یکی از اصول اساسی مهندسی، KISS است، مخفف “Keep It Simple, Stupid” یا همانطور که من ترجیح می دهم: “Keep It Simple Sweetheart”. و اگر تا به حال مشاهده کرده باشید که یک پروژه از مفهومی به طراحی تا اجرا تکامل می یابد، اهمیت بوسه را درک خواهید کرد. وقتی ایدههای جدید در تابلو طراحی هستند، اغلب مفاهیم ساده و ظریفی هستند. اما، با مشارکت بیشتر افراد، همه آنها می خواهند ویژگی هایی را به مفهوم اضافه کنند. در نتیجه، طراحی باید به طور فزاینده ای پیچیده شود تا از همه ویژگی های پیشنهادی پشتیبانی کند.
با این حال، بسیاری از آن ویژگی های پیشنهادی بی فایده خواهند بود. آنها به طراحی پروژه پیچیدگی میبخشند، خرید و نگهداری محصول نهایی را گرانتر میکنند و هیچ سود واقعی برای کاربر نهایی ارائه نمیکنند.
به عنوان مثال کیک
به عنوان مثال، اجازه دهید تصور کنیم تیم شما می خواهد یک کیک شکلاتی درست کند. وقتی یکی از اعضای تیم می گوید: «بیایید گردو اضافه کنیم. کیک شکلاتی با گردو خوشمزه است!»
و یکی دیگر از اعضای تیم پیشنهاد می کند: «چرا مرکز خامه فرم گرفته به آن نمی دهیم؟ من هفته گذشته یک کیک شکلاتی با مرکز خامه فرم گرفته خوردم و احتمالاً بهترین کیک شکلاتی بود که تا به حال خوردم.
در همین حال، برخی دیگر فراستینگ کره بادامزمینی، اضافه کردن تکههای نارگیل، لایههای مربای توتفرنگی، هویج رنده شده در بالا، تهیه کیک به شکل بوقلمون (به مناسبت تعطیلات شکرگزاری ایالات متحده) را پیشنهاد میکنند. آتش باز و غیره
قبل از اینکه متوجه شوید، کیک شکلاتی ساده ای که شروع به درست کردن کردید در حال تبدیل شدن به یک فاجعه آشپزی است که به یک سوپرمارکت پر از مواد نیاز دارد، تمام روز برای درست کردن آن زمان می برد و تقریباً مطمئنا طعم وحشتناکی خواهد داشت.
به هر حال، گروه باید کیک خود را ساده نگه دارند و این به معنای کاهش تعداد مواد پیشنهادی و ابداع یک کیک شکلاتی ساده اما خوشمزه خواهد بود – احتمالاً تمرکز بر مواد با کیفیت و آماده سازی دقیق به جای بیش از حد مواد و آماده سازی پیچیده. .
ساده کردن
این درسی است که باید هنگام نوآوری در نظر داشته باشیم. وقتی به چگونگی بهبود محصولات یا خدمات نگاه می کنیم، تقریباً ناگزیر به دنبال راه هایی برای پیچیده تر کردن آن محصولات هستیم. من بیش از 20 سال است که از پردازشگرهای کلمه استفاده می کنم، از جمله حدود 12 سال از Microsoft Word. در تمام این مدت، من هرگز شرکتی را ندیدهام که واژهپرداز سادهتری ارائه کند – حتی اگر تعداد ویژگیهای جدیدی که در ده سال گذشته معرفی شدهاند بسیار ناچیز بودهاند و هیچ ارزش افزوده واقعی ارائه نکردهاند، بهویژه با توجه به پیچیدگیهای افزودهشدهشان. در واقع، دلم برای مردم – مانند همسایهام – فقط اکنون در حال یادگیری نحوه استفاده از MS Word است. تعداد ویژگیهای کاملاً بیفایده ای که با آنها مواجه میشوند، تنها باور آنها را در مورد پیچیده بودن رایانهها تقویت میکند.
در واقع، هنگام طوفان فکری بعدی ویژگیهای محصول و خدمات جدید، نپرسید «چه ویژگیهای جدیدی میتوانیم به محصول X اضافه کنیم؟» یا “چه خدمات جدیدی می توانیم به مشتریان خود ارائه دهیم؟” در عوض، بپرسید “چگونه می توانیم استفاده از محصول خود را ساده تر کنیم؟” یا “چگونه می توانیم طیف وسیعی از خدمات خود را برای درک مشتریانمان ساده تر کنیم.”
و ناگفته نماند که شما همیشه باید بپرسید “چگونه می توانیم عملیات خود را ساده تر کنیم؟”، “چگونه می توانیم زنجیره تامین خود را ساده تر کنیم؟”
در واقع، محصولات و خدمات سادهتر نه تنها به نفع مشتریان شماست، که اغلب کالاهای سادهتر را برای استفاده مؤثر آسانتر میبینند، بلکه برای شما نیز مفید است. اگر بتوانید محصول X را ساده کنید تا به قطعات کمتری نیاز داشته باشد، هزینه های ساخت خود را کاهش می دهید. اگر مشتریان شما بتوانند محصولات شما را بهتر درک کنند، هزینه های اسناد و خدمات مشتری خود را کاهش می دهید.
به طور خلاصه، همیشه برای پیچیده تر کردن کارها نوآوری نکنید، برای ساده سازی نوآوری کنید. و بوسه را به خاطر بسپار.
بدون نظر