تفکر ضد متعارف (ACT) بیش از یک جایگزین موثر برای طوفان فکری است. همچنین این یک تکنیک قدرتمند است که می تواند برای انواع حل مسئله، از جمله مسائل شخصی، اعمال شود. به طور خاص، ساختارشکنی مشکلات به منظور درک بهتر آنها، تکنیک قدرتمندی است که ما اغلب فراموش می کنیم در هنگام حل مشکلات خود یا کمک به دوستانی که به دنبال مشاوره هستند، از آن استفاده کنیم. در این مقاله، کمک به یک دوست برای حل مشکلات را بررسی خواهید کرد. اما درس ها را می توان به راحتی برای حل مشکلات شخصی خود به کار برد.
بیایید دو دوست به نام های ابیگیل و بتی را تصور کنیم که در مورد مشکلی که ابیگیل با آن مواجه است صحبت می کنند. به طور معمول در چنین سناریویی، بتی یکی از دو مسیر را در این شرایط انتخاب می کند. یا او با دقت گوش خواهد داد و ابراز همدردی و درک خواهد کرد. یا او می تواند مشاوره ارائه دهد. با این حال، اگر بتی مشاوره ارائه دهد، خطر بزرگی وجود دارد که توصیه اشتباه باشد! چرا؟ زیرا او به توضیح اولیه ابیگیل در مورد مشکل خود پاسخ خواهد داد. اما همانطور که ACT به ما می آموزد، اغلب مشکل درک شده با مشکل واقعی بسیار متفاوت است.
برای مثال، اجازه دهید تصور کنیم که ابیگیل میگوید: «از زمانی که من و چارلز از هم جدا شدیم، خیلی احساس تنهایی میکردم. من فقط کار می کنم، به خانه می روم و هیچ کاری نمی کنم. من بیش از حد تلویزیون تماشا می کنم و غذاهای ناسالم زیادی می خورم. چرا من از وقتی او رفت دو کیلو اضافه کردم!»
مشکلات درک نادرست توصیه های ضعیف را به دنبال دارد
پاسخ اولیه بتی، اگر بخواهد راه حلی ارائه دهد، احتمالاً توصیه به ابیگیل خواهد بود که بیشتر بیرون برود و با افراد جدید ملاقات کند. شاید دوستیابی کامپیوتری را شروع کنید. اما این به راحتی می تواند توصیه نادرستی باشد.
تفکر ضد متعارف می آموزد که شما باید انرژی خلاقانه خود را نه بر روی ایجاد ایده های زیاد، بلکه بر درک مشکل و تبدیل آن به یک چالش تحریک آمیز متمرکز کنید. پس از انجام این کار، راه حل های خلاقانه به راحتی به دست می آیند.
بنابراین، اگر بتی واقعاً میخواهد توصیههای مفیدی به ابیگیل ارائه کند، بتی باید به ابیگیل کمک کند تا مشکل خود را تجزیه و تحلیل کند. راهی که او می تواند این کار را انجام دهد با پرسیدن سؤالاتی است که با پنج دلیل شروع می شود.
بتی
چرا احساس تنهایی می کنی؟ابیگیل
همانطور که گفتم، من کار می کنم، به خانه می روم. من می خورم تلویزیون نگاه می کنم. من هیچ جا بیرون نمی روم.بتی
چرا هیچ جا بیرون نمیری؟ابیگیل
وقتی بیرون می روم، هیچ وقت لذت زیادی نمی برم. مردم سر کار اغلب جمعه شب بیرون می روند و من را با هم دعوت می کنند. اما آنها فقط می نوشند و می خورند و در مورد کار صحبت می کنند. بعد از نیم ساعت فقط میخوام برم خونه.بتی
چرا اینطور است؟
و غیره…
بتی همچنین میتواند سؤالاتی بپرسد، مانند:
- عصرانه ایده آل شما چه خواهد بود؟
- وقتی با دوستان هستید دوست دارید در مورد چه چیزی صحبت کنید؟
- چرا خودتان یک شب بیرون را ترتیب نمی دهید؟
پس از چند سوال، ممکن است مشخص شود که مشکل واقعی ابیگیل آنقدر تنهایی نیست که احساس می کند هیچ کار مهمی در زندگی خود انجام نمی دهد. در نتیجه، عزت نفس او پایین است و بیرون رفتن و نوشیدن فقط احساس عدم انجام کاری را تقویت می کند.
با این اطلاعات، ابیگیل میتواند با یافتن برخی پروژهها یا فعالیتهای معنادار، بر افزایش عزت نفس خود تمرکز کند. این که چه چیزی ممکن است باشد، احتمالاً از طریق سؤالات اضافی واضح تر خواهد شد.
هنگامی که ابیگیل احساس بهتری نسبت به خود کرد، بدون شک در مورد بیرون رفتن احساس اعتماد به نفس بیشتری خواهد داشت یا، در عوض، ممکن است احساس بهتری نسبت به تنهایی داشته باشد.
اگر در مورد آن فکر کنید، پیشنهاد “پیشنهاد انجام یک پروژه بزرگ در محل کار” یا “نوشتن رمانی که قصد نوشتن آن را داشتید” ممکن است راه حل های عجیب و غیر متعارفی برای مشکل احساس شده تنهایی به نظر برسد. اما، همانطور که دیدیم، مشکل درک شده نسبتاً متفاوت از مشکل واقعی است.
نتیجه
اگر شما یا یکی از دوستانتان با مشکل مواجه هستید. ساختارشکنی مشکل به منظور درک بهتر آن بسیار مؤثرتر از تلاش برای یافتن راه حل های سریع است. و اگر به دوستی کمک می کنید، بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که سؤال کنید. این نه تنها به دوست شما کمک می کند تا مشکل خود را حل کند، بلکه پرسیدن سؤال نیز نشان می دهد که شما به آن اهمیت می دهید!
بدون نظر