اقتصاد رشد از پارادوکس بهره وری رنج می برد. شرکتها برای کاهش زمان و تلاشی که برای فرآیندهای تولید صرف میشود، رقابت میکنند، که عموماً به عنوان نشانهای از کارآیی تلقی میشود، اما در واقعیت نتیجهای نگرانکننده دارد.
تا زمانی که مواد بیشتری تولید و مصرف نشود، افراد شغل خود را از دست می دهند زیرا با کارگران کمتر می توان به همان خروجی دست یافت. به همین دلیل است که بسیاری از افراد خوشنیت در سراسر جهان از چشمانداز رشد کم میترسند، حتی وقتی میدانند که شکل کنونی توسعه صنعتی در حال تخریب بافت اجتماعی و اکوسیستمهای طبیعی جوامع است.
چنین مشکل ساختاری بیکاری با چشم انداز واقعی اتوماسیون عظیم جایگزین انسان در زنجیره تولید بیشتر می شود. مطالعه ای توسط دانشگاه آکسفورد پیش بینی می کند که ربات ها احتمالاً در 20 سال آینده کمتر از 50 درصد مشاغل را در ایالات متحده و اروپا جابجا خواهند کرد.
ماشینها در اقتصادهای نوظهور نیز افراد را بیکار میکنند، از جمله در چین ، که مدتهاست ایجادکننده شغل جهانی بوده است. به گفته مارتین فورد، نویسنده پرفروش The Rise of the Robots ، بیشتر مشاغل معمولی در حال منسوخ شدن هستند. همانطور که فورد می گوید:
پوشش خبری را بر اساس شواهد بخوانید، نه توئیت
اکنون باید تصمیم بگیریم که آیا در آینده شاهد رفاه گسترده خواهیم بود یا سطوح فاجعه بار نابرابری و ناامنی اقتصادی.
تا زمانی که جوامع رویکرد خود را به رشد و توسعه تغییر ندهند، نه تنها با یک سیاره درهم شکسته و جوامع پر از درگیری مواجه خواهند شد، بلکه با بیکاری گسترده نیز مواجه خواهند شد. هیچ راهی وجود ندارد که ساختارهای عمودی تولیدی که بر سیستم صنعتی فعلی حاکم است، شغل کافی ایجاد کند، چه رسد به مشاغل خوب، تا نیازهای ما را برآورده کند.
همانطور که در کتاب « اقتصاد رفاه: موفقیت در دنیای بدون رشد » توضیح دادم ، تنها راه برون رفت از این مخمصه، توانمندسازی مردم برای تبدیل شدن به تولیدکننده و مصرفکننده همزمان است. یا آن چیزی که من آن را “خراج کنندگان” می نامم. آنها باید بتوانند از طریق سیستمهای محلی تولید مشترک و شبکههای کسبوکارهای کوچک، بیشتر چیزهایی را که نیاز دارند به دست آورند.
و برخی فناوریها میتوانند به توسعه شکل جدیدی از صنعت پسا صنعتی کمک کنند. به لطف سخت افزار منبع باز ، شبکه های کسب و کار کوچک در حال ساخت کامپیوتر هستند. با کمک پرینترهای سه بعدی ، صنعتگران به گونه ای تجارت بزرگی را انجام می دهند که ممکن است فرضیات متعارف در مورد کارایی صرفه جویی در مقیاس را به چالش بکشد.
تغییر تمرکز
بازاندیشی کار برای اقتصادهای صنعتی و همچنین اقتصادهای نوظهور، که از دست دادن شغل حتی با وجود رشد اقتصادی قابل توجه، هرچند رو به کاهش، احساس می شود، بسیار مهم است.
به عنوان مثال، انتظار می رود آفریقا تا سال 2060 به رکورد 2.8 میلیارد نفر برسد و به بزرگترین قاره جهان تبدیل شود. اکثر این افراد جوان و تشنه کار خواهند بود. هیچ راهی وجود ندارد که این قاره با اتخاذ یک مدل صنعتی که در حال حاضر مشاغل را در سطح جهانی حذف می کند، فرصت های شغلی مناسبی ایجاد کند.
یک رویکرد جدید مورد نیاز است. اقتصاد رفاه ما را وادار می کند تا با تغییر تمرکز از کمیت چرخه تولید-مصرف به کیفیت روابط زیربنای نظام اقتصادی، در ماهیت کار تجدید نظر کنیم. اقتصاد رشد به مصرف انبوه از طریق رابطه غیرشخصی بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان (که می تواند توسط روبات ها به طور موثرتری انجام شود) فشار می آورد. اقتصاد رفاه باید رویکردی سفارشی برای مبادلات اقتصادی داشته باشد که در آن کیفیت تعامل انسانی تعیین کننده ارزش است.
یک دکتر را به عنوان مثال در نظر بگیرید. از منظر اقتصاد رشد، بهترین پزشک پزشکی است که در کمترین زمان ممکن هر چه بیشتر بیماران را ویزیت کند. در تئوری، این عملکرد حتی می تواند توسط یک ربات انجام شود. در مقابل، در اقتصاد رفاه، توجه شخصی که در رابطه پزشک و بیمار سرمایه گذاری می شود، کلید ایجاد ارزش می شود.
به طور شهودی، همه ما ارزش مراقبت بهداشتی خوب را با توجه شخصی که با آن همراه است مرتبط میدانیم. همین امر در مورد آموزش نیز صدق می کند: هر فرد منطقی با اخم به مدرسه ای که از معلمان می خواهد به تعداد بیشتری از دانش آموزان سریعتر و سریعتر آموزش دهند. عقل سلیم به ما می گوید که ارزش از طریق مصرف انبوه این روابط از بین می رود، حتی زمانی که ممکن است سود (هم برای درمانگاه و هم برای مدرسه) افزایش یابد.
بازنگری در بهره وری
بهره وری قطعا چیز خوبی است، اما نباید کورکورانه از آن استقبال کرد. مهمتر از همه، ما باید بپرسیم که بهره وری برای چیست؟
اقتصاد چیزی جز یک نظام روابط اجتماعی نیست. اگر بهرهوری این روابط را تضعیف کند، خود اقتصاد فرو میپاشد، حتی زمانی که سود (حداقل برای کسی) ممکن است افزایش یابد.
بسیاری از فعالیتهای حرفهای که بر اساس کیفیت اجرا انجام میشوند، طبیعتاً نمیتوانند مولدتر شوند. درخواست از ارکستر برای نواختن سریعتر بهرهوری را افزایش نمیدهد: به سادگی یک تجربه ملودیک را به یک کابوس تبدیل میکند. همین امر در مورد نقاشان، رقصنده ها، آرایشگران، معلمان، پرستاران و امثال آن صدق می کند.
به همین دلیل است که هنوز هم برای نواختن یک اپرای موتسارت به همان تعداد نفر نیاز است که زمانی که موتزارت برای اولین بار آن را ساخت. بنابراین، در مورد گسترش همان شهود به بقیه اقتصاد چطور؟
اگر مکانیک آینده رباتی نباشد که هر ثانیه قطعات یدکی جدید تولید می کند، بلکه یک صنعتگر ماهر باشد که به ما کمک می کند وسیله نقلیه خود را در تمام طول عمر خود تعمیر، ارتقاء و چرخش کنیم؟ اگر مهندس آینده یک کامپیوتر از راه دور نباشد که از لوازم خانه ما مراقبت می کند، بلکه یک مشاور شخصی باشد که به خانواده ها کمک می کند تا انرژی خود را تولید کنند. آنها به استفاده بهینه از منابع طبیعی، از آب گرفته تا باغات سبزیجات، و استفاده پایدار از مصالح ساختمانی کمک خواهند کرد؟
اقتصاد دایره ای که در آن تولید بهینه می شود و زباله تولید نمی شود از دو طریق قابل دستیابی است. این می تواند از طریق زنجیره های تولید تحت تسلط ربات ها یا شبکه افقی از صنعتگران واجد شرایط و کسب و کارهای کوچک که به عنوان یک ارگانیسم مشارکتی عمل می کنند به دست آید. در حالت اول، چند نفر بر اقتصاد جهانی مسلط خواهند شد. در حالت دوم همه توانمند خواهند شد.
اقتصاد رفاهی نمی تواند بدون توانمندسازی، دسترسی و فرصت های برابر برای تحقق شخصی و جمعی وجود داشته باشد. کشورهای در حال توسعه اکنون می توانند به چنین خط سیر جدیدی جهش کنند بدون اینکه مدلی از صنعتی شدن که به طور فزاینده ای برای قرن بیست و یکم نامناسب است، متوقف شوند.
بدون نظر