دنیای علم، فناوری و حقوق ثبت اختراع مشتاقانه منتظر تصمیم دولت ایالات متحده در مورد اینکه چه کسی سزاوار حق ثبت اختراع در مورد آنچه بسیاری از آن به عنوان اختراع بیوتکنولوژی قرن یاد می کنند هستند : تکنیک ویرایش ژن CRISPR/Cas9 هستند.
دانشمندان CRISPR/Cas9 را دقیقتر و کارآمدتر از سایر روشهای مهندسی ژنتیک سنتی میدانند. در نتیجه، CRISPR بحث های جهانی را در مورد اینکه چگونه می تواند دستکاری گیاهان، حیوانات و حتی انسان ها را در سطح مولکولی تسریع بخشد، ایجاد کرده است. اینکه برخی از تغییرات DNA می توانند به نسل های آینده منتقل شوند، نگرانی خاصی را ایجاد می کند.
اما بحث حق ثبت اختراع ، با تمرکز بر اینکه آیا دانشمندان مؤسسه برود MIT و هاروارد یا دانشگاه کالیفرنیا، برکلی این فناوری را اختراع کردهاند، به نظر دور از این نگرانیهای اخلاقی است. هر مؤسسه ای ادعا می کند که دانشمندان آن مخترعان واقعی هستند – و بنابراین صاحبان پتنت های CRISPR/Cas9. به عنوان مدرک، دانشمندان مقالات منتشر شده، دفترچه یادداشت های آزمایشگاهی و سوگندنامه های خود را به اداره ثبت اختراع و علائم تجاری ایالات متحده ارسال می کنند که در چند ماه آینده تصمیم گیری خواهد کرد.
این تصمیم تأثیر خواهد گذاشت که نام چه کسی در کتابهای تاریخ ثبت شود و شاید هم چه کسی جایزه نوبل را دریافت کند. و تعیین خواهد کرد که کدام مؤسسه با صدور مجوز استفاده از اختراع ثبت شده به محققان در سایر دانشگاه ها و شرکت ها، درآمد میلیونی به دست خواهد آورد.
نه در مورد اخبار فوری نه در مورد نظرات بی اساس.
اما در میان تمام انتظارات نفس گیر، ما دو درس مهم از اختلاف حق ثبت اختراع CRISPR/Cas9 را نادیده می گیریم: سیستم های ثبت اختراع دیگر با واقعیت های نحوه عملکرد علم مطابقت ندارند و پتنت ها به صاحبان خود کنترل قابل توجهی بر سرنوشت و شکل فناوری ها می دهند.
آیا برای تحریک نوآوری به ثبت اختراع نیاز داریم؟
سیستم ثبت اختراع ایالات متحده بر اساس این ایده ساخته شد که وعده حق انحصاری برای تجاری سازی یک فناوری برای مدت زمان محدود، انگیزه مهمی برای نوآوری ایجاد می کند. حتی امروزه نیز از این استدلال برای توجیه سیستم های ثبت اختراع قوی در سراسر جهان استفاده می شود.
اما از آنجایی که تشخیص علوم پایه و فناوری کاربردی به طور فزاینده ای دشوار شده است، و دانشمندان دانشگاهی بیشتری در حال دریافت پتنت در مورد اکتشافات پیشگامانه مانند CRISPR هستند، به نظر می رسد قوانین قدیمی دیگر منطقی نیستند . سیستم ثبت اختراع مدرن با در نظر گرفتن کارآفرینان فردی و ماشینهای مجزا ساخته شده است. اما علم مبتنی بر دانشگاه معمولاً افزایشی و مشارکتی است که با امید به تصدی سمت، ارتقاء، کمک مالی، احترام در بین همکاران و اگر بسیار خوش شانس باشد، یک کشف علمی بزرگ هدایت میشود.
در واقع، تاریخ نوظهور CRISPR را که بخوانید، در مورد یک سری اکتشافات انجام شده توسط مجموعه ای بین المللی از اساتید، همکاران فوق دکترا و دانشجویان، با کنجکاوی های فکری در موضوعات متعدد و به ظاهر جدا از هم آشنا می شوید.
همانطور که آنها درگیر شدند، فنگ ژانگ از برود، جنیفر دودنا از برکلی و امانوئل چارپنتیر از موسسه ماکس پلانک ، دانشمندانی که در مبارزه با ثبت اختراع ایالات متحده شرکت داشتند، مطمئناً از این هیجان انگیزه گرفتند که ممکن است اعتبار یک پیشرفت بزرگ بیوتکنولوژی را به دست آورند. اما تصور اینکه پتنت ها یک محرک اصلی هستند، یک سوء تفاهم جدی از نحوه عملکرد علم و انگیزه دانشمندان است. بیشتر، اگر نگوییم همه، درآمدهای ثبت اختراع، به هر حال، به مؤسسات آنها خواهد رفت و نه شخصاً.
ما قبلاً در دنیای بیوتکنولوژی شاهد چنین شرایطی بودیم. وقتی دهها شرکتکننده و انگیزههای متعدد وجود دارد، تشخیص یک فرد یا موسسه بهعنوان مستحق این اعتبار بسیار دشوار است – اگر نه صرفاً نادرست .
علاوه بر این، بهویژه در مواردی که دخالت علمی گسترده وجود دارد، ثبت اختراع در نهایت بیشتر از آنکه کمک کند، مانع میشود و دانشمندانی را که قبلاً در این زمینه کار میکردند مجبور میکنند برای مجوزها به سادگی ادامه دهند.
به همه این دلایل، زمان آن رسیده است که رویکردی ظریفتر را برای پتنتها در بیوتکنولوژی در نظر بگیریم، رویکردی که نوآوری و منافع عمومی را از سود جدا میکند.
قدرت ثبت اختراع، در صورت عدم وجود مقررات
اختلاف CRISPR همچنین نشان می دهد که چگونه پتنت ها بر پیامدهای اجتماعی و اخلاقی یک فناوری تأثیر می گذارند.
ما تمایل داریم بر روی نحوه تخصیص اعتبار توسط پتنت ها، تسهیل سود مالی برای صاحبان آنها و در نتیجه شکل دادن به بازار تمرکز کنیم.
اما کنترل اعطای دفاتر ثبت اختراع بسیار فراتر از آن است، به ویژه در غیاب مقررات. زمانی که دارندگان پتنت تصمیم میگیرند که آیا و چگونه به فناوریهای خود مجوز بدهند، میتوانند شکل یک حوزه خاص، فناوریهایی که در دسترس میشوند، افرادی که به آنها دسترسی دارند و نوع دسترسی آنها را تعیین کنند.
در حال حاضر، علیرغم پتانسیل CRISPR برای فعال کردن مهندسی ژنتیک انسانی نسبتاً ساده که می تواند در طول نسل ها منتقل شود و حمایت گسترده از قوانین ملی و بین المللی برای حاکمیت بر توسعه و استفاده از آن، هیچ قانونی در ایالات متحده بر تحقیقات یا فناوری CRISPR وجود ندارد.
این فقدان مقررات به این معنی است که به هر موسسه ای که در نهایت پتنت CRISPR اعطا شود، کنترل زیادی بر نحوه توسعه فناوری بحث برانگیز خواهد داشت. تصمیمات مجوز آن اساساً تعیین میکند که چه نوع تحقیقاتی در جنینها انجام میشود، آیا محدودیتهایی برای این تحقیقات وجود خواهد داشت و چه نوع مهندسی ژنتیک انسانی ممکن است به صورت تجاری در دسترس باشد.
وضعیت مشابهی را در نظر بگیرید، مورد معروف اکنون ثبت اختراع شرکت بیوتکنولوژی Myriad Genetics بر روی ژن های BRCA، که باعث افزایش حساسیت به سرطان سینه و تخمدان می شود.
در اواسط دهه 1990، Myriad از پتنت های خود برای ایجاد انحصار بر آزمایش ژن BRCA در ایالات متحده استفاده کرد. در غیاب مقررات مربوط به آزمایش ژنتیکی، پتنت های این شرکت نه تنها کنترلی را در مورد اینکه چه کسی می تواند آزمایش ژن BRCA را ارائه دهد، بلکه نحوه ساخت و در دسترس قرار دادن این فناوری را نیز به آن می داد. این پیامدهای اخلاقی و اجتماعی مهمی داشت .
Myriad Genetics، که آشکارا به استفاده گسترده از فناوری خود علاقه داشت، اساساً آزادی تعیین استانداردهایی در مورد زمان و چگونگی آزمایش ژن BRCA به طور گسترده را داشت، حتی با وجود عدم قطعیت های قابل توجه در مورد معنای نتایج آزمایش و گزینه های درمانی موجود و از آنجایی که نیازی به این نداشت که کاربران از طریق متخصص ژنتیک به دنبال آزمایش باشند، کاربران آزمایش ژن BRCA اغلب مجبور بودند خودشان از این عدم قطعیت های پیچیده عبور کنند. (سالها بعد، گروههای جامعه مدنی یک چالش دادگاه بیسابقه را به راه انداختند که در نهایت باعث شد دادگاه عالی ایالات متحده این پتنتها را در سال ۲۰۱۳ لغو کند.)
استفاده آتی CRISPR در دست یک موسسه
علیرغم قدرت عظیمی که دارنده پتنت CRISPR در شکلدهی به توسعه و استفاده از فناوری جدید خواهد داشت، ما اطلاعات کمی در مورد نحوه برخورد Broad یا Berkeley با آن داریم. هر دو مؤسسه بر تعهدات خود در قبال منافع عمومی، و به ویژه در صدور مجوز فناوری ها به طور گسترده و ارزان به سایر مؤسسات غیرانتفاعی تأکید می کنند.
اما هیچ یک به این سوالات اخلاقی نپرداخته است. آیا قراردادهای مجوز آنها شامل زبانی می شود که به عنوان مثال از استفاده از CRISPR برای ویرایش ژن انسانی جلوگیری می کند؟ یا الزامی که دارندگان مجوز از دستورالعملهای مؤسسه ملی بهداشت پیروی میکنند، حتی اگر آن مؤسسات از بودجه NIH استفاده نکنند؟
داودنا و ژانگ هر دو چالش های اخلاقی در خطر را تصدیق کرده اند و حمایت خود را از چارچوب های نظارتی حاکم بر استفاده از CRISPR در افراد بیان کرده اند. اما ما نمی دانیم که آیا مؤسسات آنها به چگونگی توسعه رویکردهای سیستماتیک برای این موضوعات در تصمیمات صدور مجوز خود فکر می کنند یا خیر.
به ویژه در غیاب چارچوب نظارتی ایالات متحده، دارنده اختراع باید این مسائل اخلاقی را فعالانه و به شیوه ای شفاف بررسی کند. مشاوره با اخلاقدانان، مورخان و دانشمندان علوم اجتماعی که در این موضوع متخصص هستند، میتواند به توسعهدهندگان کمک کند تا بفهمند چه کسی ممکن است با توسعه CRISPR شکست بخورد و برنده شود، چگونه از اشتباهات اصلاح نژادی گذشته خود اجتناب کنیم و چگونه این نگرانیهای اخلاقی و اجتماعی عمیقاً با تصمیمها مرتبط هستند. درباره اختراعات و مجوزهای CRISPR.
و در آینده باید اهمیت سیستم ثبت اختراع را – تقریباً به طور پیش فرض – در شکل دادن به ابعاد اخلاقی علم و فناوری به طور جدی در نظر بگیریم.
بدون نظر