما به جلو فشار آوردید و آن را محقق کردید — تنها راهی که ایده های جسورانه و درخشان همیشه اتفاق می افتد. چون می بینید همه از یک ایده درخشان متنفرند تا زمانی که ثابت شود و بعد آن را دوست داشته باشند.

اما، شما مخالفان را نادیده گرفتید. استقامت کردی تو باعث شدی اتفاق بیفتد

و خدا را شکر که کردی!

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *