چه چیزی باعث ایجاد یک شرکت نوآور می شود؟ یک ابتکار نوآوری کافی نیست. داشتن کلمه “نوآوری” در شعار شرکت یا در سراسر وب سایت شما کافی نیست. در واقع، من استدلال می کنم که هر نوع تمرکز بر نوآوری به عنوان یک هدف، برای نوآوری مضر است. نوآوری چیزی نیست جز ابزاری که شرکت ها را قادر می سازد به اهداف استراتژیک و منحصر به فرد دست یابند. در اینجا به هفت ویژگی اساسی شرکت های نوآور اشاره می کنیم. سازمان شما چقدر خوب عمل می کند؟

1. استراتژی منحصر به فرد و مرتبط

مسلماً مشخص‌کننده‌ترین ویژگی یک شرکت واقعاً نوآور، داشتن یک استراتژی منحصر به فرد و مرتبط است. همه ما می دانیم که شرکت هایی مانند اپل، فیس بوک و گوگل چه می کنند. به این دلیل است که آنها استراتژی های خود را روشن می کنند و بی وقفه آنها را دنبال می کنند. یک بازیگر کوچکتر نوآور ممکن است در سطح جهانی شناخته نشود، اما رهبران، کارمندان، شرکای تجاری و مشتریان آن، همگی ایده روشنی از استراتژی شرکت خواهند داشت. اگر یک کسب و کار استراتژی قابل تعریف و منحصر به فرد نداشته باشد، نوآورانه نخواهد بود. استراتژی‌های ملایم، مانند «بهترین بودن»، مسیری را برای نوآوری فراهم نمی‌کنند، به همان روشی که استراتژی‌های واضح‌تر، مانند «در لبه فناوری ارتباطات سیار بودن»، «ساخت امن‌ترین خودروهای جهان» یا “برای ارائه هر چیزی در هر نقطه” انجام دهید.

2. نوآوری وسیله ای برای دستیابی به اهداف استراتژیک است

شرکت های بسیار نوآور، نوآوری را به عنوان یک هدف نمی بینند، بلکه به عنوان وسیله ای برای دستیابی به اهداف استراتژیک می دانند. همانطور که یک دوربین خوب یک ابزار ضروری است که عکاس را قادر می‌سازد تا تصاویر حرفه‌ای بگیرد و اره ابزاری ضروری برای نجار است، نوآوری یک ابزار ضروری برای شرکت‌های رویایی است که قصد دستیابی به اهداف استراتژیک خود را دارند. در واقع، اگر به وب‌سایت‌های نوآورانه‌ترین شرکت‌های جهان نگاهی بیندازید، آن‌ها تمایل دارند که نوآوری را در بوق و کرنا نکنند، بلکه بیشتر به چشم‌انداز شرکتی می‌پردازند.

3. نوآوران رهبر هستند

تنها چیزی که نوآوری بیش از هر چیز دیگری فراهم می کند رهبری بازار است. هنگامی که شرکت ها از نوآوری برای دستیابی به اهداف استراتژیک استفاده می کنند، ناگزیر در بازارهای خود پیشتاز هستند. متأسفانه، این همیشه به معنای موفق ترین یا سودآورترین نیست. آمازون از ابتدا یک مبتکر بوده و بسیاری از استانداردها را برای تجارت الکترونیکی تعیین کرده است. با این وجود، چند سال طول کشید تا این شرکت به سوددهی تبدیل شود. کورد یکی از نوآورترین شرکت‌های خودروسازی جهان بود که در دهه‌های 1920 و 30، نوآوری‌های پیشرفته‌ای مانند محرک چرخ جلو و چراغ‌های جلوی پاپ‌آپ را عرضه کرد. با این حال، این شرکت هرگز از نظر مالی بسیار موفق نبود و در سال 1938 فعالیت خود را از دست داد. از سوی دیگر، نوآورانی مانند اپل و گوگل در نتیجه نوآوری خود از نظر مالی موفق بوده اند.

4. مبتکران اجرا می کنند

اکثر کسب و کارها دارای تعداد زیادی کارمند خلاق با ایده های زیادی هستند. برخی از این ایده ها حتی با نیازهای شرکت ها مرتبط هستند. با این حال، چیزی که مبتکران را از مبتکران بدخواه متمایز می کند این است که مبتکران ایده ها را اجرا می کنند. شرکت های کمتر نوآور بیشتر درباره ایده ها صحبت می کنند تا اجرای آنها!

5. شکست یک گزینه است

من معتقدم مهم ترین عنصر فرهنگ کسب و کار، برای یک شرکت نوآور، دادن آزادی و تشویق به کارمندان برای شکست است. اگر کارمندان بدانند که بدون به خطر انداختن شغل خود می توانند شکست بخورند، تمایل بیشتری به انجام پروژه های مخاطره آمیز و نوآورانه دارند که پاداش های بالقوه زیادی را به شرکت هایشان ارائه می دهد. از سوی دیگر، اگر کارمندان باور داشته باشند که بخشی از یک پروژه شکست خورده عواقب حرفه ای خواهد داشت، از خطر – و در نتیجه نوآوری – مانند طاعون اجتناب خواهند کرد. مهمتر از آن، اگر مدیران ارشد به شکست زودهنگام پاداش دهند، احتمال اینکه کارمندان به طور منظم پروژه ها را ارزیابی کنند و پروژه هایی را که در حال شکست هستند از بین ببرند – قبل از اینکه شکست خیلی گران شود. این امر منابع و بودجه را برای تلاش‌های نوآورانه جدید آزاد می‌کند. با این حال، در کسب‌وکارهایی که شکست یک گزینه نیست، کارکنان اغلب به پروژه‌های شکست خورده پایبند می‌مانند و منابع بیشتری سرمایه‌گذاری می‌کنند به این امید که پروژه در نهایت موفق شود. وقتی این کار را نمی کند، ضرر و زیان بیشتر می شود و آبروها از بین می رود. در نتیجه، شرکت‌هایی که به شکست پاداش می‌دهند، اغلب کمتر از شرکت‌هایی که آن را دلسرد می‌کنند، شکست می‌خورند.

6. محیط اعتماد

شرکت نوآور محیطی از اعتماد را برای کارکنان خود فراهم می کند. خطرات زیادی در نوآوری وجود دارد. ایده های بسیار خلاقانه اغلب در ابتدا احمقانه به نظر می رسند. اگر کارمندان به دلیل به اشتراک گذاشتن ایده های ظالمانه از تمسخر هراس داشته باشند، چنین ایده هایی را به اشتراک نخواهند گذاشت. به همین ترتیب، اگر کارکنان به دلیل شرکت در پروژه های ناموفق از توبیخ ترس داشته باشند، شرکت نخواهند کرد (به بند 5 در بالا مراجعه کنید). اگر کارمندان به یکدیگر اعتماد نداشته باشند، همیشه مراقب پشت خود خواهند بود. اگر از مدیران بترسند که ایده‌های آنها را بدزدند و ادعا کنند که ایده‌های خودشان است، کارمندان ایده‌هایشان را به اشتراک نخواهند گذاشت. از سوی دیگر، اگر کارمندان بدانند که می‌توانند بدون ترس ریسک‌های معقول کنند، اگر بدانند از ایده‌های ظالمانه استقبال می‌شود، اگر بدانند که مدیرانشان از ایده‌های آن‌ها دفاع می‌کنند و به خاطر این ایده‌ها اعتبار می‌دهند. این کارمندان می توانند خلاق باشند، ایده ها را اجرا کنند و نوآوری شرکت را هدایت کنند. به طور خلاصه، خلاقیت و نوآوری زمانی رشد می کند که افراد در یک سازمان به یکدیگر و سازمان خود اعتماد کنند.

7. خودمختاری

در کنار اعتماد، استقلال فردی و تیمی جزء کلیدی نوآوری است. اگر به افراد و تیم‌ها اهداف واضح و آزادی بدهید تا مسیرهای خود را برای دستیابی به آن اهداف بیابند، زمینه مناسبی برای نوآوری ایجاد می‌کنید. اما، اگر مدیران بر شانه های زیردستان خود نظارت کنند و هر حرکت آنها را به صورت خرد مدیریت کنند، خلاقیت و تفکر فردی را که برای نوآوری ضروری است خفه می کنید. البته دادن استقلال به کارکنان به این معنی است که ممکن است اشتباه کنند. آنها ممکن است مسیرهای ناکارآمدی را برای دستیابی به اهداف انتخاب کنند. اما در بدترین حالت، از اشتباهات و ناکارآمدی های خود درس خواهند گرفت. در بهترین حالت، آنها راه های جدید و بهتری را برای دستیابی به اهداف کشف خواهند کرد. مهمتر از همه، اگر افراد باهوش، توانمند و خلاق را استخدام کنید و به آنها آزادی حل مشکلات بدهید، این کار را انجام خواهند داد. و،

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *