تفکر خلاق بدون مشکل و بدون ایده


همانطور که می دانیم، تقریباً تمام تعاریف خلاقیت بر نیاز به “ایده” تأکید می کند، که باید اصیل و ارزشمند تلقی شود. به همان اندازه که این تعاریف قوی هستند، این بیانیه است که وقتی از فرآیند تفکر خلاق صحبت می کنیم، در مورد تعریف مسئله به عنوان مهمترین جنبه صحبت می کنیم. در اینجا، ما همچنین اهمیت تفکر واگرا را می بینیم، حتی اگر ممکن است با یک مرحله همگرا همراه باشد. و وقتی در مورد نوآوری صحبت می کنیم، یاد می گیریم که به معنای استفاده از یک ایده است. اینها فرضیه های اصلی هستند که بر همه روش های خلاقانه کار خلاق فردی و تیمی و همچنین خلاقیت و نوآوری در سازمان ها حاکم هستند.

اگر کمی این مفاهیم را به چالش بکشیم و به فرضیات دیگری برسیم چه اتفاقی می‌افتد؟

ابتدا، خلاقیت را صرفاً به عنوان تلاشی با انگیزه برای انجام کاری بهتر از آنچه اکنون انجام می‌شود، در نظر بگیرید. با انجام این کار، دیگر نگران “ایده” و حتی “مشکل” نیستید. پس نیازی به تفکیک تفکر واگرا از همگرا نیست. شما فقط فکر می کنید، خلاقانه یا نه، تا زمانی که چیزی را پیدا کنید که شما را خوشحال کند. و از آنجایی که می‌خواهید آن چیز برای دیگران ارزشمند باشد، باید کاربردهایی برای آن پیدا کنید و یافته‌های خود را به اشتراک بگذارید، تا دیگران بدانند که چیز جالبی به ذهن شما رسیده است. اگر موفق شوید، مردم می گویند که شما خلاق بوده اید و یک نوآوری به وجود آورده اید، حتی اگر صد سال بعد این اتفاق بیفتد.

حالا اجازه دهید این را با کار تیمی تطبیق دهیم.

ابتدا به مشکل نیاز دارید. این را در نظر بگیرید: اگر کسی از شما خواست که یک جلسه تیمی را تسهیل کنید، آن شخص باید ایده ای در مورد هدف جلسه داشته باشد. بنابراین، می توانید این هدف را به عنوان مشکل برچسب گذاری کنید. مشتری شما از شما نخواسته است که تیم را به یک تیم خلاق تبدیل کنید. بلکه از شما می خواهند که به آنها در تحقق یک هدف (هدف) خاص کمک کنید. در نتیجه نیازی به جستجوی مشکل نیست. علاوه بر این، اگر مشکلی را جستجو نکنید، دلیلی برای جستجوی ایده ای برای حل آن وجود ندارد.

با این وجود، اجازه دهید انعطاف پذیر باشیم. همانطور که می دانید، آوردن عضوی از یک تیم ناهمگون برای توافق بر سر همان هدف، پذیرش دیدگاه های دیگر در مورد همان موضوع و از سرگیری تحلیل های طولانی در یک جمله ساده آسان نیست. بنابراین، فقط برای نظم دادن به تیم، از اعضا می‌خواهید موانعی را که فکر می‌کنند در حین تلاش برای رسیدن به هدف پیدا می‌کنند، پیدا کنید. وقتی فهرست قابل توجهی دارید، از هر عضو می‌خواهید که مانعی را که مهم‌تر می‌داند انتخاب کند و به او این فرصت را می‌دهید که این انتخاب را توجیه کند. پس از انجام آخرین توجیه، دو تا چهار مانع را از لیست خارج کنید و جمله “مراحل لازم برای … چیست؟” را اضافه کنید. ( اگر IWWMI را به WASNT تغییر دهید چه می شود” )، و از مشتری بخواهید یکی را انتخاب کند و آن را توجیه کند. همین است! شما در کمتر از یک ساعت گروه را به یک تیم منسجم تبدیل کرده اید، به آن آموزش کافی در مورد تفکر خلاق داده اید، و به مشتری (باید این باشد) رئیس) با فرصتی برای دیده شدن به عنوان یک رهبر خلاق واقعی توسط تیم.

پس از استراحت، زمان کار فرا رسیده است: از تیم بخواهید تا وظایف (مراحل) مورد نیاز برای حل مشکل را تعیین کند (مردم شرکت ترجیح می دهند آن را به عنوان یک چالش مطرح کنند). هنگامی که تمام وظایف را به ترتیب انجام دادید، در مورد نحوه اجرای هر یک از آنها پیشنهاداتی بخواهید. سپس داوطلبان را بخواهید و برای هر کار تیم های فرعی ایجاد کنید. از چند استراتژی بیشتر برای تکمیل برنامه اقدام، حداکثر در دو ساعت استفاده کنید، در غیر این صورت تیم بیش از حد خسته می شود که نمی تواند فکر کند.

این را دارید: شما افرادی را داشتید که به منظور بهتر کردن اوضاع کمک می کردند، که توسط تیم به عنوان اصیل و ارزشمند پذیرفته شد، به این معنی که همه هدف را یک نوآوری می دانستند اما به خودی خود به دنبال نوآوری نبودند. علاوه بر این، لازم نیست نگران ایده ها، مشکلات، تفکر واگرا یا همگرا باشید. فقط در مورد استفاده از بسیاری از ایده ها برای حل یک مشکل.

آیا شرکت کنندگان در چند ساعت خلاقیت پیدا کردند؟ پاسخ هم بله و نه است. نه، زیرا همه آنها در مقطعی در زمینه تخصصی خود خلاق هستند، در غیر این صورت آنها به عنوان اعضای تیم انتخاب نمی شدند و نمی توانید آنها را در لحظه خلاق تر کنید. بله، زیرا آنها یاد گرفتند که نظرات یکدیگر را بپذیرند و از رسیدن به یک اجماع خوشحال بودند. آنها در حال حاضر آمادگی بیشتری نسبت به قبل دارند تا خلاقیت خود را در طول اجرای پروژه توسعه دهند و در طی آن بیشتر یاد بگیرند، تعامل بیشتری داشته باشند، مشکلات بیشتری را تعریف کنند و ایده های بیشتری ارائه دهند.

این یک جلسه کوتاه بود، بنابراین زیاد نگران سطح خلاقیت آن نباشید. چیزی که باید نگران اجرای پروژه باشید، اما موضوع خوبی برای متن بعدی خواهد بود.

اخلاقیات داستان: فراموش نکنید که هر از چند گاهی، همانطور که جفری پیشنهاد می کند، یادگیری خود را به روشی ضد متعارف به چالش بکشید.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *