چگونه افراد در سازمان های بزرگ و کارآفرینان به ایده های محصول جدید بسیار متفاوت است. سازمان های بزرگ می دهند ایده های خود را قبل از راه اندازی کامل کنند. کارآفرینان هر چه می توانند با ایده های کافی سریعتر وارد بازار شوند. اگر شما یک رهبر نوآوری در یک سازمان بزرگ هستید، این تفاوت و ترغیب تیم شما را بیشتر شبیه کارآفرینان میدانید میتوانید تفاوت بین موفقیت و شکست نوآوری محصول را ایجاد کند.
داستان های دوستان
ماه پیش، یکی از دوستان میانسال من، که تمام حرفهای خود را در دنیای دنیای شرکتهای گذرانده است و در حال حاضر بین شغلهایش به سر میبرد، با ایدهای برای خدمت به من آمد که فکر میکنم ما میتوانم با هم توسعه پیدا کنم. من به او گفتم این ایده بسیار خوبی است و میدانم که برای اجرای آن در عمل مشکلی نخواهیم داشت. من توضیح دادم که واقعاً در تبلیغ و فروش خدمات است. از او می پرسد که آیا فکر می کند در مورد چگونگی انجام این کار دارد یا خیر و به او پیشنهاد دادم که ممکن است از شبکه شرکتی استفاده کند. او گفت که می تواند این کار را انجام دهد، اما ابتدا باید این ایده را بیشتر اصلاح کرد.
در آن زمان، دوستی که مشاور و مربی است، دو وبینار اول خود را به عنوان ابزاری برای ایجاد سرنخ های جدید در کسب و کار طراحی و اجرا کرده است. آنها از کامل بودن فاصله زیادی دارند، اما از هر یک از یادداشت های فراوانی می گیرند و از آن برای بهتر کردن وبینارهای آینده استفاده خواهند کرد. او همچنین دو امتیاز بالقوه دارد.
داستان های این دو دوست دو تفاوت بزرگ بین نحوه رفتار مردم در دنیای شرکت ها با نوآوری و نحوه برخورد کارآفرینان با نوآوری را نشان می دهد. اولاً، این افراد برای افراد شرکتی وجود دارد که بخواهند از اجرای ایده های خود و معرفی آنها به بازار، همه چیز را کامل کنند. ثانیاً، آنها چالش های بازاریابی و فروش همه محصولات و خدمات جدید را دست کم می گیرند.
کمال گرایی در مقابل خوب بودن کافی
افراد شرکتی دارند ایده های خود را قبل از راه اندازی کامل کنند، زیرا نمی توانند خطری را مرتکب کنند. آنها نمیخواهند اگر به درستی پیش برود، تقصیر را به گردن بگیرند. برای آنها، عواقب اشتباه کمتر از عواقب از دست دادن فرصت تلقی می شود. اگر فرصتی را که فقط می دانم از دست بدهند، باز هم شغل خود را دارند. از سوی دیگر، اگر ایده ای را مطرح کند که به نتیجه برسد، ممکن است مورد سرزنش قرار گیرد.
از سوی دیگر، کارآفرینان اغلب وقت و منابع لازم را ندارند تا همه چیز را کامل کنند. در حالی که سیلیکون ولی تصویری را از کارآفرینان ایجاد کرده است که توسط سرمایه گذاران مخاطره آمیز، گونی های هنگفت مملو از پول نقد به آنها داده می شود، حقیقت این است که اکثر کسب و کارهای جدید چکمه دارند. یعنی از طریق پسانداز مؤسسان و شاید برخی وامها یا سرمایهگذاریهای کوچک از دوستان و خانواده تأمین مالی میشوند. بودجه محدود است و بیشتر کارآفرینان نمی توانند برای تکمیل یک محصول یا خدمات وقت بگذارند. آنها باید در اسرع وقت آن را به بازار برسانند تا بتوانند شروع به فروش کنند.
کارآفرین موفق میداند که وقتی مفهوم محصول یا خدمات به اندازه کافی خوب است، باید آن را در دسترسی مشتریان قرار دهد. او می تواند آن را اصلاح کند و بعد از باز شدن از مشتریان، آن را بهبود بخشد. اگر محصول جدید مربوط به نرمافزار باشد، مانند نرمافزار سازمانی، یک برنامه یا یک کسبوکار برای وب، کارآفرینی میتواند بهراحتی بهروزرسانیهایی را برای رفع اشکالهایی که میتوانند کشف کنند، منتشر میکنند. اگر محصول جدید یک سرویس باشد، اصلاح سرویس بر اساس باز کردن آسان است.
رسیدن به بازار سریع
یکی دیگر از مزایای راه اندازی یک ایده زمانی که به اندازه کافی خوب است این است که تضمین می کند ایده را قبل از رقبای خود به بازار عرضه می کنید. به عنوان مثال: آلیس ایده ای برای یک برنامه گوشی هوشمند دارد که به افراد امکان می دهد بر اساس گربه یا سگ خود شکلک بسازند. فقط از سر حیوان خانگی خود عکس بگیرید و این برنامه با استفاده از سر طیفی از ایموجی های خنده دار ایجاد می کند. با این حال، او می خواهد برنامه را قبل از عرضه به بازار کامل کند. او مدام چیزهایی را می بیند که باید اصلاح شوند. او همچنان ایده هایی در مورد بهتر کردن آن دارد. در حالی که بتی برای کامل کردن برنامه خود سر و صدا می کند، برنامه مشابهی را توسعه داده و می سازد. به اندازه آلیس جامع نیست و چند باگ دارد، اما به اندازه کافی خوب است. بتی آن را راه اندازی می کند و آن را به شدت تبلیغ می کند. محصول او یک حس یک شبه است! آلیس درباره بتی می خواند با یک محصول مشابه موفق می شود و متوجه می شود که باید محصول خود را نیز به بازار عرضه کند. اما، وقتی او این کار را انجام میدهد، عموم تصور میکنند که این یک کپی از محصول بتی است و علاقه کمی به محصول آلیس وجود دارد، حتی اگر در واقع محصول بهتر و جامعتری باشد.
در نظر بگیرید که اگر آلیس محصول خود را زمانی که به اندازه کافی خوب بود عرضه می کرد، آن داستان چقدر متفاوت می شد.
و ترک آن به سرعت
اگر متوجه شدید که ایده به اندازه کافی خوب واقعاً خوب نیست، می توانید آن را رد کنید و چیز دیگری را توسعه دهید. از آنجا که شما زمان کمتری را برای ایده صرف کرده اید، در صورتی که ایده را قبل از راه اندازی کامل می کردید، هزینه های شما کمتر است. ضرر کمتری دارد شاید مهمتر از آن، وابستگی عاطفی کمتری وجود دارد. وقتی زمان زیادی را صرف کامل کردن یک ایده می کنید، ناگزیر از نظر عاطفی به ایده وابسته می شوید. این امر قضاوت عینی ایده را دشوار می کند و در صورتی که ایده کمتر قابل اجرا باشد رها کردن آن را دشوارتر می کند.
بازارپذیری
تفاوت دوم بین نحوه برخورد افراد شرکتی و کارآفرینان با نوآوری این است که کارآفرینان تمایل بیشتری نسبت به چالش بازاریابی و فروش یک مفهوم جدید دارند. دوستانی از دنیای شرکت، تحصیلات و هنر، اغلب با ایده های عالی به من مراجعه می کنند که معتقدند می توانم به عنوان خدمات حرفه ای ارائه دهم. وقتی ایدههایشان را به من میگویند، گوش میدهم و اگر بخواهم صحبتی صادقانه داشته باشم، چیزی شبیه این میگویم: “این یک ایده عالی است و من مطمئناً میتوانم آن را انجام دهم. چالش در فروش آن است. شهرت من در این زمینه است. از نوآوری، نه آموزش زبان [به عنوان مثال]. به نظر شما چگونه می توانم این ایده را تبلیغ کنم و بفروشم؟” معمولا این دوستان نمی توانند این را پاسخ دهند. آنها هیچ تجربه ای در فروش محصولات یا خدمات خود ندارند و نمی دانند چقدر چالش برانگیز است.
مسئله این است که من میتوانم تقریباً هر ایدهای را محقق کنم. شما هم می توانید. آیا می خواهید یک تلفن همراه بیضی شکل بسازید؟ مشکلی نیست! ما میتوانیم سازندهای را در علیبابا پیدا کنیم، مشخصات و مقداری پول را برای آنها بفرستیم و آنها برای ما یک نمونه اولیه بسازند. هنگامی که ما از آن راضی باشیم، آنها آنها را برای ما تولید خواهند کرد. فقط باید آنها را بفروشیم. این قسمت سخت است.
به نظر شما من یک مشاور ازدواج عالی خواهم بود؟ مطمئن من می کنم این کار را انجام دهم. من در گوش دادن خوب هستم. من می توانم یک وب سایت ایجاد کنم، آموزش ببینم و این تجارت جدید را راه اندازی کنم. این چیزها آسان است. فروش خدمات چالش است. نه تنها با گروهی از مردم ارتباط برقرار کنند، بلکه باید آنها را متقاعد کرد که مشاور ازدواج بهتری نسبت به بیشتر از رقبای معتبر هستم. این نیاز به یک استراتژی، استراتژی فروش و کار زیاد دارد.
ایده های بزرگ اگر نتوانند به بازار عرضه شوند بی فایده هستند
کارآفرینان میدانند که ایدههای بزرگ اگر نتوانند به بازار عرضه شوند، بیفایده هستند. آنها می دانند که یک سرویس جدید که به طور خاص با خدمات موجود آنها متفاوت است، به خصوص برای خرید سخت خواهد بود، زیرا این ایده از قلمرو تشخیص آنها است. راه اندازی کوکاکولا یک راه اندازی جدید برای فروش تلویزیون های LED را می دهد، یک مشاور مدیریت تغییر نیز برای ارائه خدمات جدید در استفاده از پا مشکل خواهد بود. در واقع، راهاندازی سرویس جدید خود برای مشاور مدیریت سختتر خواهد بود زیرا منابع کمتری نسبت به کوکاکولا دارد.
اگر شما یک کارآفرین هستید، این چیز قدیمی نیست. شما عادت دارید ایده ها را تا حد کافی خوب اجرا کنید تا کمال. می دانم که یک اشتباه بسیار کمتر از یک فرصت از دست رفتن است. شما همچنین می دانید که هر چقدر هم که یک ایده خوب باشد، اگر به راحتی قابل فروش نباشد، برای شما بی فایده است.
درس هایی برای رهبر نوآوری
اگر شما یک رهبر نوآوری در یک سازمان بزرگ هستید، سه درس از این موضوع را میتوانم یاد بگیرم.
ابتدا ایده های جدید را زمانی که به اندازه کافی خوب راه اندازی کنید. وقتی باز دریافت کردید، آنها را اصلاح کنید. اگر ایده ها به نتیجه نرسید، آنها را رها کنید و چیزهایی را امتحان کنید. گوگل، فیسبوک، آمازون و چند شرکت بزرگ دیگر که به نوآوری با موفقیت ادامه می دهند همیشه این کار را انجام می دهد. عینک گوگل را به خاطر دارید؟ قرار بود این اتفاق بزرگ در فناوری باشد. واقعاً درست نشد. به نظر می رسد این ایده را در کنار گذاشته یا آن را در سر پشت گذاشته و در حال بررسی ایده های دیگر است.
ثانیاً، مطمئن شوید که تیم شما میداند چه فرصتی از دست رفتن گران تر از اشتباه کردن و اصلاح آن است. این بدان معناست که وقتی افراد اشتباه می کنند، روی سرزنش تصمیم بگیرند، روی رفع سریع آن را بررسی کنند. روشن کنید که برای شما مهم نیست چه کسی در هنگام اشتباهات مقصر است. شما خیلی اهمیت می دهید که چه کسی و چگونه این اشتباهات را می کند.
در همان زمان، زمانی که محصولات و خدمات ارائه میشوند، از تیم خود بپرسید که آیا ایدههای مشابهی را توسعه میدهند و اگر چنین است، چرا ایدههای آنها سریعتر به بازار عرضه میشوند. باز هم سرزنش نکن. یادتان باشد و چه چیزی را می آموزید در ایده های محصول و خدمات جدید آینده به کار می پردازید.
ثالثاً، یک ویژگی مهم برای هر ایده جدید، بازارپسندی آن است. اگر یک ایده درخشان بسیار دور از چشمانداز برنامهریزی سازمان، خط تولید و روش انجام کسب و کار است، یا باید ایده را به طور اساسی اصلاح کنید یا باید آن را کنار بگذارید و دوباره فکر کنید. زمان را بر روی ایده هایی که شرکت شما نمی تواند به طور واقعی بفروشد، تلف کنید.
بدون نظر