من بیش از ده سال است که در زمینه نوآوری در کسب و کار تا سر حد خود عمل کرده ام و، خوشحالم که بگویم، حتی یک یا سه چیز را در این راه یاد گرفته ام. یکی از آن چیزها این است که وقتی صحبت از نوآوری می شود، بسیاری از رهبران کسب و کار به طرز وحشتناکی خلاق می شوند – با حقیقت. در اینجا سه دروغ مورد علاقه رهبران کسب و کار، حقیقت و آنچه که رهبران تجاری باید انجام دهند – حداقل اگر می خواهند شرکت هایشان نوآوری بهتری داشته باشند، آورده شده است.
1. شرکت ما نوآور است
آیا تا به حال توجه کرده اید که وقتی شخصی بارها و بارها خود را دارای یک ویژگی قوی و مثبت توصیف می کند، همیشه از داشتن آن ویژگی شکست می خورد؟ زنی که بارها و بارها می گوید که حس شوخ طبعی بالایی دارد، برای خنده کردن یک کفتار تلاش می کند. مردی که تمام مدت به شما یادآوری میکند که جنسیتگرا نیست، همیشه این اظهارات را با یک اظهار نظر جنسی قابل توجه دنبال میکند. نامزد ریاست جمهوری که بارها به دنیا می گوید باهوش ترین مردی است که می شناسد، هنوز چیزی برای نشان دادن این عقل نگفته است، اما اغلب جملات سطحی و ساده انگارانه ای را مطرح می کند که باعث شرمساری یک کودک شش ساله ضعیف می شود.
افرادی که واقعاً دارای ویژگی های قوی و مثبت هستند، لازم نیست این ویژگی ها را به شما یادآوری کنند. آشکار هستند. زنی با حس شوخ طبعی نیازی ندارد بارها و بارها به شما بگوید که بامزه است. بعد از ده دقیقه صحبت با او، آنقدر می خندید که متوجه شوید او بامزه است. آمریکا روسای جمهور و نامزدهای ریاست جمهوری از نظر فکری درخشان زیادی داشته است. اما آنها نیازی به گفتن این موضوع به مردم ندارند. درک آنها از مسائل پیچیده سیاسی این موضوع را کاملاً روشن می کند.
شرکت ها هم همینطور هستند. وقتی یک رهبر تجاری همیشه شرکت خود را نوآور توصیف می کند. وقتی وب سایت یک شرکت پر از کلمه “نوآوری” است. هنگامی که عنوان شغلی هر مدیر میانی دارای کلمه نوآوری است (به عنوان مثال، مدیر بازاریابی نوآوری، مدیر نوآوری محصول، مدیر منابع نوآور انسانی نوآوری نوآوری)، می توانید مطمئن باشید که شرکت به اندازه یک قورباغه بی خیال نوآور است.
رهبر یک شرکت واقعاً نوآور نیازی ندارد که به طور منظم به دنیا یادآوری کند که شرکت او نوآور است. دنیا به وضوح می بیند که دلیل آن این است که این شرکت در واقع نوآوری می کند.
درس
تلاش خود را روی ادعای نوآوری متمرکز نکنید. روی نوآوری تمرکز کنید.
2. Our Ideas Smörgåsbord موفقیت بزرگی بود، 30000 ایده را جذب کرد.
ایده های ما Smörgåsbord موفقیت بزرگی بود، 30000 ایده را جذب کرد! رهبر نوآوری می گوید.
واقعا؟ این چیزی شبیه به این است که مدیر بازاریابی می گوید: “برنامه بازاریابی ما یک موفقیت بزرگ است، شامل 30000 اسلاید پاورپوینت است!”
بنابراین، از مدیر بازاریابی میپرسید: “و در مورد نتایج چطور؟”
مدیر می گوید: “اوه، هنوز هیچ نتیجه ای وجود ندارد. اما ما 30000 اسلاید داریم. 30000 اسلاید! این اسلایدها از برنامه بازاریابی ما تا به حال بیشتر است!”
شما می گویید، “اما در مورد پیاده سازی ایده ها در اسلایدهای خود چطور؟”
او می گوید: “تا زمانی که رئیس اسلایدها را بررسی نکند و او طرح و هر یک از اسلایدها را تایید نکند، نمی توانیم این کار را انجام دهیم.”
شما میپرسید، “و چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد؟”
او فریاد می زند: “آیا شما از ذهن خود خارج شده اید؟ او وقت ندارد به 30000 اسلاید نگاه کند!”
شما می گویید، “بنابراین، طرح بازاریابی موفقیت آمیز نبود، نتیجه ای نداشت.”
او می گوید: “بله، موفقیت بزرگی بود. ما 30000 اسلاید تولید کردیم. شما چه مشکلی دارید؟”
اکنون، گفتگو را دوباره بخوانید و «طرح نشانه گذاری» را با «idea smörgåsbord» و «اسلایدها» را با «ایده ها» جایگزین کنید و باید مشخص شود که رویدادی که 30000 ایده تولید می کند اتلاف عظیم زمان، انرژی و منابع بوده است که، من فرهنگ اصطلاحات تجاری خود را دوباره بررسی کردم تا مطمئن شوم که در اینجا تعریف “موفقیت عظیم” نیست.
درس
وقت خود را برای تلاشهایی که هزاران ایده را جذب میکنند تلف نکنید. بر تلاشهایی تمرکز کنید که به ایدههای خلاقانه بزرگ و جسورانه با مسیرهای اجرای واقعبینانه منجر میشوند.
3. برای تضمین آینده خود نیاز به استخدام افراد خلاق داریم
اجازه دهید گفتگوی کوچکی را با یک رهبر تجاری تصور کنیم.
رهبر می گوید: ما باید افراد خلاق را استخدام کنیم تا آینده خود را تضمین کنیم.
شما پاسخ میدهید، “عالی است، بنابراین من فرض میکنم که شما فعالانه هنرمندان، نوازندگان، نویسندگان و افراد دیگری را با تواناییهای خلاقانه روشن استخدام میکنید؛ و هدف شما این است که تنوع کارکنان شامل زنان، اقلیتهای قومی، همجنسگرایان و خارجیها باشد.” زیرا شرکتهایی که دارای مدیریت متنوع هستند نسبت به شرکتهایی که پر از یک گروه خاص هستند، مانند مردان دگرجنسگرا و سفیدپوست، نوآورتر و سودآورتر هستند. همچنین به خوبی میدانیم که تیمهای متنوع همواره ایدههای خلاقانهتری دارند و احتمال تحقق آنها بیشتر از تیمهایی است که همه اعضای آنها پیشینه یکسانی دارند.
رهبر میگوید: «خب، بله، اما چنین افرادی با آنها سازگاری ندارند. ما رسانههای اجتماعی را اسکن میکنیم تا افراد خلاقی را که مناسب هستند شناسایی کنیم.
شما می گویید: «بله، متوجه شدم که شرکت شما به نظر مملو از مردان صاف و سفیدپوست است که چنان مسیرهای شغلی متمرکزی را دنبال کرده اند که اگر ایده خلاقانه ای به سراغشان بیاید و خودش را معرفی کند، نمی شناسند.
رهبر کسب و کار با ناراحتی لبخند می زند.
شما ادامه میدهید، “من حدس میزنم این به این دلیل است که آگهیهای شغلی شما اصرار دارند که متقاضیان مسیرهای شغلی سختگیرانهای را دنبال کردهاند که فرصتی برای تجربههای متنوع باقی نمیگذارد. همچنین شنیدهام که افراد استخدامکننده شما تمایل دارند درخواستهایی را با نامهایی که به نظر میرسد نه مرد و نه سفید پوست هستند رد کنند. بنابراین، چگونه از رسانه های اجتماعی برای شناسایی افراد خلاق استفاده می کنید؟
ما افرادی را استخدام می کنیم که سوابق آنها مشابه کارمندان فعلی ما باشد و خود را در لینکدین “خلاق” توصیف کنند.”
مشاهده می کنید: «تقریباً همه افراد در لینکدین ادعا می کنند که خلاق هستند.
رهبر با لبخندی مطمئن می گوید: «بله، پیدا کردن افراد خلاق را آسان می کند.
شما به یک نوشیدنی نیاز دارید.
حقیقت این است که شرکتهایی مانند او واقعاً جرقههای درخشان خلاقانه نمیخواهند. جرقه های درخشان خلاق می توانند سرکش باشند، ایده های عجیب و غریب داشته باشند و همکاران را تحریک کنند. نیروهای کار متنوع در واقع خلاق تر هستند، اما مدیریت آنها نیز چالش برانگیزتر است. نیروهای کاری که در آن همه شبیه دیگران هستند، خیلی خلاق نیستند، اما همه تمایل دارند با دیگران کار کنند، افراد سؤالات ناراحت کننده ای نمی پرسند و همکاران جدید به سرعت در قالب شرکت جا می گیرند. به همین دلیل است که بسیاری از کسبوکارها استخدام افرادی که ادعا میکنند خلاق هستند، آسانتر از شناسایی متفکران واقعاً خلاق و افراد با پیشینههای مختلف هستند.
درس
اگر افراد خلاق میخواهید، برای تنوع تجربه، سابقه، جنسیت، ترجیحات جنسی و قومیت استخدام کنید. و به دنبال افرادی باشید که به طور آشکار خلاق هستند. هنرمندان، آهنگسازان و نویسندگان را استخدام کنید.
* توجه داشته باشید
این از دیدگاه یک شرکت آمریکایی یا اروپایی نوشته شده است. در ژاپن، “سفید” را با “ژاپنی قومی” جایگزین کنید، در هند، “هندی” را جایگزین کنید.
خوشبختانه من و شما اینطور نیستیم
شما بدون شک هر یک از این دروغ های رهبر کسب و کار در مورد نوآوری را به رسمیت شناختید. احتمالاً شما نیز مانند من آنقدر به شنیدن چنین داستان های ظالمانه از رهبران تجاری عادت کرده اید که دیگر به سختی متوجه آنها می شوید. شاید شما حتی دروغ های مورد علاقه خود را داشته باشید. اگر دارید، لطفا آنها را با من به اشتراک بگذارید . من دوست دارم آنها را بخوانم و به اشتراک بگذارم (البته با اجازه شما).
بدون نظر