اگر اظهارات اخیر دولت و اپوزیسیون راهنما باشد، کارآفرینی ممکن است میدان جنگ کلیدی برای انتخابات فدرال بعدی باشد. برای مثال، وایت روی، جوانترین دستیار وزیر نوآوری فدرال استرالیا، علاقه خود را به تقویت رشد تعداد استارتآپهای کارآفرینی در سراسر استرالیا نشان داده است. او ظاهرا از حمایت مالکوم ترنبول، نخست وزیر جدید برخوردار است.
تمرکز روی، بر اساس نظراتش تا کنون ، به نظر میرسد که بر بازگرداندن کارآفرینان موفق استرالیایی است که به دره سیلیکون کالیفرنیا نقل مکان کردهاند. او ایده صدور ویزاهای ویژه برای افراد در «صنایع نوآوری» را که به نظر میرسد عمدتاً در حوزه نرمافزار و فناوری اطلاعات باشد، برجسته کرده است.
بیل شورتن، رهبر اپوزیسیون، ایده ارائه ویزاهای ویژه را برای جذب حداکثر 2000 کارآفرینی که مایل به راه اندازی مشاغل جدید در استرالیا هستند، اعلام کرده است. علاوه بر این، به 2000 دانشجوی بینالمللی دیگر، در صورتی که بتوانند پس از فارغالتحصیلی نشان دهند که «ایده راهاندازی معتبر» دارند، یک سال دیگر ویزای تحصیلی دریافت خواهند کرد.
در حالی که من اولین کسی هستم که از رقابت بین احزاب سیاسی اصلی بر سر تقویت کارآفرینی و نوآوری بیشتر استقبال میکنم، مهم است که این پیشنهادات را در چارچوب قرار دهیم و لفاظی را از واقعیت جدا کنیم.
یک ایمیل هفتگی با تجزیه و تحلیل مبتنی بر شواهد از بهترین محققان اروپا
آیا سرمایه گذاری در استارتاپ ها سیاست خوبی است؟
پروفسور اسکات شین ، از دانشگاه کیس وسترن رزرو، یک دانشگاه برجسته در زمینه کارآفرینی است. در گزارشی در سال 2008 به مجمع جهانی اقتصاد ، او به طور معروف استدلال کرد که تشویق افراد بیشتر به کارآفرین شدن، سیاست عمومی بدی است.
استدلال شین مبتنی بر این بود که تعداد کسبوکارهای نوپا تولید شده معیار ضعیفی است. همانطور که او در مقاله خود می گوید:
تشویق استارتآپها به طور کلی یک سیاست عمومی زشت است زیرا ما هیچ مدرکی نداریم که نشان دهد مردم در غیاب مداخله دولت، کسبوکارهای بسیار کم یا اشتباه ایجاد میکنند و شواهد زیادی مبنی بر اینکه این سیاستها باعث میشود افراد به سمت راهاندازی کسبوکارهای حاشیهای که احتمالاً با شکست مواجه میشوند، وجود داشته باشد. تاثیر اقتصادی کم و ایجاد اشتغال اندک.
این نشان میدهد که تعداد راهاندازیهای کسبوکار جدید مهم نیست، بلکه کیفیت این کسبوکارها مهم است. شین همچنین خاطرنشان میکند که سرمایهگذاری پول و زمان در ایجاد یک سرمایهگذاری تجاری جدید، سرمایهگذاری بدتری نسبت به زمانی است که این منابع برای گسترش یک کسبوکار معمولی موجود باشد.
او همچنین استدلال میکند که ایجاد مشاغل جدید در میان گروهی از کسبوکارهای جدید بیشتر در سال اول یا بیشتر اتفاق میافتد، و با افزایش سن همان گروه از شرکتها، مشاغل بیشتری به دلیل توقف تجارت شرکتها نسبت به مشاغلی که رشد میکنند، از دست میرود. علاوه بر این، دستمزد و شرایط در اکثر استارتاپ ها ضعیف تر از شرکت های مستقر است.
غزال ها در مقابل ماپت ها
علاقه سیاستمداران به کارآفرینی و استارتآپها با این فرض است که چنین شرکتهایی شغل ایجاد میکنند و به موتور رشد تبدیل میشوند. این اعتقادی است که توسط دولت های سراسر جهان مشترک است. با این حال، شک و تردید شین توسط دیگرانی مانند پل نایتینگل و الکس کود از دانشگاه ساسکس نیز مشترک است.
در یک مطالعه در سال 2013 که در مجله Industrial and Corporate Change منتشر شد ، آنها این فرض را که فعالیت کارآفرینی نیروی محرکه اصلی اقتصاد است زیر سوال بردند.
دیدگاه نایتینگل و کود مبتنی بر کمبود نسبی شواهد محکمی بود که لفاظیهای پیرامون استارتآپهای کارآفرینی را به عنوان محرک رشد اقتصادی و ایجاد شغل تأیید میکرد. بخشی از مشکل فقدان داده های قابل اعتماد و تمایل تعداد انگشت شماری از شرکت های بسیار موفق به انحراف آمار است.
یکی از مسائلی که در اینجا وجود دارد این است که بیشتر رشد و ایجاد شغل توسط تعداد بسیار کمی از شرکتهای جوان با رشد بالا که عموماً به آنها «غزال» میگویند، ایجاد میشود. چنین کسبوکاری جوانتر از پنج سال است و میانگین سالانه رشد بیش از 20 درصد را در یک دوره سه ساله متوالی تجربه کرده است. چنین شرکت هایی نادر هستند. به عنوان مثال، OECD پیشنهاد می کند که آنها کمتر از 1٪ از کل شرکت ها را از نظر اشتغال و کمتر از 2٪ را بر اساس گردش مالی نمایندگی می کنند.
اگر سه تا پنج سال اول زندگی خود را پشت سر بگذارند و با موفقیت در کسب و کارهای بزرگتر رشد کنند، سهم قابل توجهی در اشتغال و رشد اقتصادی خواهند داشت. آنها از اکثر شرکتهای کوچک و متوسط متمایز میشوند که ترجیح میدهند رشد نکنند یا رشد متوسطتری داشته باشند. چنین شرکت هایی توسط نایتینگل و کود به عنوان “ماپت” رد می شوند.
با این حال، برخلاف ماپت ها، شرکت های Gazelle نیز بسیار ریسک پذیر هستند. این به این دلیل است که مرحله راه اندازی نسبتا آسان است، اما مرحله افزایش مقیاس یا رشد بسیار دشوار است. هیچ “سس جادویی” وجود ندارد که بتوان موفقیت آنها را تضمین کرد. از منظر سیاست، تلاش برای ایجاد رشد اقتصادی و اشتغال از طریق انتخاب برندگان، مملو از ریسک است.
سعی نکنید سیلیکون ولی را تکرار کنید
شیفتگی ظاهری روی برای جذب کارآفرینان دره سیلیکون به استرالیا نیز قابل چالش است. برای مثال، پروفسور دانیل ایزنبرگ، از کالج بابسون، پیشنهاد می کند که سیاست دولت باید از تلاش برای تکرار سیلیکون ولی اجتناب کند . شرایطی که آن مرکز شناخته شده فعالیت کارآفرینی را ایجاد کرد، منحصر به آن منطقه است.
در عوض، دولتها باید بر ایجاد شرایط محلی متمرکز شوند که به نفع «گازلها» و دیگر شرکتهای با رشد بالا که از صنایع موجود پدید میآیند. بسیاری از این موارد در بخشهای با فناوری پایین تا متوسط یافت میشوند و به این ترتیب، تمام توجه نباید به سرمایهگذاریهای فناوری اطلاعات یا فناوری اطلاعات معطوف شود.
در سال 2010، OECD گزارشی درباره شرکت های با رشد بالا و اقداماتی که دولت ها ممکن است برای تسهیل آنها انجام دهند، منتشر کرد. این گزارش سیاستی را برای بهبود شرایط کلی برای استارت آپ ها و شرکت های کوچک از طریق اصلاح سیاست رقابت، مقررات و زیرساخت توصیه می کند.
همچنین توسعه بیشتر مهارتهای آموزشی و مدیریتی را برای افرادی که چنین شرکتهایی را اداره میکنند، و همچنین تسهیل دسترسی این شرکتها به منابع مالی و اعتبار را پیشنهاد کرد. همچنین بر اهمیت مالکیت معنوی تاکید کرد.
در نهایت، توصیههایی برای کمک به این گونه شرکتها برای دسترسی به بازارهای بینالمللی از طریق اتصال به زنجیرههای تامین جهانی، و همچنین تشویق نوآوری و نگرشهای کارآفرینی وجود داشت.
آیا استرالیا به فعالیت استارتاپ بیشتری نیاز دارد؟
در ارزیابی نیاز به فعالیت استارتاپی کارآفرینی بیشتر در استرالیا، توجه به این نکته مهم است که در حال حاضر شروع یک کسب و کار جدید در این کشور بسیار آسان است. طبق گزارش بانک جهانی، استرالیا از میان 143 کشور، رتبه هفتم را به عنوان ساده ترین مکان برای راه اندازی کسب و کار ، با نیوزیلند در رتبه اول قرار دارد.
مطالعهای که امسال توسط اداره آمار استرالیا و وزارت صنعت و علم منتشر شد، نشان میدهد که استرالیا در حال حاضر نرخ بالایی از ایجاد مشاغل جدید دارد. با این حال، این روند رو به کاهش بوده است و نرخ اشتغال ایجاد شده برای هر استارتاپ در مقایسه با سایر اقتصادهای پیشرفته نسبتاً پایین است.
این مطالعه به سهم نسبتاً کوچکی از شرکتهای «گازل» در ایجاد شغل کلی در اقتصاد اشاره میکند. در طول دوره زمانی 2001 تا 2013، این شرکتها حدود 15 درصد از کل نیروی کار را استخدام کردند، اما حدود 40 درصد از کل ایجاد مشاغل جدید را به خود اختصاص دادند.
این تحقیق اهمیت تعداد کمی از «غزالهای» با رشد بالا را نشان میدهد و اینکه چنین شرکتهایی نه تنها در فناوری پیشرفته یا نرمافزار، بلکه در همه صنایع یافت میشوند. یکی از ویژگیهای چنین شرکتهایی این است که نوآور هستند و میتوانند سطوح بالاتر از متوسط سود ایجاد کنند که اجزای ضروری برای رشد موفق هستند.
بنابراین استرالیا در مجموع به فعالیت استارتاپی بیشتری نیاز ندارد. اما به استارت آپ های بیشتری نیاز دارد که به طور بالقوه در شرکت های بزرگتر مقیاس پذیر باشند. با این حال، چالش سیاستگذاران این است که چگونه برندگان را شناسایی کنند.
بدون نظر