هرازگاهی به گذشته نگاه می کنم تا بفهمم جهان چگونه به نوآوری های جدید فکر می کند. من شاهد شکست های غیرمنتظره ای هستم که هیچ کس انتظارش را نداشت. من، برای یک، به هر حال. به گوگل گلس فکر کنید. انبوهی از مردم که با این عینک پیچیده روی بینی خود راه می روند کجا هستند؟ آنها در هیچ کجا یافت نمی شوند، زیرا دستگاه با واکنش شدید منفی مخاطب مواجه می شود. مصرف کنندگان می ترسند که حریم خصوصی آنها توسط دیگران نقض شود. این برای سال پیش رو چه معنایی دارد؟ برای لحظه ای داستان های موفقیت کالیبره شده ساعت های هوشمند یا داروی شگفت انگیز طولانی مدت C60 را که دنیای پزشکی را تکان داد، فراموش کنید، اما به معضلات نوآوری که در راه ما قرار دارد نگاه کنید. زیرا بزرگترین عدم قطعیت وجود دارد.

به نظر من یک معضل جالب‌تر از یک پیش‌بینی است، زیرا به این معنی است که در یک دوراهی قرار گرفتن و انتخاب کردن دشوار است. معضل I در زمینه مدیریت نوآوری، اقتصاد به اشتراک گذاری و استفاده از فناوری است. نوآوری توسط استارت آپ ها یا شرکت ها؟

استارت‌آپ اسلک اخیراً خبرهای زیادی داشته است. تمرکز این شرکت بر ارتباطات در تیم هایی است که اجرای آرشیو، چت و اسناد فوری را ترکیب می کند.

startup-slack-screenshot

بیایید بگوییم، Dropbox با Google Apps ملاقات می کند، با Yammer ملاقات می کند…؛-) با سرمایه گذاری Google Ventures و سرمایه گذار مشهور جهان، Kleiner Perkins، ارزش شرکت 1.12 میلیارد دلار است. با تنها 268000 کاربر که برای استارتاپی که فقط یک سال از عمرش می گذرد، پول زیادی است. گریست برای آسیاب گوروهای سیلیکون ولی که می گویند استارتاپ ها تنها پاسخی برای نوآوری در جهان هستند. چنین ارزش گذاری تاییدی بر پیام آنهاست.

کاربران سست

و همانطور که می توان مشاهده کرد، رشد حتی سریعتر در ژانویه 2015…

رشد کاربران روزانه کاهش می یابد

استارت‌آپ‌ها همچنین علاقه‌مندی را برانگیخته‌اند، زیرا همه آن‌ها ضعیف‌تر هستند که با یک مدل کسب‌وکار یا فناوری کاملاً متفاوت از هنجارهای موجود شروع می‌کنند. به عنوان مثال یک مدل اشتراک را در نظر بگیرید، در حالی که کل صنعت هنوز در فروش واحدهای جداگانه است.

یک مثال خوب صنعت نشر است. هیچ کس در صنعت نبوده است که کارها را به گونه ای متفاوت انجام دهد و یک مدل کسب و کار برای این کار بسازد. از طریق ابتکاراتی مانند Correspondent و Blendle ، این بخش بیدار شده است. Blendle فرصتی برای پرداخت فقط برای مقاله ای که می خواهید بخوانید ایجاد می کند. Correspondent یک رسانه بدون آگهی است که به اصطلاح طولانی مدت را ارائه می دهد. مردم در حال پیوستن به جنبش برای روزنامه نگاری با کیفیت هستند. هر دو مثال با مدل کسب و کار یک ناشر سنتی در تضاد هستند.

به نظر می رسد هنوز استارت آپ ها خوب کار می کنند. پس از چنین موجی از اختلال، فکر کنید چند بخش دیگر می توانند از استارت آپ ها در دنیای نشر الگو بگیرند. بسیاری از مدیران شرکت‌ها اعتماد خود را به بخش‌های بازاریابی و فناوری اطلاعات خود که قادر به تحقق نوآوری دیجیتال در سراسر شرکت‌ها هستند، از دست داده‌اند. خیلی کند، تجاری نیست و خیلی دست و پا گیر است. نوآوری باید سریع و مخل باشد. به طور منطقی، پس از آن این ایده را دنبال می کند که کنار گذاشته شود و به سیلیکون ولی برای سرمایه گذاری در استارتاپ های فناوری حرکت کند. بنابراین به جای سرمایه گذاری بر روی افراد و ظرفیت های خود، توجه به ابتکارات خارج از سازمان شما معطوف می شود. به غرب برو! وارد فیسبوک بعدی شوید!

اما بعد دوباره؟ آیا برای یک شرکت عاقلانه است که هر چیزی را که از صحنه استارت آپ می آید، بپذیرد؟

اخیراً مصاحبه ای با رالف همرز، مدیرعامل ING خوانده ام. مانند بسیاری از مدیران بانک، او بیشتر و بیشتر بر سرمایه گذاری تاکید می کند تا خود نوآوری. در سیستم اعتقادی من، این یک تصویر بسیار زیبا است، عمدتاً به دلیل ارزش‌گذاری‌های عالی شرکت از رهبران معدودی. در حال حاضر، استارت‌آپ‌های زیادی وجود دارند که احساس می‌کنم غرق شده‌ام. تنها در دنیای مالی، بیش از 3000 ابتکار وجود دارد که چرخ را دوباره اختراع کرده اند. تامین مالی جمعی، گزینه های پرداخت و انتقال پول به کشور شما، در هر بخش از زنجیره ارزش مالی حداقل 50 طرف جدید برای جایگزینی بانک ها وجود دارد. با وجود همه این اخلالگران مختلف، ارزیابی یک استارتاپ بر اساس پیشرفت و وب سایت آن ها بیشتر به یک هنر تبدیل شده است.

من اخیراً تحقیق خودم را در مورد یک استارتاپ رقابتی انجام دادم، زیرا از رشد مشتری آنها شگفت زده شدم. با برخی از مدیرانی که با این سازمان همکاری داشتند تماس گرفتم تا دلیل همکاری آنها با این استارت آپ را جویا شوم. حدس بزن چی شده؟ آنها فقط با مصاحبه موافقت کرده بودند، اما لوگوی آنها برای ایجاد اعتماد در بین مشتریان وجود داشت. این را زیاد می بینید. در نبرد برای جلب توجه، بسیاری از استارت‌آپ‌ها این آزادی را می‌پذیرند که بر پایه مشتری و برتری تکنولوژیکی خود تأکید کنند. و بنابراین پیام های خطرات احتمالی ظاهر می شود. این احتمال وجود دارد که به عنوان یک شرکت بزرگ، اگر تنها بر استارتاپ ها تمرکز کنید و با بخش فناوری اطلاعات خود صحبت نکنید، کور شوید. و دولت نیز این را می بیند، فقط شهر آمستردام را به عنوان دره سیلیکون جدید اروپا در نظر بگیرید که می خواهد باشد. خیلی راحت به نظر می رسد.

یک مسیر جایگزین ممکن است این باشد که شرکت های بزرگ دوباره شروع به سرمایه گذاری در حل مشکلات داخلی کنند. بسیاری از روش‌های خوب از صحنه استارت‌آپ مانند اسکرام و استارت‌آپ ناب، راه‌اندازی سریع‌تر پروژه‌ها به جای آزمایش در آزمایشگاه، توسط مدیران به خوبی شناخته شده است. اگر آنها فضایی را برای کارکنان خود فراهم کنند تا رویاهای خود را در سازمان انجام دهند و گفت وگویی را آغاز کنند که بتواند بینش داخلی و مدل کسب و کار را تحریک کند، ترکیب جالبی ایجاد می شود.

یک نمونه آشنا از یک نوآوری تجاری بزرگ، برنامه دوستیابی Tinder freemium معروف جهان است که “فقط” بخشی از شرکت رسانه ای IAC است، که همچنین دارای دو بزرگترین وب سایت دوستیابی پولی در جهان است. یا از Watson، IBM استفاده کنید. یک نوآوری واقعی از یک شرکت بزرگ که اولین شرکتی بود که یک مارپیچ سه گانه برای تکنیک های مختلف داده ایجاد کرد. در دنیای داروسازی، این بدان معنی است که پزشکی که از واتسون برای درمان یک علامت بیمار استفاده می کند، همیشه آخرین بینش ها را دریافت می کند و می تواند بهترین درمان ممکن را تجویز کند. این با جستجو در گوگل تفاوت اساسی دارد. با این حال، این مثال‌ها مرتبط هستند زیرا نوآوری شرکتی نمرده است. چه کسی جرات دارد از آنها الگوبرداری کند و به بحث داخلی بپیوندد؟ یا به عنوان یک مدیر ریسک بزرگی را برای گوش ندادن به سیلیکون ولی انجام دهید؟

اقتصاد اشتراکی یا اقتصاد قابل اعتماد؟

سال گذشته، ما در مورد مدل های جدید کسب و کار زیاد خواندیم. مهمانی هایی مانند Airbnb و Peerby جدید، سکسی و ایده آل هستند. این همچنین با تصویر دنیای استارتاپ ها به عنوان اشتراک گذاری، همتا به همتا و به اصطلاح مصرف مشارکتی مطابقت دارد. همه چیز تقریباً یکسان است: با روی آوردن به ظرفیت استفاده نشده خوب عمل کنید. یک امتیاز برای شما و برای محیط زیست با اجتناب از مصرف اضافی شخصی. بنابراین من در مورد برنامه حمل و نقل Uber هیجان زده شدم. “بود”، زیرا از نظر ایدئولوژیک دیگر چنین نیست. گردش مالی هشت میلیارد یورویی در سال که 20 درصد آن به جای رانندگان به عنوان درآمد در شرکت باقی می ماند. این بخش کوچکی نیست، اما نیروی غالب در بازار است! تصاویری که من با آن به عنوان خوب برای محیط زیست یا اشتراک گذاری مرتبط می دانم، چنین نیستند، زیرا تاکسی Uber خود را به اشتراک نمی گذارم. آن‌ها اغلب رانندگان حرفه‌ای هستند که به دلیل عدم اشتغال توسط اوبر در تلاش برای سرپا نگه‌داشتن هستند. همچنین، شرکت هایی مانند TCA و Connexxion قبلاً ابتکارات مشابهی را امتحان کردند. تاکسی باواریا را با یک شماره تلفن ملی، برنامه رزرو TaxiID، TomTom Taxi یا Cabster در نظر بگیرید. این ابتکارات هرگز واقعاً از بین نرفتند. بنابراین رقابت محدود است. این است که اوبر بازاریابی را بسیار بهتر درک می کند، اما اساساً متفاوت نیست یا از نظر فناوری پیشرفته تر نیست. تغییر اقتصاد به اشتراک گذاری در درجه اول به این معنی است که پول به دست چند صد مردی می رود که در یک استارتاپ هستند. من مخالف پول یا لیاقت چیزی که به دست می‌آید ندارم، اما دیگر آنها را آرمان‌گرا یا ناز نمی‌بینم. این فقط یک تجارت سخت است. اگر من همچنان بخواهم آن ایده‌آل همکاری و ضایعات کمتر را دنبال کنم، مدل‌های قدیمی مانند تعاونی‌ها و تعاونی‌های اعتباری حداقل به همان اندازه مرتبط هستند، زیرا در DNA این سازمان‌ها اصول ایده‌آلیستی واقعی وجود دارد..

آیا سال 2015 بیشتر در مورد اشتراک‌گذاری و در نتیجه رویدادها و یا احیای کسل‌کننده اما آشنای تعاونی‌ها خواهد بود؟ فنی یا بدون فناوری؟

دو معضل قبلی مربوط به فناوری بود. در آن جهان یک پیشتاز از حامیان تکینگی وجود دارد که اکنون به جنبشی برای همه کسانی که معتقدند فناوری پاسخی برای مشکلات جهان است تبدیل شده است. رشد تصاعدی قدرت محاسباتی و پیشرفت در ژنتیک، فناوری نانو و هوش مصنوعی، بشریت به زودی بر محدودیت‌های بیولوژیکی غلبه خواهد کرد. شتاب تکینگی در سال 2028 خواهد بود، زمانی که هوش یک ربات فراتر از هوش انسان خواهد بود. این تقریباً برای همه بخش های مهم زندگی ما مانند محیط زیست، آموزش و سلامت تأثیر دارد. این به معنای سرعت تصمیم گیری بی نهایت و افزایش انباشت دانش با استفاده از فناوری است. این را کلیسای فناوری می گوید.

از طرفی نظرات مخالف را می شنوید. ایلان ماسک، خالق خودروهای تسلا را در نظر بگیرید. او به ما درباره جهانی هشدار می دهد که در آن ابر رایانه ها و روبات ها تصمیم می گیرند چه چیزی برای بشریت خوب است. آیا ما در دنیای 1984 هستیم، آیا من یک ربات هستم یا بخشی از ماتریکس؟ چقدر تکنولوژی کافی است؟

فناوری بدون شک چیزهای زیادی را به همراه خواهد داشت، اما نیازهای من به مشارکت، تعهد و توجه تغییر نخواهد کرد. زمانی اینترنت تبلیغ شد زیرا به من اجازه می‌داد زمان بیشتری برای همسایه‌ام داشته باشم. هر جا می روم، مردم را می بینم که روی صفحه نمایش خود ثابت شده اند. ما گرفتار شده‌ایم و این تک‌تکینگی به من مواد مخدر بیشتری می‌دهد تا اعتیادم را حفظ کنم.

من معتقدم که فناوری تضمین کرده است که می‌توانیم کارها را آسان‌تر یا سریع‌تر انجام دهیم، اما آنقدر سر و صدا و حواس پرتی وجود دارد که ممکن است همیشه به بهترین شکل ممکن نباشد. در واقع، چیزهای واقعاً گرانبها در زندگی از جنبه فناوری نیستند. آیا ارزش افزوده برای مشتریان مهمتر از افزودن فناوری نیست؟ یا به دنبال آنچه مردم می خواهند؟

یکی از دوستان من برای کل ماه آگوست غیرقابل دسترس بود. ایمیل ها، پیام های واتساپ مستقیماً به سطل زباله رفتند. چرا اینطور است؟ او می خواست زمانی برای خواندن، صحبت کردن و در واقع زندگی کردن داشته باشد. توجه به همسایه اش باشد زیرا او سزاوار آن است. این شخص یک مرتد نیست، بلکه یک گورو تکنولوژی است. من فکر می کنم که بسیاری از فرصت ها در راه حل های بدون فناوری نهفته است، اما به عنوان یک مبتکر، آیا می توانید چیزی را بفروشید که بقیه حتی به آن اعتقاد ندارند؟

افکار من در مورد 2015

ده سال گذشته تحت سلطه ارتباط تکنولوژیکی بوده است. بسیاری دیگر نمی توانند دنیایی را بدون این همه فناوری شگفت انگیز تصور کنند. من خودم هر روز از آن استفاده می کنم و به عنوان یک کارآفرین اینترنتی امرار معاش می کنم. با این حال، من فکر نمی کنم که این لزوماً به همین شکل باقی بماند. دوراهی های من نیز وجود دارد. وقتی به سال 2015 نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم که مردم بیشتر به دنبال افراد با خرد احساسی هستند تا خرد فنی. اینها کسانی هستند که به من الهام می دهند.

من یک دوگانگی جدید می بینم: از یک طرف افرادی که می توانند از خود دنیا جدا شوند. آفلاین می تواند برای طبقه بالا باشد. از سوی دیگر، طبقه پایین کارگری که معتاد هستند یا مجبورند به خاطر کارفرمایان خود به عنوان موش در چرخ به وسایل خود بچسبند.

تکنولوژی برای من کمتر مرتبط می شود زیرا به یک کالا تبدیل شده است. به عنوان مثال، تمام آن کلاس های برنامه نویسی در مدرسه را در نظر بگیرید. با این حال، دنیایی پر از فناوری چیزی غیر فنی مانند مطالعات اجتماعی و آموزش خلاق را واقعاً متمایز خواهد کرد. برای اولین بار، من تحت تاثیر پدرم هستم که هنوز از یک نوکیا ساده استفاده می کند. این کاملاً کنجکاو است که آن تلفن ها هنوز کار می کنند، اما همچنین قابل توجه است زیرا او در واقع بدون نیاز به استفاده از فناوری اجتماعی جدیدتر با افراد تماس می گیرد و با مردم ملاقات می کند. 

من انتظار موج جدیدی از نوآوری را دارم که در آن انسانیت حرف اول را می زند، هم در شرکت های بزرگ مورد اعتماد و هم در تعدادی از استارت آپ ها. این بدون شک به این معنی است که مدل های کسب و کار جدید ظهور می کنند. انسان بودن به معنای مقیاس پذیری محدود نیز است. فناوری به دلیل صفر و یک هایش مقیاس پذیر است که می توانند به طور همزمان در همه جا کیفیت یکسانی داشته باشند. انسان بودن، نوساناتی در کیفیت به همراه دارد و محلی نیز دارد. اگر با شما باشم نمی توانم جای دیگری باشم. اما این ممکن است بد نباشد. این هم عشق نیست و پول زیادی برای پرداخت وجود دارد. من را عاشقانه یا ساده لوح خطاب کنید، اما من انتظار دارم که آینده نوآوری می تواند به اندازه یک سرزمین عجایب تکنولوژیکی بالا برود.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *