ما در آغاز دومین انتقال بزرگ هستیم. اقتصاد، کار و زندگی ما به شدت تغییر خواهد کرد، زیرا ما به آرامی خود را با خواسته های جدید عصر تکنولوژی تطبیق می دهیم که می تواند یکی از دو راه را طی کند: به سمت شکلی وحشیانه از سرمایه داری یا یک شکل فراگیر. این یک مسئولیت سیاسی بزرگ برای رهبران جهان است، اما مسئولیتی نادیده گرفته شده است. در بریتانیا، با نزدیک شدن به انتخابات 7 مه، UKIP ، مهاجرت و شرکای ائتلافی بحث را تعریف می کنند.
سیاستمداران همیشه با دراز مدت مبارزه کرده اند. در ماه دسامبر، دولت بریتانیا استراتژی خود را برای علم و نوآوری منتشر کرد . این طرح یک طرح مفید را ترسیم کرد و تعهدات مالی را برای سال 2021 ایجاد کرد، اما بلافاصله توسط وزیر کشور تضعیف شد زیرا مسائل مهاجرت کوتاه مدت برای کسب آرا در اولویت قرار گرفتند. زمانی که استراتژیهایی برای آینده دور طراحی میکنیم، همیشه این خطر است، اما این زمان مهمی است که سیاستمداران ما به طور استراتژیک در مورد اینکه چگونه اختراعات، فناوریها و همکاریهایی را تشویق میکنیم که ما را برای دهههای آینده تعریف میکنند، فکر کنند.
تهدیدها و فرصت های جدید
اولین انتقال بزرگ از اواخر قرن هجدهم، از آغاز انقلاب صنعتی تا عصر مدرن، با ما بوده است. غرب را دیده است که با مزایا و چالش های تولید انبوه، مصرف انبوه و فناوری صنعتی دست و پنجه نرم می کند. آسیاب ها ساخته شدند، آهنگرها به کار افتادند، ثروت ها ساخته شدند. برخی از ما لباس ارزان، ماشین و غذای فراوان گرفتیم. نوآوری سریع بود، گاهی اوقات پرخطر، و مطمئناً با دقت توسط دولت هدایت نمی شد. جهانی را به ارمغان آورده است که تحت سلطه مصرف شدید انرژی و نبردهایی برای دسترسی ایمن به منابع طبیعی است. دومین انتقال بزرگ نباید اینطور باشد.
خطرات پیشروی در مسیر سرمایه داری بی رحمانه واقعی است. هشدارها را در تیتر روزنامه های امروز می بینیم. از بحران های بی وقفه اقتصادی، ترس از اینکه نسل های جدید ممکن است وضعیت بدتری نسبت به والدین خود داشته باشند ، تا افزایش شدید نابرابری . یک فشار شغلی بر طبقه متوسط، تا حدی به لطف انقلاب دیجیتالی که به تازگی آغاز شده است و تأثیر گسترده آن هنوز در پیش روی ما است، وجود داشته است. همچنین، قدرتهای سنتی دولتهای ملت، آهسته اما پیوسته تهی میشوند و بسیاری از چالشهای مهم امروزی فراتر از ظرفیت هر کشوری برای حل و فصل است.
نه در مورد اخبار فوری نه در مورد نظرات بی اساس.
مشکل اصلی این است که ما برای مبارزه با مشکلات جدید به ابزارهای قدیمی تکیه می کنیم. روش مدرن تامین نیازهای اولیه ما در دراز مدت پایدار نیست. ما هماکنون در مقیاسی بیسابقه باعث تغییرات آب و هوایی میشویم و واضح است که ما به سادگی توانایی جهانی کردن راههای کنونی جهان توسعهیافته برای تامین غذا، انرژی، تحرک، مراقبتهای بهداشتی و آب را نداریم. این مشکلات با بازگشت رشد اقتصادی با ما باقی خواهند ماند و احتمالاً با گذشت زمان بدتر خواهند شد – تغییرات آب و هوایی بیشتر، آشفتگی های اجتماعی عمیق تر، تنش های بیشتر و جنگ بیشتر را به خطر می اندازند.
روغن کاری چرخ ها
ما باید از یک رویکرد پرهزینه تجاری دور شویم و در واقع یک «مدرنیته دوم» را طراحی کنیم. این عبارتی است که جامعه شناس آلمانی اولریش بک – که اوایل امسال درگذشت – ابداع کرد ، اما در اینجا دوباره تعریف شده است. در این مدرنیته، ما توانایی خود را برای نوآوری حفظ میکنیم، در عین حال راههای جدیدی برای هدایت آن به سمت چیزی که ممکن است یک خیر عمومی بنامید پیدا کنیم. برای انجام این کار، به افراد بیشتری در داخل نیاز داریم. نه تنها شرکت ها و دولت، بلکه مصرف کنندگان، شهروندان و جامعه مدنی.
دلایل بسیار خوبی برای این وجود دارد. واضح است که علم و فناوری به شدت در همه این مسائل دخیل هستند. جامعه مدرن بر این ایده بنا شده است که ترویج “نوآوری” بسیار مثبت است و چیزهای شگفت انگیز بسیاری را به همراه خواهد داشت که زندگی ما را آسان تر و سازنده تر می کند. اما روشن است که جنبه تاریک تری نیز وجود دارد – فناوریهای جدید میتوانند به بیکاری گسترده منجر شوند، پیگیری منابع میتواند منجر به خشونت بیشتر و تخریب بیشتر محیط ما شود، و اولویت جمعآوری دادهها میتواند به حریم خصوصی ما لطمه بزند .
برنامه های سیاست
اولین نکته این است که سیاست هایی که برای ایجاد خلاقیت در مهندسی، فناوری و علم طراحی شده اند، باید سرمایه گذاری را در کل فرآیند تحریک کنند. و این یعنی از اختراع، تا توسعه، تا اختراع مجدد و توزیع. ما نه تنها باید روی حوزههای سیاستی نوظهور مانند فناوری نانو و بیوتکنولوژی کار کنیم، بلکه باید روی طراحی مجدد فناوریهای موجود برای بهینهسازی انرژی کار کنیم.
هدف باید تشویق به آزمایش فراتر از مرزهای تعیین شده توسط شرکت های قدرتمند یا متصدیان دولتی باشد. شاید قابل درک باشد که شرکتهای بزرگ سوختهای فسیلی پایگاه قدرتمندی را ایجاد کردهاند و شرکتهای موفق فناوری اولیه به سرعت رشد کردهاند. جای تعجب نیست که سیاستمداران به دنبال تقویت موفقیت خود بوده اند. اما اکنون مهم است که روشهای تفکر غالب را به چالش بکشیم و در طرحهای جایگزین تحت رهبری جامعه سرمایهگذاری کنیم.
چهار راه بالقوه برای انجام این کار وجود دارد:
- آینده نگری : پیش بینی نقاط فشار و انطباق به موقع می تواند طیف وسیعی از انتظارات را در مورد آینده صدا کند. همچنین می تواند به ما در جهت گیری تصمیمات سرمایه گذاری و جلوگیری از سرمایه گذاری که ممکن است منجر به زیان های عمده شرکت در آینده شود کمک کند. شرکتها میتوانند گروههای مشاورهای با سازمانهای غیردولتی ایجاد کنند تا پورتفولیوی تحقیق و توسعه خود را شکل دهند و آماده کنند.
- آزمایش: ما باید اجازه آزمایشهای بزرگتر را بدهیم، ارتباطات بیشتری بین آنها ایجاد کنیم و بر روی آزمایش تأثیر آنها بر جامعه تمرکز کنیم. برای مثال، بسیاری از شهرها با خدمات حمل و نقل جدید ، مانند وسایل نقلیه الکتریکی، اتوبوسهای سوخت زیستی یا هیدروسلها، تجربه میکنند، اما آنها همکاری چندانی با یکدیگر ندارند و یادگیری متقابل و ساخت و ساز در مقیاس به سادگی وجود ندارد.
- همکاری: سیاست نوآوری باید دولت، تجارت، دانشگاه و سایر بخشهای جامعه را نیز مورد توجه قرار دهد. یکی از نمونه ها Climate-KIC است که یک مشارکت عمومی-خصوصی اروپایی است که برای مقابله با چالش تغییرات آب و هوایی با یکدیگر همکاری می کند. دولت و تجارت را گرد هم می آورد، اما می تواند با جامعه مدنی نیز بیشتر کار کند.
- تطبیق پذیری: ما باید فراتر از مسیرهای حرفه ای تخصصی برویم و نسل بعدی رهبرانی را توسعه دهیم که نیاز به کار در تیم های بین رشته ای را درک کنند و جنبه های فناوری و اجتماعی را برای نوآوری ترکیب کنند. شوراهای تحقیقاتی باید برنامه های بیشتری را در جایی که این نوع همکاری را تحریک می کنند، تنظیم کنند. بودجههای کلان علم و مهندسی همیشه باید با یک جزء علوم اجتماعی نه به عنوان یک مکمل، بلکه به عنوان یک عنصر حیاتی همراه باشد.
بدون نظر