شرکت های بزرگ به طور فزاینده ای برای نوآوری به منابع خارجی متکی هستند. یکی از راه هایی که این شرکت ها به دنبال تقویت فعالیت های نوآورانه هستند، از طریق برنامه های سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی است.

طبق گزارش انجمن ملی سرمایه گذاری خطرپذیر (NVCA)، شرکت های مستقر در سال 2014 بیش از 4 میلیارد دلار در مشاغل خطرپذیر سرمایه گذاری کردند که بیش از 10 درصد از کل سرمایه گذاری های سرمایه گذاری خطرپذیر در ایالات متحده را در طول سال نشان می دهد.

انواع مختلفی از ساختارها و شیوه های سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی وجود دارد که تا حدی منعکس کننده اهداف متنوع سرمایه گذاران شرکتی است که اغلب فراتر از بازده مالی است. به عنوان مثال، شرکت هایی مانند IBM و Cisco از برنامه های سرمایه گذاری خطرپذیر خود برای جستجوی فرصت های احتمالی M&A استفاده کرده اند.

شرکت‌های تاسیس شده همچنین از آن‌ها برای تکمیل بخش‌های تحقیق و توسعه داخلی استفاده می‌کنند و آنها را در معرض فناوری‌ها و ایده‌های جدیدی قرار می‌دهند که مکمل تلاش‌های توسعه محصول آینده است. برای دیگران، برنامه‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر می‌تواند راهی برای تعامل و نظارت بر محصولات یا فناوری‌های مخرب جدید باشد که به طور بالقوه می‌تواند تهدیدی برای کسب‌وکارهای موجود آنها باشد.

ایمیل هفتگی برای اروپایی ها توسط دانشمندان اروپایی

اهداف دوگانه برنامه های سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی – استراتژیک و مالی – گزینه های ساختاری بیشتری نسبت به شرکت های مخاطره آمیز مستقل ارائه می دهد. اگر به فکر راه اندازی یک برنامه سرمایه گذاری خطرپذیر در شرکت خود هستید، مهم است که ساختاری را انتخاب کنید که با اولویت های شرکت شما هماهنگ باشد.

ما اخیراً یک مطالعه تحقیقاتی را تکمیل کرده‌ایم که مبادلات بین راه‌اندازی یک برنامه سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز شرکتی در داخل و خارج، به عنوان یک واحد مستقل خارج از شرکت را بررسی می‌کند. ما همچنین بررسی کردیم که چگونه ساختارهای سازمانی و قانونی متفاوت بر سیاست‌های پرسنل و رویه‌های سرمایه‌گذاری تأثیر می‌گذارند، که در نهایت می‌تواند اهداف شرکت را تسهیل کند.

بر اساس آنچه که ما از مصاحبه های عمیق خود با سرمایه گذاران و سرمایه گذاران در ایالات متحده، اروپا و آسیا آموختیم، در اینجا برخی از موارد کلیدی که شرکت ها باید در هنگام ایجاد یک برنامه سرمایه گذاری خطرپذیر در مورد آنها فکر کنند، آورده شده است.

داخلی در مقابل خارجی

به طور کلی، واحدهای داخلی، که در آن شرکت‌ها خارج از ترازنامه خود سرمایه‌گذاری می‌کنند، برای سرمایه‌گذاری استراتژیک که از کسب‌وکار اصلی موجود حامی شرکت پشتیبانی می‌کند، مساعدتر هستند. با این حال، آنها اغلب در تصمیم گیری کندتر هستند و بسته به سلامت مالی اسپانسر شرکت، در معرض نوسانات بیشتر در جهت استراتژیک و منابع مالی هستند.

واحدهای خارجی می‌توانند در تصمیم‌گیری چابک‌تر باشند و برای کاوش در سرمایه‌گذاری در حوزه‌های تجاری جدید یا نوآوری‌هایی که به طور بالقوه برای کسب‌وکار اصلی مختل هستند، چابک‌تر و مستقل‌تر هستند. یکی از پیامدهای این تفاوت این است که واحدهای خارجی ممکن است برای سرمایه‌گذاری‌های اولیه مناسب‌تر باشند، جایی که گاهی اوقات ارتباط با هسته اصلی نامشخص است و در مورد استراتژی و جهت استارت‌آپ عدم اطمینان وجود دارد. آنها همچنین تمایل دارند مدیران سرمایه گذاری با تجربه را جذب کنند و هم بازده مالی قوی و هم مزایای استراتژیک را به حامی مالی شرکت ارائه دهند.

اهداف استراتژیک را در نظر بگیرید

واحدهای داخلی زمانی بهتر هستند که اهداف استراتژیک کوتاه مدت مشخص باشند و به سرمایه گذاری استراتژیک برای پیشبرد این منافع نیاز داشته باشند یا در جایی که محیط خارجی نامطلوب است و نیاز به کنترل دقیق فعالیت های سرمایه گذاری بسیار مهم است. در چنین مواردی، ملاحظات استراتژیک ممکن است بر ملاحظات مالی غلبه کند.

از سوی دیگر، زمانی که همپوشانی استراتژیک فعلی بین سرمایه‌گذار و سرمایه‌پذیر کمتر وجود دارد، اندازه‌گیری نتیجه برنامه سرمایه‌گذاری خطرپذیر شرکت با استفاده از سود مالی ممکن است مناسب‌تر باشد. این کار به راحتی از طریق یک واحد خارجی انجام می شود.

اهرم هم افزایی

تمرکز صرف بر روی اهداف مالی، رقابت واحدهای سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی را با شرکت‌های با تجربه‌تر VC داخلی که مشوق‌های بیشتری را به مدیران خود ارائه می‌دهند، بسیار دشوار می‌کند. موفق ترین برنامه های سرمایه گذاری مخاطره آمیز شرکتی آنهایی هستند که می توانند از منابع موجود حامی مالی شرکت خود به عنوان یک متمایز کننده کلیدی بهره ببرند. نگاه دقیق به فرصت‌های انتقال فناوری بین حامیان مالی شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران احتمالاً می‌تواند برای هر دو طرف ارزش ایجاد کند.

توسعه یک اکوسیستم

هنگامی که همراه با ابزارهای دیگر (مانند تحقیق و توسعه، M&A داخلی، اتحادهای استراتژیک)، برنامه های سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی می تواند برای توسعه یک اکوسیستم عالی باشد. این امکان ایجاد شبکه‌های شرکای اختصاصی یا زنجیره‌های ارزش، بدون بار ادغام شرکا در عملیات موجود حامی شرکت را فراهم می‌کند. سپس اسپانسر می تواند نفوذ خود را از طریق مالکیت سهام اقلیت حفظ کند. به عنوان مثال، گوگل، موتورولا و اپل از برنامه های سرمایه گذاری خطرپذیر برای کمک به ایجاد یک اکوسیستم پیرامون فعالیت های بی سیم و وب خود استفاده کرده اند.

مدل سرمایه‌گذاری خطرپذیر شرکتی هنوز در حال توسعه است و نسبت به مدل سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز داخلی بلوغ کمتری دارد. دهه‌ها طول کشید تا شرکت‌های داخلی VC شهرت و دانش خود را در پرورش استارت‌آپ‌ها تثبیت کنند.

در عین حال، تعداد فزاینده‌ای از برنامه‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر شرکت‌ها در سال‌های اخیر از واحدهای داخلی به واحدهای خارجی منتقل شده‌اند و نتیجه‌گیری قطعی در مورد اینکه آیا واحدهای خارجی بهتر از واحدهای داخلی هستند یا نه، زود است. از آنجایی که شرکت‌های جدید معمولاً هنجارهای صنعت را اتخاذ می‌کنند، احتمالاً سال‌های زیادی طول می‌کشد تا برنامه‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر شرکتی تازه تأسیس، بهترین ساختار سازمانی را تعیین کنند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *