ما دائماً به سمت درک نیازهای مشتریان از طریق رویکرد کارهایی که باید انجام شوند، سوق داده می‌شویم. پس چرا به نظر می رسد هنوز به این “هدف عالی” یعنی ارائه راه حل برای نیازهای مشتریان دست یابیم؟

رشد قابل پیش بینی مسیر خود را طی کرده است زیرا ما در زمان های غیرقابل پیش بینی زندگی می کنیم. ما به روشی بهتر برای شناسایی تمام نیازهای برآورده نشده مشتریانمان نیاز داریم. این نیاز از دانستن “کاری که باید انجام شود” ناشی می شود. ما نیاز به شلیک تیز برای هدف قرار دادن اهداف واضح داریم، باید دانش خود را در مورد نیازهای برآورده نشده مشتری بسیار واضح تر کنیم، و آنها باید این نیاز را با محصول (یا خدمات ما) ارتباط برقرار کنند.

ما باید شغل ها را ترسیم کنیم و بیانیه های نتیجه دلخواه را ایجاد کنیم که خاص و مورد علاقه مشتری هستند، نه فهرست ایده های متعدد ما که بر اساس جایی که هستیم یا آنچه فکر می کنیم می دانیم ایجاد شده است. ما باید سلسله مراتب نیازهای مشتری را بسازیم .

حتی با تلاش برای پیروی از رویکرد “اول نیازها” اغلب ما مجبوریم نیازهای برآورده نشده را بفهمیم. نقص در این است که اینها را به طور کامل درک نمی کنید. همه نیازها را می توان دریافت کرد، اما این نیاز به ترکیب یک رویکرد دقیق تر، کنترل شده، همراه با مشاهدات زیرکانه دارد.

نکته کلیدی همچنان مستلزم آن است که به طور دقیق میزانی را که راه حل پیشنهادی رضایت مشتری را افزایش می دهد، تعیین کنیم – و این به معنای دانستن شغلی است که آنها می خواهند تکمیل کنند.

ما باید بر اساس مشاغل تقسیم بندی کنیم و برای انجام این کار باید این را در عبارات مشخص و دقیق نتیجه کار در نظر بگیریم. ما باید در مورد محصول، خدمات یا «شغل» مدل کسب‌وکار که قرار است انجام دهد، شفاف‌تر شویم و با نتیجه دلخواه مشتری اندازه‌گیری شود.

همه اینها خوب و خوب است، اما من معتقدم فرآیندهای داخلی ما ما را ناامید می کند.

فرصت واقعی برای انجام ارزیابی کارهای انجام شده (JtbD) به صورت داخلی وجود دارد، اجازه دهید توضیح دهم. ما می‌توانیم آنقدر به جست‌وجوی مشتری JtbD علاقه مند شویم که ممکن است موارد داخلی را که نیاز به آدرس‌دهی دارند نیز فراموش کنیم، آنها نادیده گرفته می‌شوند و به “لغو” تمام کارهای سخت کشف نیاز مشتری ادامه می‌دهند.

ما باید ابتدا نیاز داخلی به نوآوری را برطرف کنیم، شغلی که می خواهیم به آن برسیم. ما در این زمینه به طور قابل توجهی شکست می خوریم.

پس وظیفه داخلی چیست؟

آیا این کار برای این است که همه را در توسعه و عرضه محصولات جدید به کار نگه داریم، ساختارهای نوآوری خود را در امتداد خود نگه داریم یا فقط به این دلیل که از ما انتظار می رود؟

مطمئناً کاری که باید انجام شود ممکن است “کاهش نرخ شکست محصول” باشد – نیاز نهایی این است که فقط محصولات با ارزشی را وارد خط لوله نوآوری کنیم که پایدار باشند، تمایز واضحی از بازار ارائه دهند و تقاضای مشخصی داشته باشند. اغلب ما به محصولاتی اجازه ورود به خط لوله توسعه را می دهیم که کمتر از ستاره ای هستند.

در واقع، ما طیف وسیعی از دلایل را برای اطمینان از شکست قبل از عرضه محصول داریم. اینها مشاغلی هستند که باید لغو شوند و باید حذف شوند.

آیا می توانید این اتفاقات را در سازمان خود تشخیص دهید؟ آیا احساس می‌کنید این مجموعه اقداماتی را دیده‌اید یا بخشی از آن بوده‌اید که اثر محرک تغییر محصول از نقطه کشف اولیه‌اش داشته است.

نقاط شکست نتیجه فعالیت و تأثیر بالقوه آن بر شکست
بی توجهی شخصی تصمیم می‌گیرد از مشخصات دقیق اصلی منحرف شود و این تأثیر قابل‌توجهی بر JtbD که در ابتدا شناسایی شده بود، اما در داخل به‌عنوان یک ریسک «قابل قبول» پذیرفته شده بود، بدون هیچ گونه ردیابی و تأیید این تغییر «داخلی» و اینکه چگونه نیاز اصلی را به خطر می‌اندازد، دارد.
عدم توانایی مهارت‌ها، شرایط یا آموزش‌هایی برای اجرای JtbD شناسایی شده، به‌منظور ترجمه موفقیت‌آمیز آن به محصولی که این نیاز را برآورده می‌کند، در سازمان موجود نیست. آنها برای جبران این فقدان توانایی درونی وارد نشده‌اند، بلکه به «بیایید اینجا را دوباره اختراع کنیم» با ناتوانی در درک نکات مهم تجربه تبدیل می‌شود.
انحراف فرآیند داخلی به طور ناگهانی برای سرعت بخشیدن به فرآیند اتصال کوتاه می‌یابد، عنصر گمشده درک با این نیاز به سرعت نادیده گرفته می‌شود یا فردی که بالاتر از سطح بالایی قرار دارد، فرآیند را نادیده می‌گیرد و انحراف اثر ضربه‌ای دارد که (به طور اساسی) قصد محصول نهایی را تغییر می‌دهد. .
عدم کفایت فرآیند فرآیند کشف و توسعه معیوب است، آنها علائم مهم را از دست می دهند یا آنها را نادیده می گیرند و از ترس اینکه مورد توجه قرار نگیرند، برای حفظ خط زمانی پروژه تعیین شده تلاش می کنند. توقف فراخوانی بد است و نشان دهنده ضعف است نه قدرت، بنابراین این روند بدون توجه به آن ادامه می یابد
عدم قطعیت ایده اولیه فاقد آن نوع وضوح واقعی است که محققان نیاز دارند، شکاف ها با فرضیه یک نفر پر می شود، که این «بهترین» قضاوت و «معقول» بود، اما نتایج نامطلوبی تولید می کند که به سختی می توان آن ها را متوقف کرد. اقدامات در آینده با پیامدهای آتی تنظیم می شوند
چالش وظیفه این کار هر بار برای اجرای قابل اعتماد بسیار دشوار می شود و کیفیت نهایی تولید متغیر و به خطر می افتد و محصولات در آن پایان نهایی سازگاری ندارند و انتظارات مشتری را برآورده نمی کنند.
پیچیدگی فرآیند آن برنامه‌هایی که به خوبی طراحی شده‌اند و بر اساس طرح‌بندی پیچیده تولید نهایی ساخته شده‌اند، ناگهان با فعل و انفعالات ثابت و گاهی بدیع و غیرمنتظره‌ای مواجه می‌شوند و هزینه‌ها، تأخیرها، رد شدن محصول نهایی، ناگهان با نتایج متغیر محصول نهایی افزایش می‌یابد که باید غیرقابل قبول می‌بود، اما مجبور می‌شد قابل قبول باشد، اما به سمت مصرف کننده
آزمایش فرضیه این فرضیه عالی به نظر می رسید، به عنوان یک برنده به شدت مورد حمایت قرار گرفت، اما به طور ناگهانی شکست می خورد، گاهی اوقات زمانی که تعهدات سرمایه ای انجام شده است. به‌جای اینکه صرفاً «پریز را بکشید»، حرکت خود را شروع می‌کند، سرها پایین می‌روند تا فرضیه را ثابت کنند.
تست اکتشافی برخی از تنظیمات یا آزمایش‌ها آن را به محصول نهایی تبدیل کردند، قرار بود افزوده‌ای هوشمندانه برای گسترش دانش و برآوردن نیاز JtbD باشد، اما نتایج نامطلوبی دارد که پیش‌بینی نشده یا فکر نشده است.

 

مقابله با JtbD داخلی آسان نیست. در حالی که منحرف می‌شویم، در حالی که تفاسیر داخلی را به فرآیند توسعه محصول جدید خود می‌دهیم، احتمال شکست محصول را ایجاد می‌کنیم.

مدیریت JtbD داخلی واقعاً نیاز به تفکر دارد.

شناخت نیاز مشتریان و بازارها مکانی است که ما را به سمت رشد کسب و کارمان سوق می دهد. با این حال، ما باید بیشتر بر روی شکست‌هایی که در کارهای داخلی داریم تمرکز کنیم تا در واقع نرخ موفقیت محصول خود را بهبود بخشیم. به نظر می رسد که خود درونی و تمایل ذاتی به مداخله دائمی در فرآیند توسعه نوآوری، مشاغل زیادی دارند که باید لغو شوند.

ما به همان اندازه به نظم و انضباط داخلی نیاز داریم تا در فرآیندهای داخلی و خط لوله خود به نیازهای مشتری کشف شده متمرکز و وفادار بمانیم.

هر چند وقت یکبار یک محصول در توسعه خود تغییر می کند تا خواسته های داخلی را برآورده کند؟ این دیدگاه مبتنی بر درون، قصد دارد “فقط” محصول را از در خارج کند، زیرا نگهداری آن در حالت اولیه به دلایل مختلف بسیار سخت به نظر می رسد. عوامل احساسی وارد می‌شوند و «سازش و آدم‌خواری» و مجموعه‌ای از عوامل ترس دیگر را می‌شنوید تا از محصولات، سیستم‌ها یا ساختارهای موجود محافظت کنید.

در داخل ما این نیاز را داریم که کارهای داخلی واقعی را که باید انجام شوند شناسایی کنیم و اغلب حول محور انحرافات از «نقطه کشف نیاز مشتری» است و اینها هستند که ممکن است باعث شکست بیش از آنچه شما تصور می‌کردید، بسیار قبل از تولید محصول باشند. راه اندازی شد. این شکست های داخلی باید برطرف شوند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *