در حالی که بهرهوری بار دیگر در استرالیا در حال رشد است، ما با چالش بزرگی در رسیدن آن به سطحی مواجه هستیم که نرخ بهبود استانداردهای زندگی ما در چند دهه اخیر را بازگرداند.
با این حال، اقدامات لازم برای رویارویی با این چالش ممکن است آنهایی نباشد که معمولاً توسط اقتصاددانان و نویسندگان سرمقاله ترویج می شود. ما نه تنها در فناوریهایی که استفاده میکنیم، بلکه در مدلهای تجاری و شیوههای مدیریتی خود نیز به نوآوری نیاز داریم.
بر اساس تحقیقات جدید وزارت خزانه داری ، مشکل این است که رشد درآمد ملی را دیگر نمی توان با شرایط مطلوب تجارت مرتبط با رونق معدنی ما که یک بار در یک نسل است، تقویت کرد.
آیا این بدان معناست که ما به کار سخت اصلاحات افزایش بهره وری بازگشته ایم؟ در این مورد (حداقل) دو مکتب فکری متضاد وجود دارد. برخی معتقدند اصلاحات لازم است، اما عمدتاً کاهش مالیات شرکت ها و مقررات زدایی از بازار کار. برخی دیگر انکار می کنند که چنین اصلاحاتی حتی ضروری است.
تجزیه و تحلیل جهان، از کارشناسان
چه اتفاقی برای بهره وری افتاده است؟
بهره وری موضوع پیچیده ای است، اما ممکن است به سادگی به عنوان بازده تولید شده به ازای هر کارگر تعریف شود که با تعداد ساعات کار اندازه گیری می شود. بر این اساس، ما شاهد افزایش متوسطی در رشد بهره وری در طی پنج سال گذشته به 1.8 درصد در سال بوده ایم .
این در درجه اول به دلیل «تعمیق سرمایه»، افزایش نسبت سرمایه به نیروی کار است. نمونه های معاصر عبارتند از کامیون های بدون راننده در معادن سنگ آهن، روباتیک پیشرفته در تولید و دستگاه های خودپرداز در بانک.
قبل از این دوره پنج ساله، رشد بهره وری بسیار کمتر و حتی منفی بود. این امر بهویژه در دوران رونق استخراج معدن، زمانی که سرمایهگذاری سرمایه در حال انجام بود، اما هنوز به افزایش تولید تبدیل نشده بود، صادق بود.
مقاله وزارت خزانه داری استدلال می کند که برای دستیابی به نرخ رشد بلندمدت استاندارد زندگی به میزان 2% در سال، که به عنوان درآمد سرانه اندازه گیری می شود، اکنون باید متوسط رشد بهره وری سالانه را به حدود 2.5% افزایش دهیم.
این امر نه تنها مستلزم تعمیق سرمایه است، بلکه به بهبود بازدهی استفاده از نیروی کار و نهادههای سرمایه نیز نیاز دارد که در غیر این صورت به عنوان «بهرهوری چند عاملی» شناخته میشود.
چرخه هایپ
استرالیا در مواجهه با این چالش بهره وری تنها نیست. در سطح جهانی، در میان آنچه که به نظر میرسد موج بیسابقهای از تغییرات فنآوری و نوآوری باشد، اقتصادهای توسعهیافته با کاهش بهرهوری مواجه هستند .
باز هم، توضیحات در مورد این متفاوت است. برخی از اقتصاددانان این سوال را مطرح میکنند که آیا موج کنونی نوآوری واقعاً به اندازه موجهای قبلی که شامل بهداشت شهری، مخابرات و پروازهای تجاری بود، دگرگونکننده است؟
دیگران به این فکر کردهاند که آیا وقتی نوآوری شامل عوامل نامشهودی مانند محاسبات ابری، هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی میشود، چه رسد به کاربرد گسترده «اینترنت اشیا»، اصلاً امکان اندازهگیری بهرهوری وجود دارد یا خیر.
با این حال، یک اجماع در حال ظهور وجود دارد که ما صرفاً در مرحله «نصب» این نوآوریها هستیم و مرحله «استقرار» طی دهههای آینده اجرا خواهد شد.
این چرخه هیپ نیز نامیده می شود . فنآوریهای جدید از «اوج انتظارات متورم» به «قلهای از سرخوردگی» و سپس تنها پس از نمونهسازی و آزمایشهای زیاد به «فلات بهرهوری» حرکت میکنند. به بلاک چین در تراکنش های مالی و واقعیت افزوده برای محصولات مصرفی فکر کنید.
جهان بین « شرکتهای مرزی »، که پذیرش آماده فنآوریها و مهارتهای دیجیتال در بهرهوری برتر منعکس میشود، و «عقبماندهها» که ظاهراً قادر به بهرهمندی از انتشار فناوری نیستند، دو شاخه شده است.
این شرکتهای اخیر متوسط رشد بهرهوری را پایین میآورند و به دلیل نداشتن رقابت، دسترسی به بازارهای جهانی و زنجیرههای ارزش را ناگزیر دشوارتر میکنند.
شکاف فزاینده بین شرکتهای با بهرهوری بالا و پایین، کمتر به موضوع فناوری مربوط میشود تا ظرفیت نوآوری غیرفناوری . به طور خاص، این شامل توسعه مدلهای کسبوکار جدید، یکپارچهسازی سیستمها و کارها و شیوههای مدیریتی با عملکرد بالا است.
بسیاری از موفقترین شرکتهای جهان، مانند اپل، رهبری بازار را نه با اختراع فناوریهای جدید، بلکه با گنجاندن آنها در محصولات جدید به دست آوردند، که ارزش آنها به دلیل طراحی خدمات و تجربه مشتری است.
خلاقیت ما را درگیر کنیم
مطالعات بین المللی اخیر نشان داده است که یک متغیر توضیحی اصلی برای تفاوت های بهره وری بین شرکت ها و بین کشورها، قابلیت مدیریت است.
شایان ذکر است که مدیران استرالیایی در یک بخش نظرسنجی با عنوان “تلقین ذهنیت استعداد” بیشترین عقبتر از بهترین عملکرد جهان را دارند. به عبارت دیگر، چقدر استعداد و خلاقیت را در محیط کار به کار می گیرند.
اکثر سازمانهای امروزی ادعا میکنند که «افراد بزرگترین دارایی ما هستند»، اما تعداد کمتری از آنها فرصتهای واقعی را برای مشارکت در تصمیمگیریهایی که بر آنها و آینده کسبوکار تأثیر میگذارد، فراهم میکنند. آنهایی که این کار را انجام می دهند عموماً در موقعیت بهتری برای عملکرد بهتر از رقبا هستند و ظرفیت بیشتری برای تغییر نشان می دهند.
تحقیقات بیشتری در مورد این موضوع در حال انجام است.
رویکردی فراگیرتر
دستمزدها نیز با بهره وری مرتبط هستند، اما نه همیشه به روشی که معمولاً فرض می شود. گفته می شود که عملکرد بهره وری تعیین کننده دستمزدی است که یک شرکت می تواند پرداخت کند، با منافع مشترک بین سهامداران، از جمله نیروی کار.
اما شواهدی در حال ظهور است مبنی بر اینکه علیت ممکن است به همان اندازه در جهت معکوس باشد، زیرا افزایش دستمزد باعث سرمایهگذاری و کارایی میشود.
این موضوع بحث کنونی در مورد اصلاحات افزایش بهره وری را در پرتو بسیار متفاوتی نشان می دهد. در حال حاضر ممکن است بحث در مورد اینکه کاهش مالیات شرکتها در غیاب انگیزه سرمایهگذاری در فنآوریها و مهارتهای جدید، بسیار تغییر دهنده بازی خواهد بود. همین امر را می توان در مورد اصرار ایدئولوژیک بر مقررات زدایی از بازار کار نیز گفت، در صورتی که نتیجه آن یک اقتصاد کم دستمزد و بهره وری پایین باشد .
قیام پوپولیستی علیه تغییرات تکنولوژیکی و جهانی شدن نه تنها ریشه در عدم توزیع عادلانه دستاوردهای رشد بهره وری دارد، بلکه در تلاشی طولانی مدت در برخی کشورها برای تکه تکه کردن ساختارهای چانه زنی دستمزد و کنار گذاشتن کارگران از هرگونه نقش استراتژیک در تجارت است. دگرگونی. این امر هزینه های تغییر را به کسانی اختصاص داده است که کمتر قادر به مقاومت در برابر آن هستند، چه رسد به منفعت از آن.
موج بعدی بهبود بهرهوری، اگر میخواهد موفقیتآمیز باشد، باید مبتنی بر رویکرد «فراگیرانهتر» به سیاست و مدیریت نوآوری باشد.
با تغییر یا ناپدید شدن مشاغل به طور کلی، نیروی کار استرالیا می تواند سهم مثبتی داشته باشد. اما کارگران تنها در صورتی قادر به انجام این کار خواهند بود که مهارت ها و اعتماد به نفس لازم برای استفاده از مشاغل جدید و فرصت های جدید را در یک اقتصاد با دستمزد بالا و بهره وری بالا داشته باشند.
بدون نظر