هنگام تلاش برای بهبود خلاقیت در تجارت، دو رویکرد وجود دارد که ممکن است به صورت جداگانه یا با هم اتخاذ شود: خلاقیت فردی و خلاقیت سازمانی.
خلاقیت فردی البته خلاقیت فرد است. همه افراد دارای سطح راحتی خلاقانه هستند که بر اساس ضریب خلاقیت طبیعی آنها، تمایل آنها برای به خطر انداختن ایده های جدید و شخصیت آنها است. افراد را می توان آموزش داد تا خلاقانه تر فکر کنند و راهبردهای تفکر خلاق را در فعالیت های مختلف به کار گیرند. با این حال، شما نمی توانید بدون ایجاد استرس، کسی را فراتر از سطح راحتی خلاقانه او فشار دهید. و استرس احتمالا منجر به کاهش خلاقیت، نارضایتی از شرکت و سایر مشکلات می شود.
به همین ترتیب، افراد خلاق به طور طبیعی که مجبور به کار در سازمانی می شوند که مانع خلاقیت می شود نیز دچار استرس می شوند. افراد خلاق به طور طبیعی همیشه ایده هایی دارند و دوست دارند آن ایده ها را به اشتراک بگذارند. علاوه بر این، آنها از شناختی که از یک ایده خوب حاصل می شود قدردانی می کنند. نادیده گرفتن ایدههای آنها، انتقاد و گفتن به آنها که به جای یافتن رویکردهای جدید، روی چیزهای آزموده شده تمرکز کنند، فقط متفکر خلاق را ناامید میکند و باعث استرس میشود.
از سوی دیگر، خلاقیت سازمانی، توانایی خلاقانه کل یک سازمان است.
البته یکی از روش های تقویت خلاقیت یک سازمان، تقویت خلاقیت افراد درون سازمان است. متأسفانه، این ناکارآمد است و به هیچ وجه موفق نخواهد شد مگر اینکه جنبه های فرآیندهای خلاقانه سازمان نیز مدیریت شود.
به منظور تقویت خلاقیت سازمانی، بسیار مهم است که سازمان محیطی ایجاد کند که شامل موارد زیر باشد:
- اعتماد کنید. کارمندان باید قبل از اینکه نظرات خود را با مدیریت به اشتراک بگذارند به مدیریت اعتماد کنند. کارمندان نباید شغل خود را احساس کنند وگرنه در صورت ارائه ایده بد، آینده آنها در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. کارمندان باید احساس کنند که برای به اشتراک گذاشتن ایده ها با شرکت پاداش دریافت می کنند نه اینکه ایده های آنها توسط شرکت دزدیده شود.
- محیطی که فعالانه به اشتراک گذاری ایده های جدید را تشویق می کند.
- ارتباطات خوب که تضمین می کند صدای همه شنیده می شود، همه می توانند بفهمند که در سراسر شرکت چه اتفاقی می افتد و همه می توانند ایده های خود را در سراسر شرکت به اشتراک بگذارند.
- ساختار مدیریت ایده که تضمین میکند ایدههای خوب با سازمان به اشتراک گذاشته میشوند، شناسایی و برای سازمان اجرا میشوند.
به همین ترتیب، برای شرکت ها مهم است که متفکران خلاق خود را تشخیص دهند و از آنها بهره ببرند. متفکران خلاق میتوانند تیمهای خلاقی را که مسائل مشکلساز درون سازمان را بررسی میکنند و راهحلهایی پیشنهاد میکنند، رهبری کنند – یا حداقل در آن شرکت کنند. (در شماره آینده گزارش 103 به تیم های خلاق در سازمان ها نگاه خواهم کرد)
علاوه بر این، متفکران خلاق باید در تیمهای خلاقی که با مسائل خارج از بخشهای خود سروکار دارند، شرکت کنند. متفکران خلاق که با روش شناسی آن تقسیم بندی ها پیش داوری نمی کنند، اغلب ایده های بسیار جدید و رویکردهای جدیدی را به این تقسیم بندی ها می آورند.
همچنین برای شرکت ها مهم است که مدیریت را از صنایع دیگری غیر از صنایع خود استخدام کنند. یک شرکت خودروسازی که یک مدیر اجرایی با 20 تا 30 سال تجربه در صنعت خودرو استخدام می کند، می تواند از استخدام فردی که صنعت خودرو را می شناسد، مطمئن باشد. متاسفانه چنین مدیری راهکارهای آزموده شده صنعت خودرو را برای شرکت به ارمغان خواهد آورد. این هیچ اشکالی ندارد. اما نوآورانه نیست.
بهتر است چند مدیر از صنایع کاملا متفاوت استخدام کنید. یک شرکت خودروسازی که مدیرانی را از یک شرکت تولید فیلم، شرکت مد و شرکت خدماتی استخدام می کند، می تواند از استخدام مدیران با نگاه های متفاوت به مسائل اطمینان حاصل کند. افرادی که ممکن است بتوانند ایده های عملیاتی صنایع دیگر را در صنعت خودرو به کار گیرند. افرادی که رویکردهای نوآورانه ای را ارائه خواهند کرد – حداقل از دیدگاه صنعت خودرو.
و تنها با ارائه چنین رویکردهای جدیدی است که شرکت ها می توانند در رقابت نوآوری بیشتری داشته باشند.
بدون نظر