تخیل قلمروی ذهن است که در آن چیزهایی را می بینید که هنوز در این دنیا وجود ندارند، اما روزی ممکن است. این یک عنصر کم قدردانی و در عین حال حیاتی خلاقیت و نوآوری است. تخیل و همچنین در هر کجا توسط ویکی پدیا به عنوان “توانایی ایجاد تصاویر ذهنی، احساسات و مفاهیم، ​​در لحظه ای که آنها از طریق بینایی، شنوایی یا سایر حواس درک نمی شوند” تعریف شده است.

کودکان، نویسندگان، هنرمندان و موسیقی دانان به عنوان صاحب بزرگترین تخیل تلقی می شوند. رمان نویس باید در ذهن خود شخصیت ها، مکان، کنش ها و طرح داستان را خلق کند. یک آهنگساز بزرگ باید در ذهن خود تعامل بسیاری از آلات موسیقی را بشنود تا قطعه ای را ایجاد کند که احساسات را برانگیزد.

دانشمندان نیز از تخیل برای فرموله کردن بینایی در مقیاس کیهانی و همچنین در مقیاس اتمی استفاده می کنند. به عنوان مثال، شیمیدانان اغلب تصور می کنند که مولکول ها برهم کنش می کنند تا بفهمند که چگونه مواد شیمیایی در هنگام ترکیب با یکدیگر برهمکنش خواهند کرد.

در تجارت، تخیل بسیار کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و احتمالاً حتی به تحقیر نگاه می شود. احتمالاً داشتن یک تخیل عالی برای بیشتر تاجران به عنوان یک تعریف و تمجید به حساب نمی آید، که طعنه آمیز است زیرا یک چشم انداز استراتژیک عالی تنها می تواند در ذهن فردی با تخیل فوق العاده رخ دهد. اما وقتی مدیران یک تخیل داشته باشند، به آن چشم انداز می گویند. صادقانه بگویم، من تخیل خود را به عنوان یک تخیل ترجیح می دهم. در طول زندگی من به خوبی به من خدمت کرده است.

نوآوری موفقیت آمیز نیاز به تخیل موفقیت آمیز دارد

بیشتر برنامه های نوآوری سازمانی بر ایده پردازی کلامی تمرکز دارند. طوفان فکری به طور سنتی در مورد بیان یا نوشتن ایده ها بر اساس چالش های نوشتاری است. به عنوان مثال، چالش، “از چه راه هایی می توانیم کیفیت خدمات مشتری خود را بهبود بخشیم؟” با پیشنهادات کلامی معمولی مانند “پاسخ سریع تر”، “کارکنان مودب تر” و غیره مواجه می شود. چنین ایده هایی خوب هستند، اما چیزی بیشتر از بهبود تدریجی ارائه می دهند.

یک رویکرد به مراتب بهتر تصور نماینده خدمات مشتری ایده آل است. تصور کنید او چگونه لباس می پوشد، چگونه به نظر می رسد و چگونه با مردم تعامل می کند. حال تصور کنید یک مشتری معمولی با نماینده تماس بگیرد. مشتری چگونه عمل می کند؟ نماینده چگونه عمل می کند؟ مشتری چگونه پاسخ می دهد و غیره. سناریوهای مختلفی را تصور کنید: یک مشتری دوستانه، یک مشتری عصبانی، یک خجالتی و یک مشتری بدسرپرست. تعامل هر بار چگونه انجام می شود. چطور تونستی بهترش کنی؟

هرچه واضح تر بتوانید این سناریو را تصور کنید، احتمال بیشتری وجود دارد که ایده های واقعا خلاقانه ای داشته باشید که پتانسیل تبدیل شدن به نوآوری های بزرگ را دارند.

اما اگر واقعاً می‌خواهید همه چیز را به حداکثر برسانید، به تخیل خود اجازه دهید وحشی شود. تصور کنید نماینده خدمات مشتری شما سگی دوستانه و دوست داشتنی باشد. آن وقت او چگونه رفتار می کند؟ یا او را به یک انسان تبدیل کنید و تصور کنید در صورتی که مشتری اشک می ریخت یا خشونت می کرد یا تهدید به خودکشی می کرد، چگونه رفتار می کرد. اگر مشتری یک بیگانه از سیاره دیگری بود چه؟ به دیگرانی که به مردم خدمت می کنند فکر کنید: کشیش ها، پزشکان، مربیان شنا، معلمان و غیره. هر کدام را به عنوان نماینده خدمات مشتری خود تصور کنید. سناریوهایی را که ممکن است رخ دهد تصور کنید. چگونه یک نماینده خدمات مشتری با یک بمب تروریستی عصبانی برخورد می کند؟ او چگونه با یک متعصب مذهبی افسرده کنار می آید؟

وقتی واقعاً به تخیل خود اجازه می دهید وحشی شود، فرصتی واقعی برای ایجاد ایده های شگفت انگیزی وجود دارد که می توانند به نوآوری های موفقیت آمیز تبدیل شوند.

شلیک تصورات مردم

این همه خوب و شیک است، البته. اما چگونه می‌توانید همکاران و دیگران را وادار کنید تا از تخیل خود در توسعه ایده‌ها استفاده کنند؟ شما باید آنها را تحریک کنید. عبارات چالشی کلامی معمولی مانند، “چه نوع محصولات غذایی میان وعده می توانیم بسازیم تا از مدهای فعلی برای تغذیه سالم تر استفاده کنیم؟” یا «چگونه می‌توانیم ارتباطات بین بخش‌های شرکت جهانی خود را بهبود بخشیم؟» تخیل را تحریک نکنید

اولین کاری که می توانید انجام دهید این است که از عبارات بیانیه چالش معمولی مانند “از چه راه هایی ممکن است …؟” یا “چطور ممکن است…؟” به فراخوانی برای اقدام به احتمال زیاد با دستور “تصور” شروع می شود. به عنوان مثال: «تصور کنید که در حال خوردن یک میان وعده طبیعی و سالم در یک کیسه هستید. مزه اش مثل چیه؟ بوش شبیه چیه؟ چه شکلی است؟ از چه ساخته شده است؟” یا «تصور کنید که می‌خواهیم غذای میان‌وعده‌ای معادل میوه تازه ایجاد کنیم. چگونه می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟» یا «تصور کنید نیمه‌های شب به وقت خود به اطلاعاتی از تیم مدیریت محصول در سنگاپور نیاز دارید. تصور کنید یک راه آسان برای انجام آن وجود دارد. بکشش.”

یک رویکرد حتی بهتر می تواند حذف تا حد امکان نیاز به کلمات در فرآیند ایده پردازی باشد. در عوض، سعی کنید با مدل‌ها، اسباب‌بازی‌ها، تصاویر و هر چیز دیگری کار کنید که به افراد یا گروه‌ها اجازه می‌دهد ایده‌سازی کنند. شرکت طراحی Ideo به این نوع رویکرد مشهور است. من همچنین با آنچه که “طوفان فکری بصری” یا “طوفان فکری غیرکلامی” می نامم موفقیت داشته ام. به http://www.creativejeffrey.com/creative/visual_brainstorming.php مراجعه کنید

با طوفان فکری غیرکلامی، می توانید یک کیسه بزرگ از عناصر سازنده کودکان را به یک تیم بدهید و به آنها بگویید: “آزمایشگاه های تحقیق و توسعه جدید ما را طراحی کنید”. شما می توانید تعداد زیادی تکه فوم، کاغذ، چسب، تکه های سیم، خودکار و ابزارهای دیگر را به یک تیم بدهید و از آنها بخواهید ایده بسازند. حتی می‌توانید از ابزارهایی مانند آجرهای ساخت لگو برای نشان دادن خطوط ارتباطی در سراسر شرکت استفاده کنید (این کاری است که مشاوران Lego Serious Play انجام می‌دهند).

کمک به مردم در تصور

متأسفانه، میز اداری با یک رایانه در بالای آن، برای اکثر مردم، بدترین مکان در جهان برای تخیل است. بنابراین، شما باید همکاران را از میز خود بیرون بیاورید و وارد فضاهای جدید کنید. اتاق های خلاقیت و نوآوری ویژه که در بسیاری از شرکت ها روز به روز رایج تر می شوند، راه حل خوبی هستند. ترک فضای شرکت با هم و انجام یک فعالیت الهام بخش در حومه شهر خوب است.

می توانید افراد را به مکان مربوطه ببرید. به عنوان مثال، اگر می‌خواهید ایده‌های محصول جدیدی داشته باشید، ایده‌پردازی را در یک سوپرمارکت انجام دهید و از مردم بخواهید که «یک بطری شامپو جدید باورنکردنی را تصور کنید که آنقدر خیره‌کننده است که توجه شما را بیش از سایر محصولات موجود در قفسه جلب کند! ”

مراقبه

برای افرادی که به سختی وارد حالت تخیلی می شوند، مدیتیشن را در نظر بگیرید. یک متخصص می تواند به افراد کمک کند تا ذهن خود را از حواس پرتی پاک کنند و سپس تصویری را بکارند تا به جرقه زدن تخیل کمک کند. این کاری است که من در تعدادی از کارگاه های تفکر ضد متعارف (ACT) انجام داده ام و نتایج چشمگیر بوده است.

تخیل فقط برای ایده نیست

تخیل، مانند خلاقیت، برای استفاده انحصاری در مرحله تولید ایده رویایی نیست. در سراسر فرآیند نوآوری مفید است. به عنوان مثال، برای تبدیل یک ایده محصول جدید به یک محصول قابل ساخت، شخصی نیاز به تجسم و طراحی فرآیند تولید دارد. شخص دیگری باید اجزا را طراحی کند و شخصی نیاز به طراحی بسته‌بندی دارد که نه تنها از محصول محافظت می‌کند، بلکه در بسیاری از موارد، افراد را تشویق می‌کند تا محصول جعبه‌بندی شده شما را در مغازه بردارند، به آن نگاه کنند و آن را بخرند. به عبارت دیگر، برای یک محصول واقعاً نوآورانه، در هر مرحله از نردبان نوآوری، تخیلات عالی می خواهید.

یک شرکت تخیلی را تصور کنید

واضح است که سازمان هایی که برای نوآوری تلاش می کنند باید اطمینان حاصل کنند که افراد تخیلی را به کار می گیرند و از آن تخیل بهره برداری می کنند. یک شروع خوب ممکن است به سادگی استفاده از کلمه “تصور” بیشتر و بیشتر باشد تا زمانی که مردم واقعاً شروع به تصور کنند. در واقع، فقط تصور کنید که در شرکت شما چگونه خواهد بود!

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *