بیشتر سازمانهای بزرگتر نوعی طرح پیشنهادی دارند، خواه یک فرم وب ساده برای ارسال ایدهها، یک ابزار مدیریت ایده پیچیده که ویژگیهای زیادی را ارائه میدهد یا چیزی در این بین. به احتمال زیاد، شرکت شما نیز چنین سیستمی دارد.
من قبلاً یک نرم افزار مدیریت ایده به نام جنی می ساختم و به بازار عرضه می کردم که از آن زمان به منظور تمرکز بر نوشتن، صحبت کردن و انجام کارگاه ها، آن را فروختم. یکی از مفیدترین چیزهایی که در طول روزهای نرم افزار مدیریت ایده یاد گرفتم این بود که واقعاً و واقعاً از ساخت و فروش نرم افزار خوشم نمی آید!
خوشبختانه چیزهای دیگری هم یاد گرفتم که فکر می کنم برای شما مفیدتر خواهد بود. اینجا اند…
1. تفکر خلاق را روی اهداف متمرکز کنید
اگر فقط یک نرم افزار برای جذب ایده ها و ترویج آن راه اندازی کنید، ممکن است در جذب ایده های زیادی موفق شوید. با این حال، این ایده ها در همه جا وجود خواهند داشت، ایده های تکراری متعددی را مشاهده خواهید کرد و درصد بالایی از ایده ها به نیازهای فعلی کسب و کار بی ربط خواهند بود. این یا منجر به ایجاد پایگاه دادهای میشود که به زودی مملو از ایدههای دوستداشتنی میشود — یا اعلانهای رد بسیاری به همکارانی که ایدههای خود را ارسال کردهاند و در نتیجه ممکن است خودشان احساس میکنند مورد علاقه نیستند، میرود.
خوشبختانه، امروزه اکثر نرم افزارهای مدیریت ایده به شما امکان می دهند کمپین هایی را راه اندازی کنید که ارائه ایده را بر روی موضوعات خاص متمرکز می کند. مهم نیست که فروشنده ای که نرم افزار را به شما فروخته است به شما چه گفته است، این مهمترین ویژگی نرم افزار شماست. خوب استفاده کن!
حتی اگر فقط یک طرح پیشنهادی ساده دارید که ایدهها را جمعآوری میکند، همچنان میتوانید از ارتباطات داخلی برای ترویج کمپینها استفاده کنید و از همکاران بخواهید ایدههایی را در پاسخ به موضوع کمپین ارائه کنند.
اگر آموزش سنتی خلاقیت را گذرانده اید، ممکن است وسوسه شوید که یک بیانیه مشکل سنتی برای کمپین خود تدوین کنید. با این حال، همانطور که دوست دارم به قربانیان کارگاه هایم اشاره کنم، “مشکلات برای بازنده ها است؛ اهداف برای برندگان!” بنابراین، به جای اینکه مشکل خود را به عنوان یک مشکل در نظر بگیرید، آن را موقعیتی در نظر بگیرید که نیاز به هدف دارد و یک بیانیه هدف را تدوین کنید . برخی از افراد با استفاده از کلمه “چالش” از کل موضوع بیانیه مشکل/ بیانیه هدف اجتناب می کنند.
بسیاری از مدیران 15 دقیقه را صرف تدوین یک چالش می کنند. این به اندازه کافی نزدیک نیست. به زودی صدها یا هزاران کارمند در مورد بیانیه هدف شما فکر می کنند و ایده هایی را در پاسخ به آن ایجاد می کنند. یک بیانیه هدف خوب، ایده های بهتر و مناسب تری را به همراه خواهد داشت. حداقل چند روز به آن فرصت دهید – یک هفته حتی بهتر است. یک بیانیه هدف واقعاً خوب باعث میشود که شما به ایدههای قابل قبولی دست پیدا کنید.
برای مشاوره در مورد فرمولبندی بیانیههای هدف، پیشنهاد میکنم به خلاقیت درونذهن نگاه کنید ، که بر مراقبه در موقعیتهایی که میخواهید ایدههای خلاقانه میخواهید تأکید کند. و تفکر ضد متعارف (ACT) که بر پرسیدن سؤالات به منظور ساختارشکنی یک هدف و همچنین فرموله کردن «اهداف سکسی» برای تشویق دیدگاههای جذاب و خلاقانه تأکید دارد. این تکنیکها و تکنیکهای مشابه شما را قادر میسازد تا ماهیت هدف خود و انواع ایدههایی را که واقعاً میخواهید، عمیقتر درک کنید.
در صورت امکان، بیانیه هدف خود را در قالب یک فراخوان برای اقدام فرموله کنید، نه یک عبارت معمولی “از چه راه هایی ممکن است…” یا “چگونه می توانیم…؟” بیانیه. فراخوانها برای اقدام فوریتر و هیجانانگیزتر هستند. مقایسه کنید:
- از چه راه هایی می توانیم مدل X را بهبود دهیم؟
– و – - نسل بعدی، مدل رویایی X را توصیف کنید!
فکر میکنید کدام یک به ایدههای هیجانانگیزتری منجر میشود؟
آیا در این مورد کمک می خواهید؟ خوشحال می شوم چند پیشنهاد سریع به صورت محرمانه و رایگان به شما ارائه دهم. با من تماس بگیرید و هدف یا موقعیت خود را در چند جمله توضیح دهید .
2. ایده های قابل استفاده زیادی را هدف بگیرید
بسته به تعداد افرادی که از طرح پیشنهادی شما استفاده می کنند، می توانید از چند ده تا صد یا بیشتر ایده ارسال کنید. اگر هدف شما شناسایی خلاقانه ترین ایده یا تعداد کمی از ایده های خلاقانه و اجرای آن باشد، نتیجه بسیاری از ایده های اجرا نشده و تعداد متناظری از افراد خواهد بود که ایده هایشان رد شده یا به احتمال زیاد در یک مکان دفن می شوند. پایگاه داده برای بررسی آینده
این هم ناکارآمد است و هم یک قاتل انگیزه. هنگامی که کارمندان ببینند که ایده های آنها به ندرت برای توسعه بیشتر انتخاب می شود، تصور می کنند که شرکت در طرح پیشنهادات اتلاف وقت است. بدتر از آن، حق با آنها خواهد بود.
از سوی دیگر، اگر کمپین هایی را اجرا کنید که در آن تعداد زیادی ایده برای توسعه انتخاب می شوند، از سیستم بسیار کارآمدتر استفاده می کنید و همچنین همکاران خود را شادتر و با انگیزه تر نگه می دارید. در اینجا چند نمونه از این چالش ها آورده شده است:
- برای کاهش ضایعات چه باید کرد؟
- برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
- ما مشتریان شادتر می خواهیم. آنها از ما می خواهند چه کار کنیم که ما انجام نمی دهیم؟
- چه فرآیندهای احمقانه ای انجام می دهیم که شما را دیوانه می کند؟
همه این چالشهای هدف مثالی منجر به ایدههای زیادی میشوند که میتوانید استفاده کنید.
بهتر است، سعی کنید کمپین هایی را اجرا کنید که ارائه دهندگان ایده یا بخش های آنها بتوانند ایده ها را پیاده سازی کنند. این امر نیاز به تخصیص اجرای ایده به افرادی را که ممکن است انگیزه انجام یک ایده خاص را نداشته باشند، کاهش می دهد. این همچنین یک انگیزه است – زیر را ببینید.
3. نرخ مشارکت واقعی
اگر انتظار دارید همه افراد در شرکت شما ایده های خود را به سیستم مدیریت ایده جدید شما ارسال کنند، با ناامیدی مواجه خواهید شد. با تبلیغات خوب، می توانید انتظار نرخ مشارکت 20-30٪ را داشته باشید. برخی از مدیران، بهویژه اگر به مدیران ارشد مطالبهگر گزارش میدهند، وسوسه میشوند تا سطوح مشارکت را بالاتر ببرند، در موارد شدید با اجباری کردن هر فرد حداقل یک ایده در ماه. چنین دستوری منجر به سطح بالاتری از مشارکت خواهد شد. و سطح بالاتری از ایده های پیش پا افتاده، مرسوم و خسته کننده ارائه شده توسط افرادی که با انگیزه ارائه یک ایده، هر ایده، انگیزه دارند.
بخشی از مشکل در اینجا این اعتقاد است که برنامههای نوآوری باید بر اساس تعداد ایدههای تولید شده و سطوح مشارکت قضاوت شوند نه ارزش نوآوریهایی که از ایدهها حاصل شدهاند. یک دیدگاه خلاقانه بزرگ که منجر به یک محصول جدید انقلابی می شود که شرکت شما را به یک افسانه تبدیل می کند، ارزش بسیار بیشتری از 1000 ایده در یک پایگاه داده و مشارکت 100٪ در طرح پیشنهادی شما دارد.
در واقع، همانطور که متوجه خواهید شد، هر ایده ای که به سیستم مدیریت ایده ارسال می شود منجر به کار اداری برای شما و همکارانتان می شود. هر ایده باید بررسی و پردازش شود. اگر این یک ایده قابل اجرا است، باید آن را تشدید کرد. اگر قابل اجرا نیست، باید به ارسال کننده ایده اطلاع داده شود. این همه زمان می برد در واقع، مقدار زمان اداری مورد نیاز برای پردازش ایدهها احتمالاً قاتل شماره یک طرحهای پیشنهادی است.
واضح است که تعداد کمتری از ایدههای ارسال شده با درصد بالایی از ایدههای قابل اجرا بسیار کارآمدتر و رضایتبخشتر از تعداد بیشتر ایدههایی است که درصد کمتری از ایدههای قابل اجرا را به همراه دارند. و تعداد زیادی ایده که شما به سادگی نمی توانید آنها را پردازش کنید کمتر از همه رضایت بخش است!
4. رای دادن بدتر از بی فایده است، اما شما احتمالا در آن گیر کرده اید
همانطور که در گذشته نوشته ام ، رای دادن در طرح های پیشنهادی آنلاین بدتر از بی فایده است. تمام کاری که انجام می دهد ایجاد گرایش های محبوب است که هیچ ارتباطی با کیفیت یا خلاقیت هر ایده ندارد.
علاوه بر این، حتی اگر از مردم به طور خصوصی بپرسید (به طوری که نتوانند ببینند دیگران چگونه پاسخ دادهاند) که معتقدند بهترین ایدهها چیست، اکثر مردم ایدههای بهبود تدریجی را به ایدههای واقعا خلاقانه انتخاب میکنند. چرا را در اینجا ( خطر رای دادن به ایده ها ) و اینجا ( بهترین ایده ها هرگز خیلی خلاق نیستند ) و اینجا ( وقتی بهترین ها بهترین نیستند ) توضیح می دهم.
متأسفانه، شما ممکن است به خوبی در رای گیری ایده گیر کرده باشید، صرف نظر از اینکه واقعاً آن را می خواهید یا نه. یا به این دلیل که این یک تابع کدگذاری سخت نرم افزاری است که سازمان شما نصب کرده است یا به این دلیل که مدیران ارشد، کاربران یا دیگران بر آن اصرار دارند. اگر چنین است، ناامید نشوید! یک کار وجود دارد که می توانید برای موثرتر کردن رای دادن انجام دهید، البته نه آن طور که فکر می کنید.
اکثر سیستمهای رایگیری در نرمافزار طرح پیشنهاد درباره آنچه که باید به آن رای دهید مبهم هستند. در بهترین حالت، آنها نشان می دهند که باید به “بهترین ایده ها” یا “ایده های مورد علاقه خود” رای دهید. در بدترین حالت، هیچ نشانه ای از معیارهای رای دادن ارائه نمی شود. متأسفانه، این دو کار را انجام می دهد که به خلاقیت آسیب می زند. اولاً، مردم را تشویق میکند که متعارفتر فکر کنند و دوم، باعث میشود که مردم به ایدههای مرسوم و تدریجی بهبود نسبت به ایدههای واقعا خلاقانه رأی دهند.
به طور خلاصه، این به این دلیل اتفاق میافتد که کاربران سعی میکنند ایدههایی را ارائه دهند که معتقدند مدیرانشان دوست خواهند داشت. آنها تفکر خود را بر اساس تجربیات گذشته قرار می دهند و ایده هایی مشابه آنچه مدیران در گذشته دوست داشته اند را پیشنهاد می کنند. به همین ترتیب، اگر بدانند که ایدههای «مورد علاقه» رأیها را به دست خواهند آورد، ایدههایی را انتخاب میکنند که برای جمعیت جذاب باشد، به عبارت دیگر، ایدههای متعارفی که حول کلمات تبلیغاتی شرکتها میچرخند. چنین ایده هایی معمولاً چندان خلاقانه نیستند.
با این حال، همه چیز از دست رفته نیست. اگر روشن کنید که میخواهید مردم به «خلاقترین ایدهها»، «بی نظیرترین ایدهها» یا «عاشقانهترین ایدهها» رأی بدهند، مردم را تشویق میکنید که ایدههای خلاقانه، منحصربهفرد و احمقانه ارائه کنند، زیرا آنها معتقدند که چنین ایدههایی رای را به دست خواهند آورد. .
5. مراقب تثبیت موضوع باشید
یکی دیگر از مشکلات رایگیری در طرحهای پیشنهاد، تثبیت موضوع است. تصور کنید یک کاربر ایده ای را ارسال می کند که به سرعت رای های زیادی را به دست می آورد. سایر کاربران، با دیدن همه این آرا، احتمالاً احساس می کنند که ارائه ایده های مشابه باعث جلب رأی آنها می شود. نتیجه می تواند خوشه ای از ایده های بسیار مشابه باشد. هنگامی که این اتفاق میافتد، باید به شرکتکنندگان در ارتباط باشید که فرمولبندی مجدد ایده دیگران چندان خلاقانه نیست و افراد را وادار میکند تا خطوط فکری دیگری را دنبال کنند. یکی از راههای شگفتآور مؤثر برای انجام این کار این است که مفاهیم عجیب و غریبی را مطرح کنید و از شرکتکنندگان بخواهید که آن مفاهیم را با هم ترکیب کنند.
به عنوان مثال، شما در حال اجرای یک کمپین برای بهبود کارایی اداری هستید و برخی از موضوعات را تثبیت می کنید یا ایده های مرسوم زیادی را مشاهده می کنید. پیشنهاد کنید که برای 24 ساعت آینده، می خواهید ایده هایی را ببینید که شامل رنگ آبی است. یا از کاربران بپرسید که گروهی از کودکان 5 ساله چگونه کارها را انجام می دهند. آموزش های غیرمنتظره و غیرمعمول با تشویق افراد به تفکر در مورد بیانیه هدف به روش های جدید و غیرمنتظره، خلاقیت را تقویت می کند.
6. پاداش
ممکن است به نظر شهودی باشد که پاداش های بزرگتر منجر به ایده های بهتر می شود، اما اینطور نیست. در واقع، به نظر میرسد که پاداشهای سخاوتمندانه انگیزه را از بین میبرند تا اینکه انگیزه آن را هدایت کنند. بنابراین، از ثواب عرق نگیرید، اما آنها را نیز نادیده نگیرید. به رسمیت شناختن، به ویژه توسط مدیریت ارشد، خوب است. توانمندسازی افراد برای اجرای ایده هایشان حتی بهتر است. و همانطور که اشاره شد، توانمندسازی دیگران کار شما را آسانتر میکند. اما ارائه پاداشهای نقدی قابلتوجه برای ایدههای عالی، به ایدههای بدتری نسبت به ارائه پاداشهای کوچکتر و توانمندتر منجر میشود. دن پینک در این ویدئو از سخنرانی خود در RSA در لندن، اصول اولیه پاداش و انگیزه را توضیح می دهد .
بدون نظر