اگر در حال خواندن این مقاله هستید، می دانید که سازمان شما با چالش هایی مواجه است. شاید آنها به پایداری، کارایی مرتبط باشند، شاید به فرهنگ محل کار شما مربوط باشد، اما مشکل این است که شما واقعاً مطمئن نیستید از کجا شروع کنید. اگر احساس می کنید در این زمینه به کمک نیاز دارید، تنها نیستید. به نظر می رسد که 85٪ از مدیران می گویند که تشخیص مشکل مناسب آنها نیست ، حتی اگر آنها اذعان داشته باشند که عدم توانایی در تشخیص صحیح یک مشکل هزینه های قابل توجهی دارد.
بنابراین، اگر به دنبال رفع مشکلات موجود در سازمان خود هستید، با دنبال کردن این چهار مرحله ساده شروع کنید.
مراحل تشخیص مشکل برای کمک به برنامه نوآوری شما
- مکث، نفس بکش…. سپس دانش موجود را جمع آوری، بررسی و اولویت بندی کنید. رهبران کسب و کار اغلب می خواهند به جای در نظر گرفتن مشکل، مستقیماً به سراغ راه حل ها بروند. این یک غریزه فوقالعاده است، اما زمان صرف کردن و نگاه کردن به مشکل از زوایای مختلف نیز سودمند است. فقط شروع به حل نکنید – از دیگران بپرسید که آنها فکر می کنند مشکل چیست، پیش نویس بیانیه های مسئله را یادداشت کنید، به مسئله از دیدگاه های دیگر نگاه کنید (چگونه می خواهید مشکل را پنج سال پیش، ده سال آینده حل کنید؟). به چندین منبع بازخورد (مشتریان، کارمندان، شرکا) نگاه کنید. سعی کنید در مورد مشکلی که میخواهید حل کنید به توافق برسید و سپس به مرحله دو بروید.
- با چرا شروع کنید. به هسته اصلی مشکلی که می خواهید حل کنید برسید. با راه حل خود به چه کسی خدمت می کنید؟ مشتریان شما، سهامداران شما، شهروندان شما؟ دریابید که چه چیزی برای آنها مهم است و چگونه می توانید به بهترین شکل مشکل را برای آنها حل کنید.
- انتظارات را تعیین کنید. اکنون ما واقعاً در مورد مشکلاتی که در حال حل آن هستیم به تفصیل می پردازیم! راهحلهای زیادی برای مشکلات وجود دارد، اما ما باید به این فکر کنیم که چه نوع راهحلهایی برای مشکل ما مناسبتر است، بنابراین توصیف برخی از ویژگیهای آن مهم است. آیا ما به دنبال بهبودهای افزایشی جدید هستیم یا به دنبال ایجاد اختلال در بازار جدید هستیم؟ آیا ما روندها را دنبال می کنیم یا راه را هموار می کنیم؟ این نوع تعاریف به ما کمک می کند تا یک کمپین مختصر تهیه کنیم که خرید راه حل را آسان تر می کند.
- موفقیت را تعریف کنید . وقتی یک راه حل خوب را می بینید، چگونه می خواهید بدانید؟ مهم است که با برخی از معیارهای قابل اندازهگیری شروع کنید تا بتوانید راهحلها را هنگام رسیدن تشخیص دهید. گاهی اوقات معیارهای موفقیت هنوز وجود ندارد، بنابراین باید یک خط پایه تعیین کنید. به عنوان مثال، اگر میخواهید رضایت کارکنان را بهبود ببخشید، باید یک نظرسنجی رضایت کارکنان را از هم اکنون راهاندازی کنید تا وقتی راهحلی دارید، با راهاندازی همان نظرسنجی و مشاهده تغییر امتیاز، کارایی آن را آزمایش کنید. برخی از رایج ترین معیارهای موفقیت که می بینیم: رشد درآمد، صرفه جویی در هزینه، صرفه جویی در زمان، رضایت کارکنان و رضایت مشتری.
بدون نظر