دفعه بعد که در حال خواندن داستان زمان خواب فرزندتان هستید و او از شما می پرسد که یک کلمه به چه معناست، به او نگویید! در عوض بپرسید، “فکر می کنید به چه معناست؟” اگر درست می گوید از او تعریف کنید. اگر اشتباه می کند، حدس هایش را تعریف کنید، از او بپرسید که چرا مثل او فکر کرده و سپس او را اصلاح کنید.
دفعه بعد که فرزندتان از او پرسید که چگونه کار می کند، توضیح ندهید. از او بپرسید که چگونه کار می کند. باز هم، بدون در نظر گرفتن درست یا نادرستی پاسخ او را تعریف کنید. اما اگر پاسخ صحیح نیست، پاسخ صحیح را توضیح دهید. اگر مطمئن نیستید، این را به کودک بگویید و به او نشان دهید که چگونه می توانید پاسخ صحیح را در وب، در کتاب، در کتابخانه یا با آزمایش پیدا کنید.
چرا شما این کار را انجام میدهید؟ سه دلیل وجود دارد. اولاً، شما به کودک خود آموزش می دهید تا از هوش، مهارت های قیاسی و تخیل خود برای حل مشکلات استفاده کند. شما به او خواهید آموخت که برای حل مشکلات به ذهن خلاق خود نگاه کند. و با این کار او را تشویق می کنید تا ذهن خلاق خود را تمرین دهد.
ثانیاً، اگر ندانید یک کلمه به چه معناست یا ماشین چگونه کار می کند و باید در مورد پاسخ تحقیق کنید، به فرزندتان یاد می دهید که چگونه برای خودش جواب بیابد و همچنین لذت تحقیق و کسب دانش را به شما آموزش می دهد.
در نهایت، احتمال ماندن پاسخ های صحیح در حافظه بلند مدت او را بیشتر خواهید کرد. برخلاف تصور ما مبنی بر اینکه کودکان با به خاطر سپردن پاسخ های صحیح حقایق را به بهترین وجه یاد می گیرند، حقیقت این است که آنها پاسخ های صحیح را با اشتباه کردن – یا اجازه به مرتکب شدن – به بهترین نحو یاد می گیرند. بله، کلیشه درست است: ما از اشتباهات خود درس می گیریم.
به طور خلاصه، اگر میخواهید فرزندانتان خلاق و باهوش شوند، به آنها اجازه دهید اشتباه کنند، از فرآیندهای پشت آن اشتباهات تعریف کنید و سپس به آنها کمک کنید تا پاسخهای صحیح خود را پیدا کنند.
بدون نظر