این را تصور کنید: شما در بخش خود تازه کار هستید. رئیس شما وارد میشود، به چشمان شما خیره میشود، و وقتی کف دستهایتان شروع به عرق کردن میکند، به شما وظیفه میدهد تا مجموعه ایدههایی را که شرکت میتواند برای خط لوله نوآوری خود در نظر بگیرد، بهبود بخشد. آیا احساس ترس و وحشت می کنید؟ آیا در ماموریت خود به اندازه اورست غرق شده اید؟ یک دقیقه وقت بگذارید و متوجه شوید که تنها نیستید.
برای همه ما، وقتی وارد فضای نوآوری میشویم، با ندانستن از کجا شروع کنیم، مواجه میشویم . که اغلب اتفاق می افتد؛ این ماهیت نوآوری است. نوآوری مبهم و مبهم است. شاید این فقط یک ایده در ذهن یک نفر یا یک رشته تصادفی از افکار است که نیاز به دوخت یا حتی فراتر از آن دارد.
تولید ایده به «جلو فاز فازی» نوآوری اشاره دارد. اینجاست که آنقدر عدم قطعیت وجود دارد که ما اغلب عمیقاً به چالش کشیده می شویم تا بسیاری از مجهولات را به مفاهیم عملی تبدیل کنیم که می توانند با شکل دادن به ایده ها از طریق دانش و اعتبارسنجی آزمایش و توسعه یابند.
پس از کجا شروع میکنی؟
خبر خوب این است که چرخ قبلاً اختراع شده است، بنابراین نباید وقت خود را صرف اختراع مجدد آن کنید. خوب، مگر اینکه در یک شرکت چرخسازی نوآوری کنید. توصیه های کیفی زیادی در مورد چگونگی انجام وظیفه نوآوری وجود دارد. کسانی که تازه وارد نوآوری می شوند باید مقداری از زمان خود را در یافتن طیف وسیعی از منابع برای مشاوره صحیح و جهت گیری کلی صرف کنند.
امیدوارم به نرم افزار مدیریت ایده عالی دسترسی داشته باشید
در حالی که نرم افزار مدیریت ایده (IM) قطعا می تواند به شما در ابتکار نوآوری شما کمک کند، قبل از شیرجه زدن به نرم افزار، متوقف شوید و اساس برنامه نوآوری خود را در نظر بگیرید. نرم افزار نوآوری یا مدیریت ایده می تواند به ساختار جریان ایده کمک کند، اما قبل از اینکه به تسلط بر این نرم افزار بپردازید، عقب نشینی کنید و فکر کنید. ابتدا باید نظر خود را در مورد نوآوری، ایده ها و مدیریت آنها بنویسید.
فضای خود را پیدا کنید تا بگویید مدیریت ایده به چه معناست و چه احساسی دارید – ابتدا برای شما، سپس رئیستان – و اینکه چگونه در سازمان شما مناسب است. این را در مراحل اندازه گیری شده انجام دهید. درک، زمینه و سطح ارتباط و راحتی ایجاد کنید. و ذهنی سالم و باز داشته باشید تا در صورت نیاز تغییر کنید. آگاهی فزاینده خود را از نحوه ارتباط نوآوری، مشارکت و بهبود آنچه که قبلاً در دسترس بوده است ایجاد کنید. تاریخ را بشناسید و میراث ها را قدر بدانید. توجه داشته باشید که ایده های موجود در تفکر نوآوری به یک رویکرد سیستماتیک نیاز دارند. نوآوری به یک فرآیند ساختاریافته نیاز دارد تا به طور مداوم در حال جذب باشید.
من به شما توصیه میکنم مسیر « اکتشاف، یادگیری و ارزیابی » را طی کنید. در سفرهای خود، می توانید متوجه شوید که چرا باید با نوآوری متفاوت رفتار کنید. شما به دنبال کشف فرصتها یا نیازهای جدید هستید – مواردی که نسبت به موارد موجود بهبود مییابد. این نقش نوآوری است. این امر به طرق مختلف انجام می شود – به صورت تدریجی، متمایز و گاهی اوقات در اشکال جدید رادیکال باشد.
کار فوری شما این است که ارزیابی و ارزیابی کنید که چگونه یک “ایده خام” را دریافت می کنید و آن را به چیزی تبدیل می کنید که به طور فزاینده ای ملموس می شود (در محصول یا خدمات). این به معنای قرار دادن منابع برای ایده هایی است که با ارزش و ارزشمند به نظر می رسند. شما این مسیر کشف، یادگیری و ارزیابی را با بازگشت مداوم به عقب طی می کنید. شما در حال شکل دادن به “انتخاب فازی” و تعریف آن هستید. معنی این را از طریق مثالها، بحثها و اعتبارسنجی کاوش کنید. شما در حال ورود به ساختمان و قدردانی از نوآوری به عنوان یک فرآیند ساختاریافته هستید.
ارزش ایده ها ارزشمند نیست مگر اینکه به هم مرتبط باشند
ما مدتهاست از «ایدههایی برای ایده» گذشتهایم. در این دام نیفتید واقعاً این فراخوان فقط برای ایده ها چقدر اشتباه است. شکست در محصولات جدیدی که در نهایت به بازار عرضه می شوند، بسیار بالاست.
کار بعدی شما درک چالش هایی است که “نوآوری از طریق ایده های جدید” باید بر آنها غلبه کند. ایجاد ایدهها بدون آگاهی واقعی از بازار، درک مشتری یا رابطه در بیشتر موارد باعث ایجاد مشکل میشود. مشارکت گستردهتر در خلق ارزش نوآوری در حال حاضر توسط بسیاری از دیدگاههای محدودی که از درون به تنهایی هدایت میشوند، بدون این آگاهی خارجی حیاتی، مانع شده است. یکی از راه حل ها این است که ما نیاز به عمق بخشیدن به درک و نحوه جذب بیرونی ایده ها داریم. امروزه، ما طیف رو به رشدی از ابزارهای تصویربرداری برای کمک به تولید ایده داریم.
همیشه «ایدههای خام» را قبل از اینکه وارد قیف نوآوری شوند، بررسی کنید
منابع موجود در نوآوری اغلب بسیار محدود هستند و به دلیل محدوده بندی ضعیف یا نظم و انضباط ضعیف یا با تعقیب رنگین کمان ایده ها می توانند به راحتی منحرف شوند. ما خیلی تلاش های بیهوده ای داریم. ورودیها و خروجیهای غیرمولد و غیرمولد، همگی میتوانند نتایج ضعیفی ایجاد کنند که با نیازهای فعلی مشتریان مطابقت ندارد. آنها همچنین با انتخاب نکردن دریافت نکردن همه سیگنال های اطراف ما به اندازه کافی منظره را دگرگون نمی کنند. نیاز واقعی برای به چالش کشیدن آنچه انجام داده ایم و ارزیابی مجدد آن وجود دارد.
چالش دائمی ایده ها – مربوط به آنها، تطبیق آنها، زیر سوال بردن آنها – به خوبی برای نرم افزار مدیریت ایده مناسب است که در آن همکاری و مبادله می تواند انجام شود و در آن می توان درک مترقی را بدست آورد و دنبال کرد.
امروزه، ما به طور فزاینده ای غرق اطلاعات هستیم – توسط رشته های فکری احتمالی که « ممکن است » در ارزیابی بیشتر ارزش داشته باشد. باید نویز سیگنال را فیلتر کنیم. داشتن یک فرآیند ارزیابی ایده “استراتژیک” واضح به کشف و جهت دهی کمک می کند. با دانستن هدف استراتژی نوآوری و “وضعیت” فعلی، همراه با یک ارزیابی صادقانه از نقاط ضعف فعلی، می توانید به طور دقیق تر به آنچه ممکن است یک سیگنال سالم باشد و آنچه صرفاً نویز است نگاه کنید.
نحوه جمع آوری، توسعه و کاوش ایده ها بسیار مهم است. شما باید روشن کنید که چگونه کاربران را وادار به مشارکت و جریان دادن ایده ها خواهید کرد. برای شفاف سازی، باید نقاط عطف اولیه را تعیین کنید که چه چیزی ارزش دارد و چه چیزی ارزش ندارد. شما به مجموعه ای واضح از مفاهیم مرحله آغازین امیدوارکننده نیاز دارید. به تصویر نوآوری “بزرگتر” از آنچه شرکت و رئیس شما می خواهند انجام دهند بازگردید.
ایجاد توانایی “سنتز”
ایده ها باید به هم متصل شوند. آگاهی از اینکه بازار کجاست و به کجا می رود بسیار ارزشمند است. شناسایی نیازهای مشتری و مسائل شناخته شده نیز ضروری است. دانستن این «نقاط دردناک» میتواند فرصت نوآوری واقعی را به حوزههایی بدهد که ابتکارات محصول و خدمات شما ممکن است نیاز داشته باشد.
بازگشت مداوم از طریق کشف، یادگیری و ارزیابی می تواند به شما کمک کند. شما می توانید توانایی “سنتز” را ایجاد کنید. اغلب رشته های فکر تصادفی نیاز به اتصال و ترکیب دارند. کشف و پرسش به ما این توانایی را می دهد که از دانش به دست آمده ارتباط را تعیین کنیم. و از طریق ارزیابی و تفکر مداوم، می توانید اهمیت و ارتباط را “آشکار” کنید.
این ترکیب شروع به ایجاد بینش می کند. آن نقاط معروف را به هم وصل می کند. سپس می توانید شروع به بررسی این موضوع کنید و بینش ها را همسو کنید و آنها را در زمینه های مختلف نیازها، بازار و فرصت ها قرار دهید. شما در حال ساختن یک پرونده تجاری هستید که باید برای بررسی دقیق تر وارد خط لوله نوآوری شوید. آنها ملموس تر و کمتر مبهم می شوند. آنها می توانند وارد ارزیابی رسمی تر توسعه شوند.
چه چیزی ارزش صرف زمان برای خواندن، یادگیری و ارتباط با آن را دارد؟
ما به راحتی میتوانیم «مخاطب نوآوری فازی» را در گوگل جستجو کنیم، اما این خطرات و همچنین ارزش خود را دارد. اضافه بار، انحراف، و انتخاب های بد همه می توانند از این جستجو بیرون بیایند. اخطار جستجوهای کلی این است که شما نمی توانید رمزگشایی کنید که چه چیزی ارزشمند است و چه چیزی نیست. من برخی از راهنماییهای عملی را توصیه میکنم ، و این از منابعی میآید که ممکن است دیگران بهعنوان «نقاط مرجع خوب» یا ارائه سوابق کاری در مورد این موضوع توصیه کنند.
دو کتاب بهعنوان خواندنیهای ارزشمند به ذهن میرسد، که هر دو بستر بسیار خوبی برای درک مطلب فراهم میکنند. کتاب اول، ” اکسپدیشن نوآوری: یک جعبه ابزار بصری برای شروع نوآوری “، توسط Gijs van Wulfen نوشته شده است. این یک سرمایه گذاری فوق العاده است که به طور اساسی به شما کمک می کند، به خصوص اگر در مراحل اولیه مطالعه خود بخوانید. من کتاب را برای وبلاگ HYPE Innovation چند ماه پیش بررسی کردم (شما می توانید طرح کلی من را در اینجا بخوانید .) اگرچه این کتاب از یک روش نوآوری خاص فورث پشتیبانی می کند، ساختار بسیار خوبی را ارائه می دهد که هرکسی که به درک نوآوری می پردازد باید آن را بخواند یا برای آن مفید باشد. مرجع.
کتاب دوم کتابی است که من همیشه به آن اشاره میکنم، « طرح جامع نوآوری چابک » اثر لنگدون موریس (توجه: با کلیک بر روی این پیوند، دانلود رایگان مستقیم کتاب باز میشود) . اگرچه این کتاب ادعا می کند که به عنوان راهنمای مدیر عامل برای نوآوری نوشته شده است، اما برای هر سطحی از مبتکران بسیار خواندنی و کاربردی است. این یک “چرا، چیست، چگونه، چه کسی و کجا نوآوری می کنیم” خوب ارائه می دهد و فصل های آن به صراحت برای رسیدگی به این سؤالات ارائه شده است.
ما باید نوآوری را از مرحله نامطمئن، مبهم و پیچیده حرکت کنیم
برای سرگرمی به آن “جلوی فازی” نمی گویند. این مکانی است که باید این مبهم بودن را به اطلاعات و دانش عملی و آینده نگر تبدیل کنید. این مکانی است که در آن “سنتز” شما نیاز به ارائه ارتباط متنی دارد. این مکانی است که به دیگران اجازه می دهد تا “رشته های فکر” را از نامطمئن بودن به مفاهیم ملموس ترجمه کنند. کار در “انتخاب فازی” جایی است که ایدهپردازی، نمونهسازی اولیه و اعتبارسنجی میتواند از طریق یک فرآیند اشتراکگذاری و کاوش مشترک آغاز شود.
وبلاگ HYPE در حالی که بی شرمانه شاخ ناشر من است، ابزار ارزشمندی است که به طور جامع نوآوری را پوشش می دهد. یکی از پستهایی که اخیراً نوشتم، « شناختهها و ناشناختههای فرانتاند نوآوری »، خواندنی مفید برای تحریک تفکر شما و همچنین پست دیگری به نام « غیرفامکردن بخش مقدماتی نوآوری» است. مصاحبه با تیم اسپارک لیبرتی گلوبال.
وقتی بیرون می روید و ایده هایی را که ممکن است به داستان موفقیت بعدی نوآوری در سازمان شما تبدیل شوند، جستجو کنید، موفق باشید.
بدون نظر