حوزه های نوآوری استراتژیک
یک چالش کلیدی برای همه نوآوران این است که “کجا نوآوری کنیم؟”
برای شرکتهایی که از برنامههای نوآوری سازمانی خود پشتیبانی سطح بالایی ارائه میکنند، نقطه شروع در پاسخ به این سؤال، سطح C شرکت خواهد بود. به عنوان نوآوران، ما باید جهت و جاه طلبی کلی کسانی را که شرکت هایی را که در آنها کار می کنیم، اداره می کنند، درک کنیم. این به ما امکان میدهد تا جهتی برای تلاشهای نوآورانه به بقیه شرکت ارائه دهیم، و اطمینان حاصل کنیم که ایدههایی که توسعه میدهیم خانه دارند، و مهمتر از آن توجه افراد دارای بودجه را جلب میکند. هر نقطه تمرکز به حوزه ای از نوآوری استراتژیک تبدیل می شود.
چهار دلیل کلیدی برای تمرکز شرکت بر مجموعه ای از حوزه های نوآوری استراتژیک:
- تنوع عقاید – ما میدانیم که دیدگاههای مختلف به ایجاد مفاهیم تجاری بهتر و جامعتر کمک میکند. با این حال، دعوت از نظرات مختلف به معنای شامل نظراتی فراتر از تیمهای متخصص اصلی است. با گروهبندی فعالیتهای نوآورانهمان، میتوانیم زمینه کلی را که در آن کار میکنیم، توضیح دهیم و افراد غیرمتخصص را آموزش دهیم تا بتوانند شایستگیهای اصلی خود را بهتر به فرصتها اعمال کنند.
- به دست آوردن حمایت – نرخ پذیرش ایدههای تولید شده از طرحهای پیشنهادی باز بهطور چشمگیری با ایدههایی که از طریق تلاشهای نوآوری هدایتشده تولید میشوند متفاوت است. KLM در ‘Front-End of Innovation Conference 2013’ با ایجاد کمپین های ایده، بهبود 10X در پذیرش ایده را نقل کرد. ایجاد ایده هایی که هرگز پذیرفته نمی شوند ممکن است تمرینی بیهوده باشد زیرا یافتن پشتیبانی برای اکثر سازمان ها به وضوح چالش برانگیز است.
- حفاظت از ابتکار نوآوری شما – نوآوری در خلاء خطر کاهش بودجه و تغییر در رویکرد نوآوری را به همراه دارد، مگر اینکه بتوانیم نشان دهیم که چگونه مفاهیمی که در حال توسعه هستیم به رفع نیازهای شرکت کمک می کند.
- بودجه و منابع – سریعترین راه برای تأمین بودجه یک ایده، اطمینان از امکان دستیابی به آن با بودجههای جاری و منابع موجود است. ممکن است یک نوآوری موفقیت آمیز داشته باشیم که به ما کمک کند سال آینده 100 درصد رشد کنیم، اما اگر نتوانیم بودجه آن را تامین کنیم یا منابع را در دسترس قرار دهیم، چالش هایی در پذیرش آن با نرخی که امیدواریم وجود دارد، وجود خواهد داشت.
استدلالهایی که در بالا ارائه شد ممکن است منطقی باشد که چرا باید مجموعهای از حوزههای نوآوری استراتژیک ایجاد کنیم و همه تلاشهای خود را بر این اساس هماهنگ کنیم، با این حال چالشهایی وجود دارد که باید در نظر گرفت.
توسعه برخی از برنامههای نوآوری سازمانی به زمان نیاز دارد، آنها لزوماً در سطح C شروع نمیشوند و بنابراین ممکن است اطمینان از همسویی ما دشوارتر باشد. با این حال، ما همچنان باید به دنبال ایجاد زمینه های نوآوری استراتژیک در زمان باشیم. ابتدا هماهنگی با نیازهای حامیان مالی تاکتیکی و سپس توسعه آن همسویی با مجموعهای از گروهبندیهای مشترک برای تلاشهای نوآورانه، زیرا حامیان تاکتیکی بیشتر و بیشتر وارد کشتی میشوند.
برخی از این مسائل و پیشنهادات برای رفع آنها در زیر فهرست شده است:
- در مورد پرت چطور؟ اگر فقط در جاهایی به دنبال ایدههایی بگردیم که میدانیم چالشها یا فرصتهایی داریم، چگونه میتوانیم مفاهیمی را پیدا کنیم که رادیکالتر هستند و ممکن است فرصتهای رشد قابل توجهی را ارائه دهند؟ یک «پرتفوی متعادل» از فعالیت ها را در نظر بگیرید. فهرستی از مناطق را برای نوآوری استراتژیک تعریف کنید، سپس بخشی از آن فضا را برای فعالیت های رادیکال تر در نظر بگیرید. با این حال، مطمئن شوید که یک فرآیند مؤثر برای مدیریت آنچه دریافت میکنید دارید و آماده رد کردن مقدار زیادی از محتوای ارسالی هستید.
- چگونه شرکتهای محافظهکار میتوانند راههای جایگزین را ببینند، مگر اینکه چیزی واقعاً جدید ارائه دهیم؟ اغلب مسئله در پذیرش یک چیز جدید این است که ما را ملزم به توقف انجام کار دیگری می کند. در شرکتهای محافظهکار، این احتمالاً باعث ایجاد حیرت و ناراحتی میشود، زیرا ما از گزینههای درک شده که ماهیت امنتری دارند دور میشویم. پرتفوی بازار فعلی را از نظر پتانسیل رشد، هزینه، ریسک و جذابیت بازار در نظر بگیرید، همانطور که در هر فعالیت جدید انجام می دهید. این به مقایسه جدید و قدیمی کمک میکند و به تصمیمگیری در مورد اینکه چه چیزی متوقف میشود برای توجیه آسانتر کمک میکند، بپذیرید که خطری در همه انتخابها از جمله عدم تغییر وجود دارد.
- در مورد ایده هایی که در آینده به آن ها نیاز خواهیم داشت چطور؟ مدیران عامل روشن فکر خواهند فهمید که ما نیاز به نوآوری در طیف وسیعی از افق های زمانی داریم. مراقبت از امروز همیشه حیاتی است، اما ما همچنین نیاز به نوآوری برای نیازهای آینده داریم. ما به مجموعهای از گزینهها نیاز داریم تا زمانی که تغییراتی در بازار یا شرکت ما اتفاق میافتد، از قبل ایدههایی داشته باشیم که بتوانیم از آنها استفاده کنیم. تمام ایده ها و مفاهیم را ذخیره کنید، هرگز نمی دانید چه زمانی ممکن است جذاب شوند.
خلاصه
نوآوری بدون همسویی با کسانی که بودجه و منابع دارند، احتمالاً پذیرش ایده های جدید را کند کرده و تأثیر آنها را محدود می کند. رویکرد ترجیحی که توسط تعدادی از شرکت ها اتخاذ می شود، توافق بر روی مجموعه ای از حوزه های نوآوری استراتژیک با C-Suite است. اینها برای آموزش افراد غیرمتخصص در مورد نیازها و اهداف اصلی و تمرکز توجه شرکت بر روی مواردی که به راحتی مورد حمایت قرار می گیرند، استفاده می شود. این مزیت افزایش مشارکت در نوآوری سازمانی را به همراه دارد، زیرا کارکنان اطمینان بیشتری دارند که ایدهها و مفاهیم به طور مؤثر ارزیابی میشوند و بهترین محتوا مورد پذیرش قرار میگیرد.
بدون نظر