خنده دار نیست؟ اگر میخواستید فوتبالیست بهتری باشید، به بازیکنان حرفهای فوتبال نگاه میکردید و با الگوبرداری از اعمال آنها مانند حرکات، تمرینات منظم آنها و شاید حتی با پوشیدن پیراهن تیم فوتبال از آنها یاد میگرفتید. اگر میخواهید پرتره بکشید، با کپی کردن از آثار نقاشان و هنرمندان پرتره بزرگ یاد میگیرید تا تکنیکهای آنها را کشف کنید و تکنیکهای مشابهی را توسعه دهید. به همین دلیل است که شما گاهی اوقات کل کلاس های هنری را در موزه های هنری می بینید که از آثار استادان قدیمی کپی می کنند. با این حال، وقتی نوبت به خلاقیت بیشتر میرسد، آیا افراد تجاری به افراد بسیار خلاق نگاه میکنند، از اقدامات آنها الگوبرداری میکنند و از آنها یاد میگیرند؟ نه انها نه. در عوض، آنها از تکنیکها و ابزارهایی استفاده میکنند که فقط توسط کسبوکارهای دیگری که سعی در خلاقیت دارند، استفاده میکنند، در حالی که کاملاً روشهای مورد استفاده هنرمندان را نادیده میگیرند.
بچه ها طوفان فکری نمی کنند
اگر یخچال جدیدی بخرید و جعبه را به بچههایتان بدهید تا با آن بازی کنند، آیا آنها جلوی تخته سفید مینشینند و پیشنهاداتی درباره این که با جعبه چه کار کنند را فریاد میزنند؟ آیا آنها با هدف تولید هر چه بیشتر ایدهها، سازماندهی آن ایدهها و رأی دادن به بهترین ایده را تشویق میکنند و انتقاد از ایدهها را ممنوع میکنند؟ البته که ندارند! آنها با جعبه خونین بازی می کنند!
نه هنرمندان
در هیچ کجای کتابهای تاریخ هنر، تصویری از پابلو پیکاسو و ژرژ براک را در اتاقی پر از یادداشتهای Post-I به منظور ایجاد کوبیسم نمییابید. مسلماً، این تا حدی به این دلیل است که یادداشتهای Post-I در زمانی که جنبش نوآورانه جدید را توسعه دادند، وجود نداشتند. اما همچنین به این دلیل است که وقتی هنرمندان با یکدیگر همکاری می کنند، طوفان فکری یا چیزی شبیه به آن انجام نمی دهند. مانند کودکان، بنیانگذاران کوبیسم با روش هایی برای ارائه دنیای سه بعدی، از دیدگاه های مختلف، روی بوم دو بعدی بازی کردند. با این کار آنها کوبیسم را توسعه دادند.
گروه مورد علاقه شما از چه نرم افزار مدیریت ایده برای ساخت موسیقی جدید استفاده می کند؟ احتمالا هیچکدام! بیشتر نوازندگان دور هم جمع می شوند و می نوازند.
گرفتن ایده ها
به واژگان خلاقیت نگاه کنید. کسب و کارها روی ابزارهایی برای جذب ایده ها سرمایه گذاری می کنند. آنها را دستگیر کنید! این تصاویری از مردان و زنانی را در کت و شلوار به ذهن میآورد که در حال دویدن هستند، ایدههایی را به دست میآورند و آنها را در قفسهای کوچک میگذارند تا نتوانند فرار کنند.
زمانی که من در آمریکا کودک بودم، از کرم شب تاب (همچنین به عنوان صاعقه حشره شناخته می شود) شکار می کردیم. با کوزه های کوچک دور می دویدیم. وقتی کرم شب تاب را می دیدیم، آن را در دستان خود می گرفتیم و در شیشه می گذاشتیم. درپوش شیشه را هم سوراخ کردیم تا کرم شب تاب نفس بکشد و نمرد. اما به هر حال خیلی زود مردند. در مورد کسب و کار شما چطور؟ آیا مطمئن هستید که ایده های گرفته شده شما می توانند نفس بکشند؟ آیا به آنها غذا می دهید؟ یا فقط اجازه می دهید بمیرند؟
کسب و کارها ایده ها را جذب می کنند. اگر در انجام این کار مشکل دارند، می توانند مشاوران خلاقیت را استخدام کنند تا به آنها کمک کنند تا راه های پیچیده تری برای گرفتن ایده پیدا کنند. آنها می توانند روی نرم افزار سرمایه گذاری کنند تا ایده ها را جذب کنند. آنها میتوانند آن ایدهها را در پایگاههای داده و صفحات گسترده زندانی کنند تا مطمئن شوند که هرگز از بین نخواهند رفت.
آیا کودکان ایده ها را جذب می کنند؟
اما آیا کودک، هنرمند، آهنگساز، کمدین، نویسنده، طراح رقص، کارگردان فیلم یا هر فرد واقعا خلاق دیگری را می شناسید که ایده ها را جذب کند؟ آنها جرات نمی کنند چنین کار احمقانه ای را با یک ایده انجام دهند! افراد خلاق ایده ها را جذب نمی کنند. آنها با ایده ها بازی می کنند. آنها با موقعیت هایی بازی می کنند که برای آنها به ایده نیاز دارند.
گروهی از کودکان را در یک جنگل تصور کنید که وانمود می کنند کاشفان جنگل هستند. یک لحظه آنها توسط یک شیر تعقیب می شوند. بعدی، آنها در شن های روان به دام افتاده اند. ناگهان جانی فریاد می زند: “اوه نه، خرس های قطبی به ما حمله می کنند!”
سوزان فریاد می زند: “احمق نباش، خرس های قطبی در جنگل زندگی نمی کنند. آنها در دایره قطب شمال زندگی می کنند.”
مجری خلاقیت شوکه شده می گوید: “سوزان، هیچ انتقادی در طوفان فکری وجود ندارد. بیایید ایده جانی را بپذیریم و به جای آن بر اساس آن کار کنیم.”
نه، البته این اتفاق نمی افتد! بچه ها در مورد ایده ها خفاش می کنند و بی وقفه با آنها بازی می کنند. آنها عقاید را مورد انتقاد قرار می دهند و بدون توجه آنها را از بین می برند. سازش می کنند. آنها قواعد واقعیت را تغییر می دهند تا با بازی های خود سازگار شوند. شاید آنها تصمیم بگیرند که اجازه دهند یک خرس قطبی وارد جنگل وانمود شده خود شوند. اشکالی ندارد.
اما کسب و کارها آنها را جذب می کنند
کسب و کار تا حد زیادی اقدامات افراد واقعا خلاق را نادیده می گیرد و در عوض روی ابزارها و تکنیک هایی سرمایه گذاری می کند که افراد خلاق از آنها استفاده نمی کنند. آنها ایدههای کوچک کوچک را جذب میکنند و اجازه نمیدهند آن ایدهها از طریق بازی رشد کنند. از این گذشته، بازی کردن غیرتجاری است.
مشاوران خلاقیت اصرار دارند که پیروی از قوانین سختگیرانه حل مسئله خلاق (CPS) و روشهای مشابه تنها راه خلاقیت است، حتی اگر کودکان، هنرمندان و دیگران زمانی که خلاق هستند کاری مانند CPS انجام نمیدهند.
فروشندگان نرم افزار اصرار دارند که محصولات جذب ایده آنها بهترین راه برای جذب ایده است. با این حال نرم افزار آنها هیچ سوراخ هوایی ندارد و ایده های ضعیفی که به دست می آورد به زودی در اثر غفلت از بین می روند.
جای تعجب نیست که شرکتهایی که روی این ابزارها و تکنیکها سرمایهگذاری میکنند، در ایجاد ایدههای خلاقانه که ممکن است به نوآوری واقعی تبدیل شوند، شکست میخورند. در عوض، آنها ایده های کوچک را به دست می آورند، گهگاه چند مورد از آنها را اجرا می کنند و خود را مبتکر می نامند.
به جای آن به بازی نیاز دارید
اگر می خواهید در کسب و کار، موسسه خیریه یا اداره دولتی خود خلاقیت داشته باشید، باید بازی را تسهیل و تشویق کنید. یک بچه گربه را بگیرید و در جعبه بگذارید و به زودی می میرد. حتی اگر به او سوراخ های هوا بدهید و به او غذا بدهید، حیوان بیچاره تبدیل به گربه ای بدبخت، ناسالم و از نظر ذهنی آشفته می شود. یک بچه گربه را به خانه بیاورید، با او بازی کنید، بگذارید دور بزند و به او غذا بدهد. او به یک گربه سالم و شاد بزرگ خواهد شد.
اگر با تسهیلگران خلاقیت و مشاوران نوآوری کار کردهاید، بهترین آنها را بررسی کنید. به احتمال زیاد آنها بازیگوش ترین مشاوران بودند. آنها احتمالاً بازیگوشی را در شما الهام دادند. حتی اگر آنها از تکنیک های رد شده مانند طوفان فکری استفاده می کردند، نتیجه می گرفتند. نه به خاطر روش آنها، بلکه به دلیل بازیگوشی آنها.
به تیم خود و اتاقی در خارج از سایت به من بدهید و در عرض یک روز می توانم آنها را در حال استراحت، خندیدن و بازی با ایده هایی که به سرعت به مفاهیم شگفت انگیز تبدیل می شوند، بفرستم. حتی ضعیف ترین حسابدار هم وقتی تشویق به بازی شود، ایده های فوق العاده ای به ذهنش می رسد. اما، او را دوباره به محدوده های سرد، تجاری و بی بازی مطب برگردانید و ایده هایش احتمالاً از بین می روند و می میرند. این کافی نیست که مردم را یک روز با ایده بازی کنند و روز دیگر بازی را ممنوع کنند.
دفتر بازیگوش یک دفتر خلاق است
مثل مدرسه در قدیم (و امروز در خیلی جاها) است. در طول تعطیلات، بچه ها برای بازی در حیاط مدرسه بیرون می روند. تخیل آنها بیداد می کند و خلاقیت آنها اوج می گیرد. اما، زنگ به صدا در می آید و آنها به میزهای منظم خود باز می گردند، جایی که یاد می گیرند و خلاقیت محو می شود. اما، حداقل آن بچه ها به طور روزانه بیرون می روند و بازی می کنند. در دنیای تجارت، آنها خوش شانس هستند که چند بار در سال بیرون بیایند و بازی کنند. جای تعجب نیست که تاجران برای خلاق بودن تلاش می کنند. آنها به ندرت می توانند بازی کنند.
بنابراین، اگر میخواهید سطح بالاتری از خلاقیت در سازمان خود داشته باشید – و نوآوری برای پیشرفت به آن سطح بالاتری از خلاقیت نیاز دارد – باید بازی را تشویق کنید. باید محیط کاری بازیگوش تری ایجاد کنید. باید فضاهایی را برای بازی افراد فراهم کنید. شما باید تسهیلگرانی را بیاورید که به جای گرفتن ایده های خفه کننده، بازی با موقعیت ها و ایده ها را تشویق کنند. شما نه تنها در هنگام گردش های خلاقانه گاه به گاه، بلکه به طور منظم به خنده و سرگرمی نیاز دارید. مردم نه تنها برای ابداع ایدهها، بلکه برای توسعه آنها، اصلاح آنها در صورت بروز مشکل و اجرای آنها نیاز دارند.
آسان نخواهد بود. کاسبکار نخواهد بود. اما بیش از هر چیز دیگری که می توانید انجام دهید، تشویق و توانمندسازی بازی، خلاقیت و نوآوری جدی را تسهیل می کند.
بدون نظر