مالکوم ترنبول، نخست وزیر جدید استرالیا، آنچه را «دولت قرن بیست و یکم» می خواند، اعلام کرد. این مقاله بخشی از مجموعه گفتگو با تمرکز بر این است که چنین دولتی چگونه باید باشد.
تاکید دولت ترنبول بر نوآوری بسیار مورد استقبال قرار می گیرد. این نوآوری، کاربرد موفقیت آمیز ایده های جدید است که زیربنای رقابت و بهره وری آینده ما خواهد بود. اما ترنبول در بازنویسی روایت «دولت قرن بیست و یکم» خود باید اطمینان حاصل کند که تمرکز بر نوآوری خیلی محدود نیست.
بسیاری از بحثها تا کنون، به عنوان مثال، در مورد تشویق شرکتهای نوپا با فناوری پیشرفته، با علاقه ویژه به درسهایی از اسرائیل بوده است. در حالی که استارتآپهای با فناوری پیشرفته عنصری از عملکرد ملی نوآوری هستند، آنها تنها یک جزء هستند.
البته اسراییل دارای شرایط بسیار متمایزی است و ما در جای دیگری به دنبال درس های مناسب تر با شرایط صنعتی و سیاسی و سیستم تحقیقاتی خود خواهیم بود.
یک ایمیل هفتگی با تجزیه و تحلیل مبتنی بر شواهد از بهترین محققان اروپا
ما باید به اقتصادهای مبتنی بر منابع مانند کانادا، سیستم های فدرال مانند آلمان و کشورهایی که سیستم آموزش عالی آنها شبیه ماست، مانند بریتانیا، نگاه کنیم. اقتصادهای موفق آسیایی که عملکردشان در این زمینه خیره کننده بوده است، نمونه های ارزشمندی از سیاست های موثر ارائه می دهند.
همچنین این واقعیت وجود دارد که بهترین مطالعات استارت آپ ها نشان می دهد که در استرالیا ما در صدر فهرست بین المللی در ارائه شرایط حمایتی برای کارآفرینی هستیم. این در تضاد با آن دسته از مطالعاتی است که نشان میدهد وقتی صحبت از موضوعاتی مانند ارتباطات بین سازمانهای تجاری و تحقیقاتی، مهارتهای مدیریتی، و هزینههای تجاری برای تحقیق و توسعه به میان میآید، به طرز شرمآوری در انتهای فهرست قرار داریم. ما در راه اندازی شرکت ها خوب و در رشد آنها ضعیف هستیم.
یکی از مهمترین و پایدارترین کاستیهای نوآوری در استرالیا، روشی است که مؤسساتی که از آن حمایت میکنند، اساساً قطع ارتباط میکنند. سیستم ما مانند یک دونات است که صنعت، محققان و دولت در اطراف آن کار می کنند و هیچ چیز در وسط آن نیست.
کشورهایی که موفق به نوآوری شده اند، تجارت های بزرگ و کوچک، سازمان های تحقیقاتی و دولت ها را بسیار به هم متصل کرده اند. تنها راهی که میتوانیم مقیاس بسیار کوچک خود را در یک صحنه جهانی جبران کنیم، این است که به خوبی به هم متصل باشیم، و بر اساس مزایای متمایز همه بازیکنان مختلف به ارمغان بیاوریم.
نوآوری زمانی شکوفا میشود که شرکتهای کوچک ابتکار، انعطافپذیری و پاسخگویی خود را به اشتراک بگذارند، شرکتهای بزرگ منابع و نفوذ خود را در امور بازاریابی، توزیع و نظارتی داشته باشند، و هر کدام از تحقیقات در دانشگاهها و سازمانهای تحقیقاتی سود ببرند.
نوآوری متعلق به تک تک بازیگران سیستمهای نوآوری ما نیست، بلکه زمانی حاصل میشود که همه مشارکتکنندگان با هم کار سازندهای داشته باشند. این امر در سطح ملی، منطقه ای، محلی و در صنایع و بخش های خاص اعمال می شود. همه چیز در مورد اتصالات است.
دولت کجا مناسب است؟
دولتها بهعنوان تنها بازیگری که میتوانند دیدگاهی کلی در مورد اینکه چگونه این ارتباطات با هم هماهنگ میشوند و میتوان آنها را بهبود بخشید، نقش مهمی ایفا میکنند. اهرم ها و ابزارهای مختلفی وجود دارد که دولت می تواند از آنها استفاده کند. به عنوان مثال، دولت از طریق سرمایه گذاری های خود در تحقیق و آموزش گزینه هایی را برای آینده ایجاد می کند و در کنار قدرت خرید قابل توجه خود می تواند برخی از خطرات نوآوری را کاهش دهد.
با این حال، تمام راههای حمایت از نوآوری باید توسط یک سیاست نوآوری منسجم که از اهداف کلان اقتصادی و اجتماعی ملی حمایت میکند، آگاه شود. موفقیت در این زمینه در آسیا، و به طور فزاینده در آمریکای لاتین، مبتنی بر درک روشن نقش نوآوری در حمایت از توسعه ملی است.
در بریتانیا و نروژ، سیاست نوآوری ابزاری برای تنوع بخشیدن به اقتصاد به دور از اتکای آنها به بخش های مالی و نفت است. سیاست نوآوری فنلاند پس از فروپاشی نوکیا یک شبکه ایمنی ایجاد کرد. رؤسای جمهور باراک اوباما و شی جین پینگ به طور مداوم بر اهمیت نوآوری برای آینده کشورهای خود تأکید می کنند.
نقش اصلی سیاست نوآوری در استرالیا به خوبی مورد توجه قرار نگرفته است. ما مجموعه ای از ابتکارات کوچک، تکه تکه و کوتاه مدت داریم که نامنسجم و گیج کننده هستند. برنامه های خاص مورد نفرین سیاست حزبی قرار گرفته است که همیشه آنها را همراه با دولت های جدید تغییر می دهد. ما به وضوح و ثبات نیاز داریم. رویکرد کلی دولت ضروری است.
نیاز به هماهنگی بین مجموعههای طولانی مدت وجود دارد: دفاع، بهداشت، آموزش، صنعت، ارتباطات، و مناطق نوظهور مانند شهرها و زیرساختها (از جمله زیرساختهای دیجیتال). صداهای بلند و متقاعدکننده ای از گروه های مختلف لابی شنیده می شود: استارت آپ ها، سرمایه گذاران خطرپذیر، دانشمندان، وکلای مالکیت فکری که همگی به نگرانی های بخش خاص خود از سیستم نوآوری می پردازند. هر کدام مهم هستند، اما تعیین اولویت ها مستلزم داشتن یک چارچوب سیاست کلی است که در آن منابع را تخصیص دهد.
همچنین سیاست باید با درک درستی از نحوه وقوع نوآوری آگاه شود. ما اشتباهاً به جای حمایت از نوآوری در شبکهها، حمایت عمده دولت از نوآوری را به سمت یارانه تحقیق و توسعه در شرکتهای منفرد هدایت میکنیم. همانند خود نوآوری، باید آزمایشهای خطمشی، نمونهسازی و آزمایش انجام شود. چالش دولت در ارائه یک چشم انداز و چارچوب کلی و در عین حال کاوش و یادگیری از ابتکارات نوظهور جدید است که اغلب در سطوح ایالتی و محلی رخ می دهد.
بدون نظر