دیروز (22 مارس 2016) در حال نوشتن مقاله ای برای گزارش 103 بودم ، در مورد رویکرد پیچ ​​خورده به نوآوری در صنعت هواپیمایی، که یکی از دوستان برای من پیامکی ارسال کرد: “خبر را می شنوی؟” یه جورایی میدونستم منظورش خبر خوب نیست. من گاردین را چک کردم تا متوجه شدم که انفجارهایی در فرودگاه بروکسل رخ داده است.

فرودگاه بروکسل!

فرودگاه بروکسل!!

لبه فرودگاه بروکسل حدود شش کیلومتر (چهار مایل) از دفتر خانه من فاصله دارد. از زمانی که در بلژیک زندگی کرده ام، احتمالاً 100 بار آنجا بوده ام. قرار بود هفته آینده از آنجا پرواز کنم. خوب یا بد، من آن منطقه ورود را به خوبی می شناسم. دیدن تصاویری که در اثر بمب‌ها از بین رفته بود، دل‌خراش بود.

نیازی به گفتن نیست، من هرگز مقاله نوآوری در صنعت هواپیمایی را به پایان نرساندم. اما نگران نباشید، آن را در شماره آینده گزارش 103 خواهید دید. در عوض، من می خواهم سه تاملات غیرمتعارف (به اعتقاد من) در مورد اتفاقی که دیروز برای کشور پذیرفته شده من رخ داد را با شما به اشتراک بگذارم.

اما ابتدا یک هشدار. این مقاله شامل مقدار بسیار کمی از زبان بزرگسالان است. اگر باعث رنجش شما می شود، لطفاً ادامه مطلب را نخوانید. می توانید این مقاله را نادیده بگیرید و همچنان زندگی شادی داشته باشید. با این حال، اگر می توانید با کمی زبان بی ادبانه کنار بیایید، لطفاً ادامه دهید.

مردم خوب هستند

پس از یک حمله تروریستی مانند آنچه در بروکسل، یا در استانبول، یا در پاریس در سال گذشته، یا در نیویورک در سال 2001 انجام شد، ما تمایل داریم بر روی شر عاملان تمرکز کنیم. اما حقیقت این است که رویدادهای وحشتناکی از این دست، خوبی های مردم را نیز نشان می دهد. و اکثر مردم خوب هستند. دیروز، پیام‌های خانواده، دوستان و آشنایان نگران، که سال‌ها بود از برخی از آنها خبری نداشتم، از سراسر جهان غرق شدم.

بسیاری از رانندگان تاکسی در بروکسل مردم را به صورت رایگان رانندگی می کردند. مردم نزدیک فرودگاه خانه های خود را به روی مسافران ترانزیت که در فرودگاه سرگردان بودند باز کردند. تعداد افرادی که برای انجام کارهای خوب تلاش کردند بسیار بیشتر از افراد مسئول انفجارها است (ما در یک لحظه به آنها خواهیم رسید). در پاریس هم همینطور بود. مردم خانه های خود را باز کردند، غذا دادند و به دیگرانی که در اثر انفجار سرگردان شده بودند، تخت دادند. یکی از دوستان کانادایی می گوید که چگونه در 11 سپتامبر 2001، او و همسایگانش برای صدها مسافری که پروازهایشان به نیویورک به فرودگاه نزدیک او تغییر مسیر داده شد، غذا دادند و مکانی برای اقامت فراهم کردند.

به یاد داشته باشید که، لطفا، بیش از هر چیز دیگری. مردم اکثرا خوب هستند. این بیش از هر چیز شما را از رویدادهایی مانند این عبور می دهد.

ورود به ذهن تروریست

یکی دیگر از دوستان دیروز اظهار نظر جالبی کرد، چیزی شبیه به: “من سعی می کنم ذهنم را به فکر کسی بردارم که صبح از خواب بیدار می شود و می گوید: “امروز می خواهم خودم را منفجر کنم و به تعداد افراد بی گناه بکشم. من می توانم در فرودگاه.» این سوال خوبی است و مردم باید بپرسند.

به ویژه در میان کسانی که می خواهند برای وقایع وحشتناکی مانند این توضیحات ساده بیابند، این تمایل وجود دارد که حمله تروریستی را به گردن اسلام بیاندازند. متأسفانه، بسیاری از افرادی که این اشتباه را انجام می دهند، رهبران سیاسی هستند، از جمله رقیب اصلی حزب جمهوری خواه ایالات متحده. این توضیح بسیار ساده، ناعادلانه و خطرناک است. من تعدادی دوست دارم که به درجات مختلف مسلمان هستند. آنها صبح ها با فکر بمباران فرودگاه ها از خواب بیدار نمی شوند. آنها تقریباً مثل من و شما از خواب بیدار می شوند، نگران این هستند که بچه هایشان را به مدرسه برسانند، امیدوارند ترافیک بد نباشد، از جلسه ساعت 10:00 می ترسند و غیره. صادقانه بگویم، این چیزهای خسته کننده است. اما چیزهای بی خطر و خسته کننده.

افرادی که فرودگاه ها را بمباران می کنند احمق هستند. آنها ممکن است ادعا کنند و حتی باور کنند که کاری را که انجام می دهند به نام خدای دیوانه ای که از اسلام الگوبرداری کرده اند انجام می دهند. اما آنها اشتباه می کنند. اونا توهم هستند این با مسلمان بودن بسیار متفاوت است. هیچ خدای دوست داشتنی نمی خواهد پیروانش مردم بی گناه را بکشند.

همچنین باید در نظر داشت که تروریسم به نام اسلام یک پدیده نسبتاً جدید است. وقتی در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 در منطقه لندن زندگی می کردم، اصطلاح “تروریست” افکار ارتش جمهوری خواه ایرلند (IRA) را برانگیخت. در گذشته نزدیک اسپانیا، منظور از تروریست، تروریست باسکی بود. دومین حمله تروریستی بدترین در ایالات متحده، اقدام نه مسلمانان، بلکه اقدام یک مرد سفیدپوست خشمگین بود: تیموتی مک وی، در سال 1995.

من معتقدم که ورود به ذهن مردان جوان (زیرا آنها اکثراً مردان جوان هستند) که به نوعی معتقدند کشتن افراد بی گناه کار خوبی است، منطقی تر است. که این چیزی است که خدایشان به آنها یک گذر رایگان به بهشت ​​می دهد. زیرا اگر ما می توانستیم این افکار را تغییر دهیم، واقعاً بزرگترین سلاح علیه تروریسم بود.

متأسفانه، پیامی که بسیاری در غرب به این مردان جوان می رسانند این است: ما از دین شما متنفریم، از پیروان دین شما – از جمله شما – متنفریم و شما را در کشور خود نمی خواهیم. بعید است که به این مردان جوان بگوییم که آنها را تحقیر می کنیم، نظر آنها را تغییر دهد. در غیر این صورت، باورهای آنها را تقویت می کند و این باور را برای آنها آسان تر می کند که ما دشمن هستیم و کشتن ما اشکالی ندارد.

تبلیغات در دوران جنگ سرد ابزار مؤثری بود. دوستانی که در برلین شرقی، زمانی که تحت کنترل شوروی بود، بزرگ شده‌اند، به من می‌گویند که به خوبی می‌دانستند کسانی که در غرب زندگی می‌کنند، زندگی بهتر، آزادتر و متنوع‌تری از آنها دارند. آنها بیشتر این را از برنامه های تلویزیونی و رادیویی و همچنین مجله های غربی عجیب و غریبی که روی دیوار می ساختند، می دانستند.

من معتقدم که تبلیغات می تواند ابزاری به همان اندازه موثر علیه تروریسم باشد. اما ما باید ذهن این تروریست ها را درک کنیم تا تبلیغاتی ایجاد کنیم که با آنها صحبت کند.

نترس

دیروز در حین دوچرخه سواری در امتداد Leuvensesteenweg (جاده اصلی بین بروکسل و لوون)، در کنار جاده متوجه صلیبی با تصویر پسری شدم که حدوداً 16 سال داشت (بین سنین پسرانم که 14 سال دارند). و 18). در اینجا، و در بسیاری از جاها، نصب یک صلیب یادبود در محل تصادفات مرگبار یک سنت است. با توجه به سن ظاهری پسر، او احتمالاً در یک تصادف دوچرخه سواری کشته شده است. بسیاری از جوانان در طول آن جاده به سمت لوون دوچرخه سواری می کنند.

این یک یادآوری واضح بود که دوچرخه سواری در Leuvensesteenweg خطری بسیار بزرگتر از تروریسم است.

من افرادی را می شناسم که ادعا می کنند پس از آن اتفاقی که افتاده تمایلی به رفتن به فرودگاه ندارند، اما پس از چند نوشیدنی به رانندگی فکر نمی کنند. این افراد نسبت به تروریست ها تهدیدی بسیار بزرگتر برای خود و قربانیان بی گناه هستند.

چند نفر را می شناسید که در تصادفات رانندگی کشته شده اند؟ چند نفر را می شناسید که در حملات تروریستی کشته شده اند؟ احتمال مرگ شما در یک تصادف رانندگی بسیار بیشتر از یک بمب گذاری تروریستی است.

هدف تروریسم تروریسم است. آنها می خواهند که شما بترسید. نباش.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *