Serendipity فرآیند یافتن چیزی مفید، ارزشمند یا به طور کلی “خوب” است بدون اینکه واقعاً به دنبال آن باشید. در طول تاریخ اختراع و اکتشاف، سرندیپیتی به عنوان نوعی ناخودآگاه فرویدی عمل کرده است و ذهن کنجکاو انسان را به سمت تازگی غیرمنتظره سوق می دهد – یا شاید بهتر، فریب دهد.
و با این حال، تنها اخیراً شروع به آگاهی واقعی از نقش حیاتی سرندیپیتی در تلاشهایمان برای درک خلاقانه از آینده کردهایم.
در طی چند سال گذشته، به یک مرجع مهم – اگر بیش از حد استفاده نشود – برای صنایع خلاق و به طور کلی برای اقتصاد شیفته نوآوری ما تبدیل شده است. این قابل توجه است زیرا “سرندیپیتی” در محافل ادبی اواسط قرن 18 تصور می شد. هوراس والپول این اصطلاح را در سال 1754 ابداع کرد.
والپول با «داستان پریان احمقانه» Peregrinaggio di tre giovani figliuoli del re di Serendippo ، ترجمه ایتالیایی از تمثیل فارسی سه شاهزاده سرندیپ مواجه شده بود. والپول نوشت: در طول سفرهای خود ، آنها «همیشه در حال کشف چیزهایی بودند که در جستجوی آن نبودند، بر اثر تصادف و تدبیر».
تجزیه و تحلیل جهان، از کارشناسان
تعریف والپول از سرندیپیتی در دنیای باسوادها و کتاب دوست ها گسترش یافت. دانشمندان همیشه می توانستند با این اصطلاح ارتباط برقرار کنند. ضرب المثل لویی پاستور در مورد اینکه شانس فقط ذهن های آماده را ترجیح می دهد نشان دهنده اهمیت سرندیپیتی برای اکتشافات و اختراعات علمی است.
تصادف و عقل
امروز، سرندیپیتی به عنوان یک مرجع مهم برای کسانی که کارشان نوآوری بیشتر در اقتصاد، صنایع و شهرهایمان خلاقتر و آینده ما، خوب، بهتر است، در حال ظهور است.
با این حال جای تعجب نیست که در این دنیای TED ، پچا کوچا و تکلاینرهای شگفتانگیز ، خوشبختی به سرعت در حال تبدیل شدن به یک مد است.
این مایه تاسف است زیرا این مفهوم بیش از آنچه که با چشمان عینک گوگل دیده می شود ارائه می دهد. والپول این اصطلاح را بهعنوان همگرایی تصادف و خرد تعریف کرد.
و این به ما اجازه میدهد که سرندیپیتی را پاسخی به معمای قدیمی بدانیم که فیلسوف افلاطون پارادوکس منو را تعمید داده است : جستجو برای دانش جدید غیرممکن محض است زیرا فرد یا میداند به دنبال چه چیزی باشد، در این صورت هدف جستجو است. چیز جدیدی نیست، یا نمی داند به دنبال چه چیزی است، که جستجو را غیرممکن می کند.
Serendipity با پیشنهاد این که جدید همیشه از در پشتی تصادف وارد جهان می شود، راه حل ممکنی را ارائه می دهد. برای ظهور واقعی، ناهنجاری ها، انحراف ها یا سردرگمی ها لازم است.
با این حال، توجه به این حوادث و شناخت پتانسیل آنها به همان اندازه مهم است. اینجاست که خردمندی وارد میشود. این نشاندهنده توانایی تبدیل واقعیت تصادف به واقعیت چیزی است که وارد جهان میشود.
معضل سرمایه داری
متأسفانه، زیرساختهای نوآوری ما نه مستعد حوادثی از نوع مولد مخرب هستند و نه به ویژه در برابر آن نوع خردمندی که پتانسیل مخرب را تشخیص میدهد – به معنای غیر کالیفرنیایی کلمه.
با توجه به صحبت های همه جانبه در مورد اختلال و نوآوری دیجیتال، ممکن است این امر خلاف واقع به نظر برسد، اما به اطراف نگاه کنید: کجا هستند نوآوری های شگفت انگیزی که توسط پیامبران سیلیکون ولی و شرکت های تابعه محلی آنها وعده داده شده است؟
آیفون جدید؟ ممنون که از شر جک هدفون خلاص شدید . ماشین های پرنده؟ هیچ جا دیده نمی شود. و چه اتفاقی برای سفر هوایی مافوق صوت افتاد – فناوری دهه 50 که برای عصر دیجیتال بسیار پیشرفته به نظر می رسد؟
اگر به آنچه به عنوان نمادهای بزرگ معاصر نوآوری محصول نگاه کنیم، ممکن است متوجه شویم که اینها یک ساعت مچی دیجیتالی و خودرویی هستند که تجربه رانندگی را از بین می برد (به یاد داشته باشید: این اقتصاد تجربه است ).
کلایتون کریستنسن ، استاد دانشکده بازرگانی هاروارد ، به این فقدان نوآوری واقعی به عنوان « معضل سرمایه دار » اشاره می کند: اقتصاد به لطف تثبیت آن در ماتریس های مالی، شتاب خلاقیت خود را از دست می دهد. او استدلال میکند که منطق ریسکگریزی مالی، شرکتها را از سرمایهگذاری در ایدههای جدید هیجانانگیز که میتواند منجر به محصولات و خدمات جدید شود، باز میدارد.
استدلال کریستنسن ناتوانی نوآورانه اقتصاد را به ناتوانی فزاینده کسب و کار در خدمت به جامعه مرتبط می کند. به لطف مالی شدن کامل آن، بازی اقتصادی به شدت هرمتیک شده است.
نتیجه فقط افزایش نابرابری اجتماعی نیست، همانطور که توماس پیکتی ابراز تاسف کرد. همچنین عقلانیت اقتصادی را از تنوع نهاده های غیراقتصادی مورد نیاز برای پیشبرد اقتصاد قطع می کند.
امپراتور سیلیکونی برهنه
اشتباه است که باور کنیم دره سیلیکون یک استثنا برای چنین ناف نگری از نظر اقتصادی ناکارآمد است. زمانی که سرمایهگذاران خطرپذیر آن مشغول تأمین مالی آخرین برنامه برای مجموعهی گندهای سگ نیستند، تمایل دارند روی به اصطلاح اقتصاد اشتراکگذاری تمرکز کنند . آنها به دنبال سرمایه گذاری در “اوبر بعدی برای X” هستند.
سوال این است: در واقع این مدل های کسب و کار پلت فرم چقدر نوآورانه هستند؟ آنها مطمئناً مخرب هستند، اما نه دقیقاً به همان شکلی که محصولات یا خدمات نوآورانه درخشان هستند.
به پسران پوستر پلت فرم نگاه کنید: Airbnb با افزایش اجاره بها و قیمت املاک ، پایداری زندگی شهری را مختل می کند ، در حالی که اوبر و شاخه های آن با خوشحالی شرایط کاری فئودالیستی را برای کارآفرینان کاذب بیش از حد استثمار شده خود معرفی می کنند.
و این شرکتها میتوانند این کارها را انجام دهند، زیرا میتوانند به سرمایهگذاری هنگفتی تکیه کنند که به طور موثر آنها را از رقابت در بازار خارج میکند.
هدف این قلدرهای تجاری که از نظر مالی بیش از حد تغذیه می شوند، ایجاد ابر انحصارهایی است که کل بازارها را به تصرف خود در می آورند تا فروشندگان و مشتریان را در پلتفرم های خود قفل کنند – بازارهای شبه ای که طبق قانون عالی (اغلب الگوریتمی) آنها عمل می کنند.
این مدلهای کسبوکار نه تنها تأثیرات فاجعهباری بر «محیط» اجتماعی خود میگذارند، بلکه به دلیل جذب کل بازارها در فضای هرمتیک پلتفرمهای خودارجاعی، بازدارندههای بزرگی از آرامش و در واقع نوآوری هستند.
اگر این گرایش به سرمایه داری پلت فرمی کنترل نشود، به زودی با وضعیتی مشابه با وضعیت پایان بلوک شرق مواجه خواهیم شد. در حالی که مطبوعات جهانی احزاب (TED، Wired ، O’Reilly Media ) باورهای اقتصاد نوآوری را به خوبی به نمایش می گذارند، فاصله بین تصویر جهان مطابق با انجیل نوآوری دیجیتال و رکود واقعی اقتصادی (و اجتماعی) افزایش می یابد. به نسبت های خنده دار
وقت آن رسیده است که امپراتور سیلیکون را به خاطر برهنه بودن صدا کنیم و این کار را به نام نوآوری انجام دهیم – یعنی برای دفاع از خوشبختی.
نویسنده سخنران اصلی سمپوزیوم 15 ژوئن شهر هوشمند-شهر خلاق است که توسط واحد تحقیقاتی اقتصاد رسانه فرهنگ دانشگاه موناش (CME) در ملبورن برگزار شد.
رونمایی استرالیایی کتاب نویسنده، در دفاع از سرندیپیتی: برای سیاست رادیکال نوآوری (Repeater Books، لندن 2016)، چهارشنبه، 14 ژوئن، ساعت 16 توسط CME میزبانی خواهد شد. برای سخنرانی عمومی رایگان و راه اندازی اینجا ثبت نام کنید .
بدون نظر