من هرگز واقعاً به وضعیت موجود اعتماد نکرده ام. انجام کاری، خرید یک محصول یا رفتاری خاص صرفاً به این دلیل است که اکثر مردم آن را به این شکل انجام می دهند، برای من منطقی نیست. به دلیل بهتری نیاز دارم شاید به همین دلیل است که مردم به من می گویند من عجیب و غریب هستم (من واقعاً نیستم، من فقط بر اساس منطقی هستم تا با پیروی از وضعیت موجود؛ چرا که به نظر می رسد همه منطق من را می بینم. درک نمی کنند). تا حدودی پدرم را به خاطر این موضوع مقصر می دانم. او مردی فوق العاده باهوش بود که در مزرعه ای در آیووا به دنیا آمد. او در اوایل می دانست که این زندگی کشاورزی در یک شهر کوچک برای او نیست و بنابراین سخت درس خواند و مهندس شد. مانند بسیاری از مهندسان، او بسیار منطقی و در قلب حلال مشکل بود.به احتمال زیاد، دارای اوتیسم با عملکرد بالا بود (همچنین به عنوان سندرم آسپرگر شناخته می شود)، هرگز برای این بیماری آزمایش نشد.
وقتی من و برادرانم بزرگ می شدیم، پدرم هرگز ما را با هم یا همسالانمان مقایسه نمی کند. وقتی در مدرسه ضعیف بودم، او به من گفت که خیلی بهتری دارم. او هرگز در مورد فرزند یکی از دوستانم که مستقیماً به عنوان آس است صحبت نکرد. وقتی کرام را بلند کردم، مرا با پسرهای دیگری که کوتاه میکردند. فقط گفت موهامو کوتاه کن! اگر با لباس غیرعادی بیرون رفتم، هرگز به من نمی گوید که این لباس را نمی پوشد. اما، اگر در یک روز سرد بدون ژاکت بیرون می رفتم، از من می پرسید که آیا به اندازه کافی گرم هستم؟
وقتی در دانشگاه تصمیم گرفتم به جای ریاضیات، هنر بخوانم، او مرا با دیگران که دروس عملی خوانده بودند مقایسه نکردند. او نگران بود که من برای کسب درآمد خوب مشکل نداشتم (و حق با او بود!)
پدرم هم فخر فروشی را که در اصل مقایسه خود با وضعیت موجود و ادعای برتری است، ممنوع کرده است. من معتقدم که این تا حدی به این دلیل بود که او از یک پیشینه فقیر آمد و کار خود را به یک پس زمینه راحت انجام داد. او میدانست که وضعیت زندگی فقیر و تلاش برای گذراندن زندگی چگونه است. همچنین ممکن است مربوط به آسپرگر او باشد. افراد مبتلا به این وضعیت به شدت نگران عدالت هستند.
از آنجایی که به گونه ای تربیت شده بود که خودم را با دیگران مقایسه نکنم و وقتی از هنجارهای اجتماعی فاصله گرفتم زیر سوال نرفتم، هرگز یاد نگرفتم که وضعیت موجود را دلیلی برای رفتار به شیوه ای خاص بدانم. این بدان معنا نیست که من وضعیتم همیشه اشتباه است. برعکس، درست است. معمولاً دلیلی وجود دارد که برخی رفتارها و اعمال در وضعیت موجود می شوند و معمولاً این دلیل به منطق مربوط می شود.
به عنوان مثال، اینجا در قره اروپا، اتومبیل ها در سمت راست جاده حرکت می کنند. این وضعیت موجود است و بهترین حالت ممکن است انتخابی دلخواه می تواند باشد، اما عدم رعایت وضعیت موجود و رانندگی در سمت جاده در ترافیک باعث کاهش سرعت سفر من و در بدترین حالت خطرناک می شود. اینها به نظر من بسیار خوبی برای سازگاری هستند.
عوارض جانبی شامل خلاقیت است
یک اثر جانبی جالب این تربیت ذهن خلاق بوده است. از آنجایی که من دارم وضعیت موجود را زیر سوال ببرم، چیزها را متفاوت از پیروان وضعیت موجود می بینم و پیشنهادهایی ارائه می دهند که از نظر جامعه لزوماً عادی عادی است. با این، آن ایدهها پایههای منطقی دارند – کمترین افکاری را دارند که من به میگذارم. ایده های واقعا عجیب و غریب و بیش از حدی که من برای خودم نگه دارم. خلاقیت تقریباً به این معناست: پیشنهادهای جدید خارج از قلمرو وضعیت موجود.
چرا باید به هر یک از اینها اهمیت دهید؟ خب، بیشتر مردم بیشتر از من نسبت به وضعیت موجود آگاه هستند. بنابراین، از نظر آماری، شما احتمالاً بهتر از من در مورد پیروی از وضعیت موجود خواهید بود. این یک قضاوت نیست. نه پیروی و نه عدم اعتماد به وضعیت موجود رویکرد بهتری به زندگی است. در واقع، مسیر من پیامدهایی داشته است، از جمله این که اغلب باعث میشود احساس بیگانهای اجتماعی داشته باشم.
وضعیت موجود شرکت
شرکت ها نیز تمایل دارند از وضعیت موجود پیروی کنند. پس از کار در سطح بین المللی، می توانم به شما بگویم که یک اتاق جلسه در عربستان سعودی به طور قابل توجهی شبیه اتاق جلسه در بانکوک، مادرید یا نیویورک است. دفاتر طرح باز به وضعیت موجود تبدیل شده اند، نه به این دلیل که مزیت واقعی دارند، بلکه به این دلیل که بسیاری از شرکت ها این مزایا را دارند. در واقع، تحقیقات روشن کرده است که دفاتر طرح باز به دلایل مختلف، از جمله منطقه ای بودن، بد هستند، منجر به بی اعتمادی، کاهش همکاری و ضد اجتماعی شدن مردم می شوند . با این وجود، شرکت ها از دفاتر طرح باز استقبال می کنند زیرا این وضعیت موجود است.
برام معنی نمیده.
به همین ترتیب، زمانی که به ایده های خلاقانه از تیم خود نیاز دارید، طوفان فکر می کنید انجام دهید، زیرا، خوب، این کاری است که کسب و کارها را انجام می دهد. وقتی نوبت به خلاقیت شرکتی می رسد، وضعیت موجود است. فراموش نکنید که طوفان فکر کنید (پیروی از قوانینی که الکس ازبرن بیش از نیم قرن پیش وضع کرده بود) برای خلاقیت مضر است . اکثر کسب و کارها می دهند اجازه نمی دهند که منطق و عقل در پیروی از وضعیت موجود می شود.
برای خلاقیت مفید نیست
اگر شرکت شما از وضعیت موجود پیروی می کند، مسیری را دنبال نمی کنید که خلاقیت یا نوآوری را جذب کند. اگر شما بر اساس تطابق با وضعیت موجود است، به جای سرپیچی از وضعیت موجود، کار انجام نمی شود. شما به عنوان متفاوت متمایز نیستید. شما به اندازه کافی خدمات، تصمیمات، محصولات را زیر سوال نمی برید. این برعکس نوآوری است.
چنین رفتارهایی به راحتی قابل تغییر است.
محصولات
حتی محصولات مطابق با وضعیت موجود هستند. اگر با دقت نگاه کنید، تفاوت متفاوت در ظاهر سامسونگ، اپل، ویکو یا هر تلفن هوشمند دیگری وجود ندارد. به طور تصادفی یک محصول را از قفسه سوپرمارکت انتخاب کنید و به احتمال زیاد همه محصولات مشابه به طور مشابه بسته بندی می شوند. اگر جهان سیاه و سفید می شود، برای دیدن تفاوت های زیادی بین مارک های مختلف سس کچاپ، شامپو یا خمیر دندان جستجو می کنید.
و اینجاست که محصولات واقعاً نوآورانه برجسته می شوند. از وضعیت موجود می گیرند و آنها وضعیت موجود را می سازند. ده سال پیش، نوکیا موفق ترین سازنده تلفن همراه در جهان بود، تلفن های دارای صفحه کلید عددی بودند و بیشتر برای تماس تلفنی و تبادل پیام های متنی استفاده می شد. جوانان خم شده روی تلفن های خود در حال شنیدن ام اس برای دوستان بودند.
اپل با اولین آیفون خود تا حد زیادی از آن فاصله گرفت. وضعیت موجود را شکست و وضعیت موجود را تعریف کرد.
ده سال پیش، اگر در شهری بودید و میخواستید از خانه به خانه حملونقل داشته باشید، یا تلفن تاکسی میکردید. وضع موجود همین بود. در آن روزها، رانندگان را در خیابان نمیکنند که به آنها پول بدهند تا شما را به مقصد برسانند. سپس اوبر آمد و اساساً به شما اجازه داد تا از افرادی که از اتومبیل شخصی خود استفاده می کنند، سواری پولی دریافت کنید. Lyft و سایر محصولات مشابه را ارائه می دهند. وضعیت موجود را شکستند.
پروسه ها
سالها پیش، خودروسازان و سایر تولیدکنندگان محصولات را طراحی میکردند و سپس قطعات را به تامینکنندگان خود سفارش میدادند. تامین کنندگان آن قطعات را به صورت عمده تحویل می دهند و تا زمان نیاز به انبارها نگهداری می شوند. این وضعیت موجود بود، اما هزینههایی را به همراه داشت: باید برای مدت طولانی قبل از فروش محصولات نهایی، هزینهها پرداخت شود. فضای انبار نیاز به خرید یا اجاره و نگهداری داشت. تامین کنندگان تخصص در مورد بهره برداری قرار گرفت. نسبتی کمتری داشت. اگر تغییری در محصول ایجاد شود، باید قطعات جدید را سفارش دهید، آنها را تحویل بگیرید و قبل از اینکه بتوانید تغییر اعمال کنید، ذخیره کنید. همچنین ممکن است به دور انداختن قطعاتی باشد که پس از تغییر مورد نیاز باشد.
تویوتا راه بهتری داشت: موجودی به موقع. به جای انبارهای لوازمی که ممکن است برای مدتی مورد نیاز نباشند، چرا وقتی به آنها نیاز دارید، لوازم را تحویل نگیرید؟ این نه تنها هزینههای موجود را کاهش میدهد، بلکه به این معنی است که در صورت استفاده از بازار، میتوان سرعت را تغییر داد. اگر کسی در کف کارخانه ایده ای در بهبود تولید داشت، سریعتر اجرا می شود. علاوه بر این، تامین کنندگان بیشتر با تویوتا درگیر می شوند و ایده های نوآورانه خود را در جهت بهبود تولید ارائه دهنده می کنند. در واقع، اگر در هر کارخانه تویوتا، به ویژه در ژاپن، نگاه کنید، از افرادی که می بینید در آنجا کار می کنند، کارمندان تویوتا هستند. کارمندان تامین کنندگان آنها هستند که در کنار کارمندان کار می کنند.
این فرآیند کارایی را بهبود می بخشد، نوآوری را آسان تر می کند و به شرکت ها اجازه می دهد سریعتر تغییر کنند. وضعیت موجود را شکست و از بسیاری از شرکت ها مدیریت زمان را به درستی اجرا کرده اند.
وضعیت موجود را زیر سوال کنید
درسی که در اینجا باید بیاموزید یک درس ساده است: اگر می توانید نوآورتر باشید، باید کمتر به وضعیت موجود اعتماد کنید، آن را زیر سوال انتخاب کنید و از پذیرش آن به عنوان یک استدلال برای رفتار یک، عمل یا سبک خاص خودداری کنید. . اگر شرکت شما یک دفتر طرح باز دارد، بپرسید چرا این دفتر دارد. اگر پاسخ این است: چون همه ی کارها دارای طرح باز هستند، دلیل خوبی نیست. اگر پاسخ به این دلیل است که دفاتر باز جلسات و همکاری با طرحها را میسازند، تحقیق و طراحی فضای اداری را بخوانید که واقعاً جلسات و همکاریهایی را انجام میدهند. با انجام این کار، ممکن است از وضعیت موجود منحرف شوید، اما جلسات تصادفی و همکاری را می توان انجام داد. شما بیشتر شادتری نشان می دهد و بهره وری بالاتری می بیند. شرکت شما مطمئناً نوآوری بهتری خواهد داشت. که
وضعیت موجود مرتبط با محصولات و خدمات خود را شناسایی کنید. علت پیروی از وضعیت موجود را مشخص کنید. چرا محصول شما به شکلی که هست شکل گرفته است؟ چه اشکالی ممکن است باشد؟ چرا این اندازه است؟ رنگ؟ مردم چگونه از آن استفاده می کنند؟ چرا؟ چه جایگزین وجود دارد. در حین پرسیدن این سؤالات، پاسخ «چون این طور است» یا «چون همه این کار را انجام می دهند» پاسخ قابل قبولی نیست. اگر استدلال منطقی برای جنبه خاصی از محصول شما وجود ندارد، گزینه های جایگزین را در نظر بگیرید و آنها را با منطق و دلیل آزمایش کنید.
پس از جنگ جهانی دوم، اعتقاد بر این بود که آمریکایی ها هرگز خودروهای کوچکی را که در اروپا محبوب بودند، نخواهند خرید. چرا؟ چون خب، آمریکایی ها همیشه ماشین های بزرگ میخرند. این وضعیت موجود بود و خودروسازان آمریکایی به آن پایبند بودند. سپس در دهه 1950 فولکس واگن بیتل را به ایالات متحده معرفی کرد و موفقیت آمیز بود. بعدها تویوتا و سایر خودروهای ژاپنی وارد بازار آمریکا شدند و آنقدر سهم بازار را به خود اختصاص دادند که تولیدکنندگان آمریکایی را به دولت آمریکا ناله کردند و دولت ژاپن را ناله کرد تا این که با سهمیه ای محدود شود تا تعداد خودروهای کوچک ژاپنی محدود شود. به آمریکا وارد شده است.
فرانسوی ها هرگز فست فود آمریکایی نمی خورند، زیرا فرانسوی ها غذاهای پیچیده را می گیرند. چرا؟ خب، چون فرانسویها همینطور هستند. این وضعیت موجود است. با این وجود، مکپینگ در آنجا راهاندازی شد و فرانسه دومین بازار بزرگ این شرکت از ایالات متحده آمریکا است.
به وضعیت موجود نگاه نکنید
من از شما نمی خواهم که وضعیت موجود را بکنید. من به شما هشدار میدهم که همیشه به آن اعتماد نکنید، به طور خاص از نحوه عملکرد و کار شما و محصولاتی که میفروشید صحبت میکنید. اگر شما نمی توانید وضعیت موجود را زیر سوال ببرید اما یکی از رقبای شما این کار را انجام دهد، ممکن است برای شما گران تمام شود. یک دهه پیش، نوکیا پیشرو در فروش و نوآوری تلفن همراه بود. در واقع، شماره های گزارش اولیه 103 گهگاه از نوکیا به عنوان مطالعه موردی در نوآوری استفاده می کنند. اما آنها به وضعیت موجود اعتماد کردند. اپل آن را زیر سوال برد. حالا رهبر نوآور در این بخش کیست؟ نوکیا کجاست؟
بدون نظر