یایی که در آن تعداد کمی از افراد دارای بیشتر ثروت هستند، به دیگران فقیر انگیزه می دهد تا برای کسب درآمد بیشتر تلاش کنند. و زمانی که این کار را انجام دهند، در مشاغل و سایر حوزه های اقتصادی سرمایه گذاری خواهند کرد. این استدلال برای نابرابری است. اما اشتباه است.

مطالعه ما روی 21 کشور OECD طی بیش از 100 سال نشان می دهد که نابرابری درآمد در واقع افراد را از کسب درآمد بیشتر، آموزش خود و کارآفرین شدن محدود می کند. این امر به سمت مشاغلی می رود که به نوبه خود در مواردی مانند کارخانه و تجهیزات سرمایه گذاری کمتری می کنند.

نابرابری، بهره مندی اقتصادها از نوآوری را دشوارتر می کند. با این حال، اگر مردم به اعتبار یا پول برای حرکت به سمت بالا دسترسی داشته باشند، می تواند این اثر را خنثی کند.

ما تأثیر این موضوع را با بررسی تعداد اختراعات جدید برای اختراعات جدید و سپس بررسی ضریب جینی و سهم درآمد 10 درصد برتر اندازه گیری کردیم. ضریب جینی معیاری برای توزیع درآمد یا ثروت در یک کشور است.

پوشش خبری را بر اساس شواهد بخوانید، نه توئیت

چگونه نابرابری نوآوری را کاهش می دهد

از سال 1870 تا 1977، نابرابری اندازه‌گیری شده با ضریب جینی حدود 40 درصد کاهش یافت. در این مدت مردم در واقع نوآوری بیشتری پیدا کردند و بهره وری افزایش یافت و درآمد نیز افزایش یافت.

اما نابرابری در دهه‌های اخیر افزایش یافته و اثر معکوس دارد.

نابرابری باعث می شود افراد با درآمد و ثروت کمتر نتوانند از نظر تحصیلی و اختراع به پتانسیل خود دست یابند. همچنین کارآفرینی کمتری وجود دارد .

نابرابری همچنین به معنای کوچک شدن بازار کالاهای جدید است. یک مطالعه نشان می دهد که اگر درآمد در بین مردم برابرتر باشد، افرادی که وضعیت مالی کمتری دارند، بیشتر خرید می کنند. داشتن این بازار بزرگتر برای محصولات جدید، شرکت ها را تشویق می کند تا چیزهای جدیدی برای فروش ایجاد کنند.

اگر ثروت فقط در میان گروه کوچکی از مردم متمرکز شود، در واقع تقاضا برای کالاهای لوکس و دست ساز وارداتی را افزایش می دهد. در مقابل این، درآمدهای توزیع شده به معنای تولید بیشتر کالاهای تولید انبوه است.

آنچه از دهه 1980 باعث نابرابری شده است، تغییرات در اقتصادها است – کشورها با یکدیگر تجارت بیشتری می کنند و پیشرفت در فناوری. همانطور که این اتفاق می افتد محصولات و صنایع قدیمی محو می شوند در حالی که محصولات جدید جای آنها را می گیرند.

این تغییرات منافع خالص قابل توجهی را برای جامعه به ارمغان آورده است. کاهش تجارت و نوآوری فقط همه را فقیرتر می کند.

کاهش تعداد افراد در اتحادیه ها نیز به نابرابری کمک کرده است، زیرا کارگران قدرت چانه زنی جمعی و برخی حقوق را از دست می دهند. در عین حال، اتحادیه ها می توانند بر نوآوری در شرکت ها تأثیر منفی بگذارند.

اتحادیه ها وقتی در برابر پذیرش فناوری جدید در محل کار مقاومت می کنند، از نوآوری جلوگیری می کنند. همچنین اگر نوآوری برای شرکت‌ها سود ایجاد کند، اما برخی از آنها با دستمزدهای بالاتر (با لابی‌گری اتحادیه‌ها) گرفته شود، این سودهای کاهش‌یافته انگیزه کمتری برای شرکت‌ها برای نوآوری ایجاد می‌کند.

جایی که مشاغل کارگران محافظت می شود، برای مثال با عضویت در اتحادیه، اغلب مقاومت کمتری در برابر نوآوری و تغییرات تکنولوژیکی وجود دارد.

دادن دسترسی مردم به اعتبار می تواند این را تغییر دهد

اکثر کشورها دارای سطوح بسیار بالاتری از نابرابری نسبت به میانگین OECD هستند. این ترکیبی از نابرابری بالا و توسعه مالی پایین مانع بزرگی بر سر راه رونق اقتصادی است.

وقتی بازارهای مالی به خوبی کار می کنند ، همه به میزان اعتباری که می توانند بپردازند دسترسی پیدا می کنند و می توانند به اندازه نیاز خود سرمایه گذاری کنند. ما دریافتیم که برای کشوری با نسبت اعتبار به تولید ناخالص داخلی بیش از 108٪، افراد کم درآمد کمتر از داشتن سهمی از ثروت دلسرد می شوند. تأثیر کمتری بر نوآوری وجود دارد.

متأسفانه اکثر کشورها (از جمله بسیاری از کشورهای عضو OECD) از این آستانه فاصله دارند. در سال 2016، نسبت اعتبار به تولید ناخالص داخلی به طور متوسط ​​در همه کشورها 56 درصد و برای کشورهای کمتر توسعه یافته تنها 28 درصد بود . تا سال 2005 استرالیا نیز زیر این آستانه بود.

این بدان معناست که دولت ها باید به دنبال فراهم کردن دسترسی بیشتر مردم به اعتبار، به ویژه برای اقشار فقیر، برای تحریک رشد باشند.

برای کشورهای توسعه یافته مالی مانند استرالیا، افزایش نابرابری در واقع تأثیر کمتری بر نوآوری و رشد دارد. بنابراین مقابله با نابرابری ممکن است به آسانی افزایش دسترسی به اعتبار نباشد.

مخارج و مالیات در حال حاضر از نظر تاریخی بالا بوده و نابرابری فزاینده افزایش بیشتر مالیات ها را دشوارتر می کند . کشورهایی مانند استرالیا جوامعی نابرابر نیستند به این معنا که موانع قابل توجهی برای بهبود درآمد مردم دارند.

استرالیا کشوری نسبتا برابر است. در سال 2016، 1 درصد برتر دارای 22 درصد از ثروت استرالیا بودند، در مقایسه با 42 درصد در ایالات متحده آمریکا و 74 درصد در روسیه.

دولت‌ها در کشورهای توسعه‌یافته‌تر می‌توانند در عوض تلاش کنند تا یک بخش مالی پایدار را برای بهبود رشد یا با آموزش و آموزش حفظ کنند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *