برای موفقیت در کسب و کار، کارآفرین باید خلاق باشد – نه فقط از نظر ارائه یک ایده تجاری بالقوه نوآورانه، بلکه برای اینکه کسب و کار خود را در روزهای خوب و بد نگه دارد. ببینید، کارآفرینی یک چالش خلاقانه مداوم است که در آن ایده اولیه یک چیز نسبتاً پیش پا افتاده است. در واقع، سرمایه گذاران خطرپذیر و سایر سرمایه گذاران جدی بیشتر به کارآفرینان علاقه مند هستند تا ایده های آنها. سرمایهگذاران فقط میخواهند پول خود را پشت سر افرادی بگذارند که از امکانات خلاقانه برای تبدیل ایدهها به واقعیت برخوردارند، که در حالت ایدهآل به یک واقعیت سودآور است.
در اینجا چند چالش خلاقانه وجود دارد که کارآفرین مرتباً با آن مواجه است.
ایده کسب و کار
یک ایده کسبوکار اصیل ممکن است مهمترین عمل خلاقیت برای یک کارآفرین نباشد، اما ایدهها برای راهاندازی یک کسبوکار ضروری هستند – با چند استثنا. بسیاری از کارآفرینان رستورانها، مغازهها و سایر مشاغل سنتی را بر اساس ارائه محصول یا خدمات باکیفیت ایجاد میکنند. در بیشتر موارد، چنین کارآفرینانی انتظار ایجاد امپراتوری های تجاری جهانی رو به رشد را ندارند. آنها فقط می خواهند کسب و کارهای موفقی را راه اندازی کنند که درآمد مناسبی داشته باشند. کارآفرینان جدی به این افراد به جای کارآفرین، صاحبان مشاغل کوچک می گویند.
برخی از کارآفرینان ایده هایی را برای کسب و کار از جاهای دیگر به دست می آورند. مایکروسافت زمانی به یک شرکت جهانی تبدیل شد که قراردادی را با IBM امضا کرد تا سیستم عاملی برای رایانههای شخصی نوپای آیبیام (پدربزرگ و مادربزرگ دستگاهی که احتمالاً در حال خواندن آن هستید) ارائه کند. با این حال، مایکروسافت DOS (سیستم عاملی که استاندارد نسل اول رایانههای شخصی شد) و حقوق مالکیت معنوی مرتبط با آن را از سیاتل محصولات رایانهای تنها به قیمت 50000 دلار در سال 1980 خریداری کرد . و به سرعت آن را با قراردادی باز به IBM اعطا کرد که به آنها اجازه می داد DOS را به دیگر سازندگان رایانه عرضه کنند. این معامله بود که در نهایت بیل گیتس را به یک میلیاردر و مایکروسافت را به یکی از بزرگترین شرکت های جهان تبدیل کرد.
جالب اینجاست که بسیاری از موفقترین کارآفرینان، یک محصول کاملاً جدید را به اندازه یک محصول بهطور قابل توجهی بهبود یافته عرضه نمیکنند. موتورهای جستجو سالها بود که گوگل به وجود آمد، اما موتور جستجوی گوگل کاری را انجام داد که Lycos، Altavista، Excite و دیگر موتورهای جستجوی اوایل تا اواسط دهه 90 نتوانستند انجام دهند: نتایج جستجوی مرتبط را ارائه کرد! Friendster، Classmate و Myspace قبل از ظهور فیس بوک، سایت های شبکه های اجتماعی را ارائه کردند. اما فیس بوک به نوعی توانست مردم را بهتر از پیشینیان خود به یکدیگر متصل کند. شاید حرکتکنندگان اول بازار و خواستههای مشتری را شناسایی کنند که حرکتکنندگان دوم نوآور را قادر میسازد وارد بازار شوند و بازار را بدزدند. اما این فقط یک حدس از طرف من است.
پول – یا فقدان آن
در میان غیر کارآفرینان، این ایده وجود دارد که کارآفرینان معمولی از سرمایهگذاران خطرپذیر با پولی بیشتر از آنچه که میدانند با چه کار کنند، بودجه دریافت میکنند. حقیقت این است که کمتر از یک درصد استارتآپها در ایالات متحده سرمایهگذاری خطرپذیر دریافت میکنند. در هر صورت، حتی تعداد کمتری از استارتآپهای خارج از ایالات متحده سرمایهگذاری خطرپذیر دریافت میکنند. سایر استارتآپها از سرمایهگذاران فرشته (افراد ثروتمندی که پول را در استارتآپهای امیدوارکننده سرمایهگذاری میکنند)، بودجه دریافت میکنند، اما کمتر از 16 درصد استارتآپهای ایالات متحده را تشکیل میدهد (همان منبع لینک بالا). و چند استارتآپ از طریق پلتفرمهایی مانند Kickstarter ، منابع مالی جمعی را جذب میکنند. با این وجود، بیش از 80 درصد از تمام استارت آپ ها در ایالات متحده به منابع مالی کارآفرینان متکی هستند که معمولاً شامل پس انداز شخصی، وام های خانوادگی و سرمایه گذاری های کوچک دوستان می شود.
این بدان معناست که استارتآپ معمولی بودجه محدودی دارد و برای حفظ جریان نقدی مثبت، بهویژه در سالهای اولیه، با یک نبرد مداوم مواجه است. کارآفرین نمی تواند راه خود را از مشکلات بخرد، بنابراین باید از تفکر خلاق برای حل مشکلات استفاده کند. زمانی که کاری باید انجام شود، اما پولی برای انجام آن وجود ندارد، کارآفرین باید از منابع خلاقانه خود برای یافتن چگونگی انجام آن استفاده کند.
گرفتن فرصت ها
شرکت های کوچک انعطاف پذیری زیادی دارند. در نتیجه، اگر بنیانگذار کارآفرین فرصت مناسبی را شناسایی کند، میتواند از آن بهرهبرداری کند و کسبوکار خود را در صورت لزوم اصلاح کند. شناسایی فرصت ها و تجسم نحوه بهره برداری از آنها برای موفقیت کارآفرین بسیار مهم است. با این حال، کارآفرینان نیز باید در اینجا مراقب باشند. در تجربه من، بسیاری از آنها خیلی سریع فرصت ها را می بینند و بیش از حد متنوع می شوند. کسبوکارهای کوچکی که کارهای بسیار متفاوتی انجام میدهند، اغلب در انجام هیچ یک از آنها به خوبی شکست میخورند. بدتر از آن، کسب شهرت در یک زمینه خاص برای آنها دشوارتر است، چیزی که برای موفقیت کسب و کارهای کوچک بسیار مهم است.
من در اوایل دهه 1990 یک شرکت کوچک ارتباطات بازاریابی را در بانکوک اداره می کردم. در سال 1994 به اینترنت علاقه مند شدم. اگرچه در آن روزها به عنوان یک نهاد تجاری بسیار جدید بود، اما احساس کردم پتانسیل بالایی دارد. من همچنین شیفته چند رسانه ای – یک فناوری مرتبط بودم. با این حال، ارائه این خدمات به مشتریان در کنار خدماتی که شرکت من قبلاً ارائه میکرد، امکانپذیر نیست. من فقط یک تیم هشت نفره داشتم!
مدتی بهش فکر کردم من می توانستم به اداره یک تجارت کوچک ارتباطات بازاریابی که خدمات باکیفیتی ارائه می کرد، ادامه دهم، اما یکی از بسیاری در بانکوک بود. یا میتوانم یکی از اولین شرکتهای توسعه اینترنت و چند رسانهای کشور را راهاندازی کنم و هدفم ایجاد شهرت متمایز برای شرکتم در این زمینه جدید باشد. گزینه دوم عاشقانه تر به نظر می رسید، اما ریسک بیشتری نیز داشت. آیا کسبوکارهای تایلندی رسانههای جدید را خریداری میکنند (همانطور که در آن زمان اینترنت و چند رسانهای به طور جمعی نامیده میشدند)؟
با این وجود، تصمیم گرفتم ارتباطات سنتی بازاریابی (تبلیغات چاپی، بروشورها، کاتالوگ ها، کیت های فروش و غیره) را به تدریج کنار بگذارم و بر رسانه های جدید تمرکز کنم. در نتیجه، شرکت من به عنوان یک پیشگام در رسانه های جدید در بانکوک تاسیس شد. این تصمیم خوبی بود. اما اگر کار نمی کرد می توانست شرکت من را ویران کند. یک آژانس تبلیغاتی مستقر و بزرگ نمی توانست چنین حرکتی انجام دهد. یک شرکت کوچک و کارآفرین می تواند.
نوآوری مستمر
اگر یک کارآفرین با یک محصول جدید نوآورانه موفق شود، میتواند مطمئن باشد که سایر کارآفرینان و همچنین شرکتهای تاسیس شده به سرعت محصولات رقیب را تولید و عرضه خواهند کرد. معمولاً آن محصولات به نوعی بهتر از مال او خواهند بود. در نتیجه کارآفرین هرگز نمی تواند آرام بنشیند. اگر ایده خلاقانه او به عنوان یک محصول موفق شود، باید از خلاقیت برای نوآوری محصول خود به طور مداوم استفاده کند. گاهی اوقات، او حتی ممکن است نیاز به طراحی مجدد یا تجدید نظر در مورد محصول خود داشته باشد.
مفاهیم پشت شرکتهایی مانند Airbnb (که به افراد اجازه میدهد اتاقها و خانههای خود را به مسافران اجاره کنند) و Uber (که افرادی را که نیاز به سواری دارند را با رانندگانی که مایل به رانندگی با مردم با هزینهای هستند مرتبط میکند) نسبتاً ساده هستند. همانطور که آنها موفق شده اند، مردم شرکت های مشابهی را راه اندازی کرده اند، که احتمالاً اکثر آنها تا حدی بهتر از Airbnb یا Uber هستند. در نتیجه، Airbnb و Uber برای جلوتر از رقبا باید نوآوری کنند. اگر این کار را نکنند، بی درنگ سهم بازار را به نوپاهای جدید از دست خواهند داد.
مدیریت مشکلات مردم با دلسوزی
بسیاری از جالب ترین تعاملات من با مردم در طول سال ها، کارمندانم را درگیر کرده است. در روزهایی که مردم را به کار می گرفتم (اکنون تنها کار می کنم)، مجبور بودم با الکلی ها، افراد بی ثبات عاطفی، قلدری، زنی که مادرش بر اثر سرطان در حال مرگ بود و مرد جوانی که ناپدید شده بود (معلوم شد که به خاطر زندانی شدنش زندانی شده بود، سر و کار داشتم). تجاوز قانونی). حتی مجبور شدم با یک روح در یکی از دفاتر کنار بیایم! من افرادی را داشته ام که روی شانه من گریه می کنند و به من فحش می دهند – البته هرگز در همان زمان. من به زنی که از قلدری اشک می ریخت و احساس می کردم باید در یک فرهنگ (تایلند) او را در آغوش بگیرم، اطمینان دادم که انجام این کار بسیار نامناسب بود. برخی از این افراد کارمندان بزرگی بودند. قلدر در کارش بسیار شایسته بود، اما قلدری چیزی نیست که من تحمل کنم.
مقابله با این مشکلات، حمایت از افراد بزرگ در شرایط سخت، ایجاد تعادل بین نیازهای آن افراد در برابر نیازهای شرکت، همگی نیازمند خلاقیت و حساسیت است. علاوه بر این، در یک کسب و کار کوچک، کارمندان با کیفیت برای موفقیت بسیار مهم هستند، در حالی که کارمندان نالایق در بهترین حالت بودجه بسیار محدودی را از بین می برند و در بدترین حالت یک فاجعه بالقوه هستند. یک کارمند بد می تواند به اعتبار یک شرکت کوچک آسیب جدی وارد کند یا یک رابطه تجاری با یک تامین کننده کلیدی را خراب کند.
برخورد با کارمندان بد – که معمولاً به معنای اخراج آنهاست – کار دشواری است. مستلزم محکم بودن، اما دلسوز بودن است. ترمیم آسیب ناشی از یک کارمند نالایق اغلب نیاز به تفکر خلاق دارد.
اغلب اوقات، کارآفرین باید بتواند با مشکلات مردم در محل برخورد کند. وقتی یکی از بهترین کارمندان شما به دلیل ابتلای مادرش به سرطان اشک میریزد، شما وقت ندارید در گوگل جستجو کنید که چگونه به کارمندانی که با فاجعه روبرو هستند پاسخ دهید. شما باید فکر کنید و پاسخ دهید، نه به عنوان یک دوست (زیرا هر چه فکر می کنید، کارمندان شما را به عنوان یک دوست نمی بینند)، بلکه به عنوان یک کارفرمای دلسوز و دلسوز. شما باید دلسوز باشید، اما زیاد جلو نزنید. شما همچنین باید شرکت خود را حفظ کنید، زمانی که یکی از بهترین کارمندان شما در بهترین حالت خود نیست. اگر فقط خودتان و سه کارمند دارید و یکی از آنها خوب کار نمی کند، به این معنی است که 25 درصد از نیروی کار شما خوب کار نمی کنند.
علاوه بر کارمندان، کارآفرین نیاز به تعامل با تامین کنندگان، اغلب کسب و کارهای کوچک و مشتری نیز دارد. حتی زمانی که مشتریان یا تامین کنندگان سازمان های بزرگی هستند، کارآفرین اغلب با یک فرد خاص سر و کار دارد. روابط خوب با تامین کنندگان می تواند منجر به خدمات بهتر و قیمت بهتر شود. یک رابطه خوب با منشی مدیر مالی (به عنوان مثال) می تواند به اطمینان حاصل شود که کارآفرین می تواند با مدیر مالی تماس تلفنی برقرار کند.
وقتی همه چیز اشتباه می شود
زمانی که همه چیز به اشتباه پیش میرود، کارآفرین اغلب کسی را ندارد که بتواند به او مراجعه کند. او باید خودش وارد عمل شود و مشکلات را حل کند. اغلب، راه حل های ساده ای وجود ندارد. گاهی اوقات راهحلهای سادهای وجود دارند، اما میتوانند آسیبرسانتر از انجام هیچکاری باشند. توانایی دیدن یک موقعیت با جزئیات، شناسایی گزینه ها و تجسم اینکه کدام گزینه بهترین است — یا اینکه کدام گزینه کمترین آسیب را خواهد داشت — نیاز به خلاقیت دارد.
این یک حکم زندگی است
به نظر می رسد که تا آنجا که به اکثر مشاغل مربوط می شود، کارآفرین بودن یک نقص است. تحقیقات نشان داده است که نه تنها مشاغل مستقر نسبت به سایر افراد کمتر کارآفرینان را استخدام می کنند، بلکه زمانی که کارآفرینان را استخدام می کنند، حقوق کمتری نسبت به سایرین در موقعیت های مشابه به آنها می دهند . از آنجایی که بسیاری از آگهیهای شغلی نشان میدهند که کارفرما به دنبال «آغاز کارآفرینان خود» است، این امر بهویژه طعنهآمیز است. اما، به نظر میرسد شرکتها علاقهمند به استخدام افرادی هستند که خود را کارآفرین مینامند تا کارآفرینان واقعی.
زمانی که کارآفرین شوید، تقریباً یک تصمیم برای زندگی است. اگر تصمیم به فروش کسب و کار خود دارید یا کسب و کار شما ورشکسته می شود، به سختی می توانید در شرکت دیگری شغل پیدا کنید. این به این معنی است که اگر یک کسب و کار موفق نشد یا اگر از یک کسب و کار در زمان بلوغ آن خسته شدید، باید از خلاقیت خود برای طراحی و راه اندازی کسب و کارهای جدید هر از چند گاهی استفاده کنید. و باید از مهارتهای خلاقانهتان استفاده کنید تا آن کسبوکارها را سرپا نگه دارید و در حالت ایدهآل، آنها را سودآور کنید.
به گفته من، در تجربه من، کارآفرینان با دیگران متفاوت هستند. آنها به طور مداوم خلاق هستند و از چالش هایی لذت می برند که بسیاری دیگر را می ترساند. صادقانه بگویم، بیشتر کارآفرینان ترجیح می دهند که شاغل نباشند، بلکه استخدام شوند
بدون نظر