اگر اخیراً به سمت مدیر نوآوری ارتقا یافته اید – یا شاید تنزل رتبه داشته باشید، اولین اقدام شما احتمالاً انجام کمی تحقیق بوده است. با انجام این کار، ممکن است بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر حجم اطلاعات آنلاین، کتابها قرار گرفته باشید و توسط مشاوران گرانقیمت به فروش رسیده باشید. بدتر از آن، بسیاری از این اطلاعات متناقض هستند، از اصطلاحات غیرقابل درک استفاده می کنند یا نیاز به استخدام یک مشاور گران قیمت دارند.
اگر احساس خستگی می کنید، نترسید! من برای کمک اینجا هستم. در اینجا هفت نکته اساسی وجود دارد که هر مدیر نوآوری باید بداند. و اگر سوالی دارید لطفا بپرسید !
1. تعداد زیادی بولپاپ در بیرون وجود دارد
متأسفانه، به محض اینکه نوآوری به یک اصطلاح تجاری جذاب تبدیل شد، بسیاری از مردم بلافاصله بیرون رفتند و کارت ویزیت چاپ کردند و خود را مشاور نوآوری معرفی کردند. اگر آنها با چاپ کارت متوقف شده بودند، شما در امان بودید. متأسفانه، بسیاری از آنها تصمیم گرفتند شروع به نوشتن وبلاگ هایی پر از اطلاعات بد کنند. حالا فکر نمی کنم قصد اطلاعات غلط داشته باشند. در عوض، آنها نوشتن در مورد مفروضات آزمایش نشده را آسانتر از خواندن آخرین تحقیقات در مورد خلاقیت و نوآوری و سپس بررسی پیامدهای آن برای مشاغلی مانند شما می دانند. این حیف است، زیرا تحقیقات زیادی در سالهای اخیر انجام و نوشته شده است – و بسیاری از آنها با فرضیات رایج در مورد خلاقیت در تناقض هستند. (به عنوان مثال، آیا می دانستید که مردم به طور کلی ایده های خلاقانه را دوست ندارند؟)
متأسفانه تشخیص مزخرفات از حس خوب سخت است. با این حال، توصیه میکنم اگر وبلاگی ادعای آشکاری در مورد نوآوری دارد و آن را به هیچ وجه، شکل یا شکلی اثبات نمیکند، فرض کنید که این ادعا ثابت نشده و احتمالاً نادرست است. اگر می خواهید مطمئن شوید، یک جستجوی اینترنتی در مورد ادعا انجام دهید تا ببینید آیا دیگران ادعای مشابهی را مطرح کرده اند و آن را هم از نظر بالینی و هم از نظر منطقی اثبات کرده اند. اگر در یک مقاله تحقیقاتی از دانشگاه های معتبر به این ادعا پرداخته شود، نشانه خوبی است.
2. تفاوت بین خلاقیت و نوآوری
اگرچه کلمه “خلاقیت” به طور فزاینده ای در تجارت پذیرفته می شود، اما هنوز به اندازه کلمه “نوآوری” جذاب نیست. این بدان معنی است که بسیاری از مردم از کلمه “نوآوری” استفاده می کنند که واقعا به معنای “خلاقیت” است. این مایه تاسف است. درک تفاوت بسیار مهم است!
خلاقیت فرآیندی است که در آن دو یا چند تصور موجود به منظور ایجاد یک مفهوم کاملاً جدید، حداقل در ذهن فردی که مفاهیم را با هم ترکیب میکند، در کنار هم قرار میدهد. مفاهیم، در این تعریف، تکه های کوچکی از اطلاعات، عقاید یا احساسی هستند که شما در ذهن خود پنهان کرده اید. به عنوان مثال، در سال 1997، فردی به نام فیلیپ کان مفاهیم تلفن همراه، دوربین دیجیتال و اشتراک گذاری را در ذهن خود ترکیب کرد که منجر به دیدگاه خلاقانه ای شد که یک تلفن همراه را قادر می سازد تصاویر دیجیتال بگیرد و سپس آن تصاویر را برای دیگران ارسال کند. تلفن ها تمام مفاهیمی که او به کار می برد در آن زمان شناخته شده بودند. با این حال، گرد هم آوردن مفاهیم برای ایجاد یک مفهوم کاملاً جدید، یک عمل خلاقانه بود.
نوآوری کسب و کار اجرای یک چشم انداز خلاق به منظور تولید ارزش است، معمولا (اما نه همیشه) به شکل افزایش درآمد، کاهش هزینه های عملیاتی یا ترکیبی از هر دو. در حالی که دید تلفن عکاسی آقای کان در ذهن او باقی مانده بود، این یک دید خلاقانه بود – اما نه یک نوآوری. همانطور که اتفاق می افتد، آقای کان بیشتر یک عمل کننده است تا یک رویاپرداز. او به سرعت یک شرکت به نام LightSurf Technologies را راه اندازی کرد تا نرم افزاری را توسعه دهد که تلفن های همراه را قادر می سازد تصاویر دیجیتال را ضبط، حاشیه نویسی و به اشتراک بگذارند ( اطلاعات بیشتر و مطالعه بیشتر در ویکی پدیا ). در نتیجه، دیدگاه خلاقانه او به یک نوآوری واقعی تبدیل شد.
برای مثالی از استفاده نادرست از اصطلاحات، بسیاری از شرکت ها وب سایت هایی را راه اندازی می کنند که بازدیدکنندگان را قادر می سازد ایده های خود را ارسال کنند. آنها این فرآیند را “نوآوری باز” می نامند. با این حال، این واقعاً تمرینی برای خلاقیت است، نه نوآوری. تنها زمانی که آن ایده ها اجرا شوند می توان آن را «نوآوری» نامید.
بنابراین، خلاقیت بخشی از فرآیند نوآوری است. اما به خودی خود نوآوری نیست. اگر شرکت شما کارهای زیادی برای ارتقای خلاقیت انجام می دهد، اما کارهایی را برای تسهیل اجرای دیدگاه های خلاقانه انجام نمی دهد، شرکت شما نوآور نیست.
اشتباه نکنید خلاقیت شگفت انگیز است! برای داشتن چشماندازهایی که میتوانند به نوآوری تبدیل شوند، به تفکر خلاق نیاز دارید. اما، خلاقیت به تنهایی نوآوری نیست. این خلاقیت ساده، اما شگفت انگیز است.
3. چشم انداز شرکت را همیشه در ذهن داشته باشید
من امیدوارم و انتظار دارم که در مورد موقعیت خود و فرصتی برای شروع تعدادی ابتکار برای ایجاد نوآوری در سازمان خود مشتاق باشید. اما همانطور که هر ابتکار را در نظر می گیرید، به چشم انداز شرکتی خود نیز فکر کنید. در مورد اهداف استراتژیک شرکت نوآوری جدی همیشه باید کسب و کار شما را به سمت این اهداف سوق دهد. اگر برای خودروهای رولز رویس موتور کار می کنید، ایده جایگزین کردن روکش داخلی روکش چوب صیقلی با پلاستیک ارزان قیمت به منظور صرفه جویی در هزینه، ایده خوبی نیست، نه به این دلیل که ایده بد است، بلکه ایده مخالف رول رویس است. چشم انداز ساخت ماشین لوکس نهایی و با کیفیت.
اغلب، متوجه خواهید شد که اگر نرمافزار پیشنهادی راهاندازی کنید و ایدهها را دعوت کنید، ایدههای بسیار خوبی دریافت خواهید کرد که هیچ ارتباطی با چشمانداز یا اهداف شرکت شما ندارند. برخی از ایده ها احتمالاً ارتباط بسیار کمی با تجارت شما دارند! پرداختن به این ایده ها اتلاف وقت است. بنابراین، شما باید در فعالیت های ایده پردازی راهنمایی ارائه دهید تا اطمینان حاصل شود که ایده ها، دیدگاه های خلاقانه و نوآوری در راستای چشم انداز هستند و سازمان را به سمت اهداف خود می برند.
با این حال، چشم انداز و اهداف بسیاری از شرکت ها مبهم است. به عنوان مثال، هدف “ساخت بهترین محصولات با بهترین قیمت” آنقدر مبهم است که احتمالاً می تواند در حدود 90٪ از مشاغل روی کره زمین اعمال شود! متأسفانه، وقتی هدف شرکت تا این حد مبهم است، تعریف حوزههایی برای نوآوری دشوار است. به همین دلیل است که شرکت هایی با چشم انداز مبهم تمایل زیادی به نوآوری ندارند.
اگر چشم انداز شرکت شما مبهم و بی معنی است، شما دو انتخاب دارید، یا می توانید مدیریت ارشد را متقاعد کنید که یک چشم انداز را روشن کند – که برای کسب و کار بسیار خوب است – یا اگر قابل اجرا نیست، فقط این مرحله را نادیده بگیرید و هر کاری را انجام دهید. جهنمی که در مورد ابتکارات نوآوری می خواهید. این مهم نخواهد بود.
در اینجا می توانید اطلاعات بیشتری در مورد چشم انداز شرکت و نوآوری بخوانید .
4. بزرگترین چالشی که احتمالا با آن روبرو هستید، پیاده سازی است
به احتمال زیاد، سازمان شما ایده های زیادی دارد که در اطراف نشسته اند و منتظر توجه هستند. اگر هر نوع طرح پیشنهادی یا سیستم نرم افزاری مدیریت ایده دارید، احتمالاً پایگاه داده ای پر از ایده های انجام نشده در آنجا دارید. اگر طوفان فکری یا سایر رویدادهای ایدهپردازی زنده اجرا کردهاید، احتمالاً فهرستها یا صفحات گسترده اکسل پر از ایدهها دارید. این پایگاههای اطلاعاتی و فهرستها احتمالاً در حال رشد هستند.
اگر سازمان شما مانند بسیاری از آنها باشد، تنها تعداد کمی از آن ایدهها اجرا شدهاند و ایدهها سریعتر از آنچه که بتوان با آنها برخورد کرد، وارد میشوند.
اگر در شرکت شما اینطور است، باید دو کار انجام دهید، یکی واضح و دیگری نه چندان واضح. کار نه چندان بدیهی این است که دست از گرفتن این همه ایده بردارید! در غیر این صورت، عقب ماندگی ایده بدتر خواهد شد. علاوه بر این، اگر ایدهها را از طریق سیستمهای مدیریت ایده و طوفانهای فکری جمعآوری میکنید، بیشتر این ایدهها نوآوریهای مهیب، تغییر صنعت، برنده جایزه نوبل، مخرب و نوآوریهای بالقوه نیستند. در عوض، آنها بیشتر ایده های بهبود تدریجی هستند. یک دقیقه دیگر به آنها باز خواهیم گشت.
دومین کاری که باید انجام دهید این است که یک استراتژی برای اجرای ایده ها تنظیم کنید. این کار آسانی نیست. اجرای ایده ها مستلزم زمان، بودجه و اغلب تایید مدیریت است. به طور کلی، هر چه یک ایده خلاقانه تر باشد، ریسک بیشتری دارد. بهبود یک ویژگی در یک محصول موجود به خصوص نوآورانه نیست، اما ایمن است. نیازی به سرمایه گذاری هنگفت ندارد و بعید است که شکست بخورد. از سوی دیگر، عرضه یک محصول کاملاً جدید، مملو از ریسک است. طراحی، آزمایش و ساخت به گونی های پر از پول نیاز دارد. احتمالاً به امکانات تولید جدید، رویکردهای بازاریابی جدید و آموزش برای فروشندگان شما نیاز دارد. اگر موفق شود، همه برنده خواهند بود. اگر شکست بخورد، پول زیادی از دست خواهد رفت و در برخی مشاغل، افراد شغل خود را از دست خواهند داد.
هیچ راهی وجود ندارد که اجرای ایده های بسیار خلاقانه آسان باشد. اما، نترسید. من روشی را برای ترسیم برنامه های عملی گام به گام واقع بینانه ایجاد کرده ام که احتمال اجرای ایده شما را افزایش می دهد. این طرح ریسک را نیز در نظر می گیرد.
در مورد ایده های بهبود تدریجی که قبلاً ذکر کردم، پیشنهاد می کنم اجرای آنها را به افرادی که آنها را پیشنهاد کرده اند واگذار کنید. این دو مزیت دارد. اولاً، دادن مسئولیت به همکاران برای توسعه ایده ها، توانمندسازی است. این نشان دهنده اعتماد است و به آن افراد فرصتی برای درخشش می دهد. مزیت دوم این است که ایده ها دیگر مشکل شما نیستند!
5. دومین چالش بزرگ ایجاد چشم انداز خلاق است
بیایید به آن گلدان (یا پایگاه داده یا صفحهگسترده اکسل) ایدههایی برگردیم که سازمان شما احتمالاً در جایی پنهان کرده است. همانطور که اشاره شد، این ایدهها احتمالاً خوب هستند، اما نه بیش از حد خلاقانه، زمینشکنی یا باورنکردنی. دلیلش این است که طوفان فکری، طرحهای پیشنهادی و کمپینهای ایدهها در مورد گرفتن ایدهها هستند. ایده ها ذاتاً چیزهای کوچک و توسعه نیافته ای هستند.
از سوی دیگر، نوآوری موفقیت آمیز نتیجه اجرای یک چشم انداز خلاقانه پیچیده تر است که طبیعتاً چیزی نیست که فقط به ذهن کسی وارد شود تا در فرمی برای ابزار مدیریت ایده شرکت وارد شود. در عوض، این چیزی است که یکی از همکاران شما مدتی است در ذهن خود و احتمالاً روی کاغذ در حال بررسی و توسعه آن بوده است. هنگامی که او به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته باشد که بتواند به جلو حرکت کند، احتمالاً آن را به مدیر خود خواهد داد.
از طرف دیگر، یک دیدگاه خلاق ممکن است توسط گروه کوچکی از مردم، در میخانه اطراف گوشه، در ابتدا به عنوان یک شوخی ایجاد شود. اما همانطور که آنها با این ایده بازی می کنند، با نوشیدنی دیگر، شروع به دریافت پتانسیل آن می کنند. اگر صبح روز بعد ایده هنوز خوب به نظر می رسد، ممکن است تصمیم بگیرند که آن را بیشتر توسعه دهند. مجدداً، به دلیل سطح توسعه ای که روی چشم انداز سرمایه گذاری می کنند، بعید است که آن را به نرم افزار پیشنهادی شرکت ارائه دهند و در عوض، احتمالاً آن را به یک مدیر پیشنهاد می کنند.
بنابراین، دو کار وجود دارد که باید در اینجا انجام دهید. اول، شما باید توسعه دیدگاه های خلاقانه را به نوآوری های موفقیت آمیز تشویق کنید. این را می توان با دادن فضا، آزادی و تشویق همکاران برای توسعه دیدگاه های خود انجام داد. با این حال، در چارچوب این آزادی، اطمینان حاصل کنید که مفاهیم در حال توسعه متناسب با چشم انداز و استراتژی شرکت است. اگر کسب و کار شما یک زنجیره ملی از رستوران های گیاهی است، تشویق یک تیم برای توسعه همبرگر عالی هیچ فایده ای ندارد!
به منظور نوآوری در مورد موقعیتها، مشکلات یا اهداف خاص، روشهایی مانند تفکر ضد متعارف (ACT) و تفکر درونی ذهن (بخشی از فرآیند ACT) را امتحان کنید که بهجای فهرستهایی از ایدهها برای ایجاد دیدگاههای خلاقانه پیچیده طراحی شدهاند.
دومین کاری که باید انجام دهید ایجاد سیستم هایی است که برای ارائه دیدگاه های خلاق طراحی شده اند. به عنوان مثال، برخی از شرکتهای بزرگ، رقابتهای کارآفرینی دارند که در آن افراد یا تیمها میتوانند طرحهای تجاری را ارائه دهند – که طبق تعریف، دیدگاههای خلاقانه خوبی هستند. به برندگان سرمایه گذاری و فرصت داده می شود تا ایده های خود را توسعه دهند. برگزاری چنین مسابقاتی مردم را تشویق میکند که نه تنها در مورد ایدهها، بلکه در مورد توسعه آن ایدهها به چیزی تاثیرگذارتر فکر کنند.
وجود سرمایه گذاران خطرپذیر داخلی یا کارهای اسکنک که کارمندان می توانند طرح های خلاقانه ای را برای آنها ارائه کنند، راه دیگری برای تشویق مردم به ساخت ایده های خود در چشم انداز است.
ارائه روشی برای پیشنهاد دیدگاههای خلاق مهم است. بسیاری از کارمندان می گویند که مانع شماره یک آنها برای خلاقیت، مدیران میانی هستند که ایده ها را می کشند. اگر یک فرد یا تیم تلاش زیادی برای ایجاد یک دیدگاه خلاقانه انجام دهد – و این ایده توسط یک مدیر میانی حسود، ریسک گریز یا فاقد دید خلاق از بین برود، اعضای تیم به طور قابل درک ناامید و بی انگیزه خواهند شد. در بهترین حالت، آنها از چشم انداز خود دست می کشند و در آینده ایده های دیوانه کننده را برای خود نگه می دارند. در بدترین حالت، آنها دیدگاه خود را به یک رقیب می برند – به طور انبوه – یا شرکت خود را راه اندازی می کنند و با مفهومی که در ابتدا می خواستند به شرکت شما ارائه دهند، تبدیل به رقیبی می شوند !
6. طوفان فکری ایده های واقعا خلاقانه ایجاد نمی کند و تقصیر شما نیست
تقریباً مطمئناً در طوفان فکری شرکت کرده اید و ممکن است برخی را نیز اجرا کرده باشید. با انجام این کار، بدون شک متوجه شده اید که طوفان فکری می تواند سرگرم کننده خوبی باشد، احساس خوبی به شما بدهد و به تعداد زیادی ایده منجر شود. با این حال، اگر به طوفان های فکری گذشته فکر کنید، احتمالاً متوجه خواهید شد که آنها در تولید ایده های واقعا خلاقانه خیلی خوب نیستند و به نظر می رسد که سازمان شما به ندرت ایده های طوفان فکری را اجرا می کند. حتی ممکن است نگران باشید که این شکست طوفان فکری تقصیر شما بوده است.
تقصیر تو نبود! طوفان فکری — حداقل نوعی سنتی که در آن بیانیه مشکل را روی تخته سفید ارسال می کنید، از شرکت کنندگان می خواهید که ایده ها را فریاد بزنند، انتقاد از ایده ها را ممنوع کنید، ایده های زیادی را هدف قرار دهید و به نوعی “بهترین” ایده را انتخاب کنید. پایان — در مطالعات تحقیقاتی متعدد نشان داده شده است که در ایجاد ایده های خلاقانه بد عمل می کند ( برای اطلاعات در مورد چرایی، اینجا را کلیک کنید ).
اکنون، ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید: اگر طوفان فکری مؤثر نیست، چرا هنوز اینقدر در تجارت استفاده می شود و چرا بسیاری از تسهیلگران به آن سوگند یاد می کنند؟ من معتقدم دو دلیل وجود دارد، اولاً طوفان فکری ایدههای زیادی تولید میکند — که این تصور را به وجود میآورد که سازنده است (با نادیده گرفتن این واقعیت که اگر هیچ یک از ایدهها هرگز برای تولید ارزش اجرا نشود، طوفان فکری در واقع بسیار غیرمولد است) . ثانیاً، بسیاری از تسهیلگران و مشاوران خلاقیت هنوز از روش استفاده می کنند و تحقیق را انکار می کنند، زیرا معیشت آنها به تسهیل طوفان فکری بستگی دارد و مانند بسیاری از سازمان ها از نوآوری در فرآیندهای خود می ترسند!
جایگزین هایی برای طوفان فکری مانند ACT و دیگران وجود دارد. علاوه بر این، در ماههای آینده راههای مختلف تولید، بازی و توسعه ایدهها را بررسی خواهم کرد. در خبرنامه من مشترک شوید، گزارش 103 را گزارش کنید تا به روز باشید .
در همین حال، از طوفان فکری سنتی خودداری کنید، سعی کنید ایرادات آن را درک کنید و به روش های ایده پردازی جایگزین نگاه کنید.
7. اهمیت ارتباطات
یکی از قاتل های نوآوری که کمتر شناخته شده است، کمبود ارتباطات است. طرحهای پیشنهادی شرکتی که افراد را به ارائه ایدهها دعوت میکنند، اما هرگز به آن افراد گزارش نمیدهند، باعث ناامیدی کارکنانی میشوند که به زودی تصور میکنند مدیریت واقعاً به پیشنهادات آنها علاقهای ندارد.
فقدان داستان، در مورد افرادی که چشم اندازهای خلاقانه ایجاد می کنند که برای تبدیل شدن به نوآوری های سودآور اجرا می شوند، همکاران را غافل می کند که آنها نیز می توانند دیدگاه های خلاقانه را پیشنهاد کنند و در تحقق آنها به نوآوری مشارکت داشته باشند.
عدم ارتباط در مورد نحوه ارائه ایده ها و دیدگاه های خلاقانه، افراد را از ارائه آن ایده ها و دیدگاه ها منصرف می کند.
فقدان داستان در مورد نوآوری باعث می شود همکاران، مشتریان و ذینفعان از آنچه شما در زمینه نوآوری انجام می دهید بی اطلاع باشند.
خوشبختانه، یک راه حل ساده برای همه این مسائل وجود دارد: برقراری ارتباط!
مطمئن باشید که هر ابتکار نوآوری که برنامه ریزی می کنید شامل یک جزء ارتباطات نیز می شود. این نه تنها آنچه را که در حال رخ دادن است برای همه روشن می کند، بلکه شواهدی از کار سخت و تلاشی که برای ابتکار نوآوری سازمان خود انجام می دهید را ارائه می دهد.
بدون نظر