بیشتر فعالیتهای ایدهپردازی سازمانی و تجاری، مانند طوفان فکری، کمپینهای ایده، طرحهای پیشنهادی و تقریباً هر چیز دیگری، بر ارائه فهرستی از ایدهها تمرکز دارند. البته به همین دلیل به آن «ایدهپردازی» میگویند. در واقع، نوآوری در کسب و کار آنقدر بر ایده ها متمرکز شده است (من این را فرقه ایده ها می نامم )، این باور وجود دارد که فهرست بلندبالایی از ایده ها نشان دهنده نوآوری است. این نه تنها درست نیست، بلکه تمرکز بر ایجاد فهرستی از ایده ها در واقع می تواند مانع نوآوری شود!
سه مشکل عمده با لیست ایده ها وجود دارد.
- کیفیت پایین ایده ها اگرچه من هرگز هیچ تحقیقی در این مورد ندیدهام، اما وقتی با مدیران نوآوری صحبت میکنم، آنها موافق هستند که طوفانهای فکری و فعالیتهای مشابه باعث ایجاد ایدههای کلیدی زیادی میشوند . کلمات پرمخاطب کلمات پرطرفداری هستند که معمولاً در فرهنگ شرکتی بیپایان تکرار میشوند، اما معنای واقعی کمی دارند. ایدههای بیمعنی که خوب به نظر میرسند ممکن است مدیران را خشنود کنند – اما به نوآوری منجر نمیشوند.
- تمایل به انتخاب ایده های متوسط . علاوه بر این، و تحقیقات نشان داده است که وقتی به مدیران فهرستی از ایدههایی داده میشود که از آنها انتظار میرود ایدههایی را برای توسعه انتخاب کنند، آنها تمایل دارند ایدههای بهبود تدریجی را به ایدههای بسیار خلاقانه انتخاب کنند. بنابراین، حتی اگر یک رویداد منجر به یک یا چند ایده واقعا خلاقانه شود، تقریباً مطمئناً آن ایدهها بعداً به نفع ایدههای کمتر خلاقانه رد خواهند شد.
- افراد خلاق این کار را انجام نمی دهند . اگر به تیم های مشارکتی در حوزه هنر و علوم نگاه کنید، خواهید دید که اینگونه نیست. آنها لیستی از ایده ها را نمی سازند و سپس به بهترین ایده رأی نمی دهند. در عوض، آنها با ایدهها بازی میکنند — آنها را یکی یکی امتحان میکنند و آنهایی را که کار نمیکنند رد میکنند. وقتی ایده خوبی داشته باشند، آن را به چیز دیگری تبدیل می کنند: یک اپرا، یک آهنگ، یک فیلمنامه.
بنابراین، چه جایگزین هایی برای فهرست ایده ها وجود دارد؟ من سه تا را اینجا پیشنهاد می کنم. اگر خلاق هستید، من انتظار دارم که خودتان بتوانید جایگزین هایی برای لیست ایده ها پیدا کنید. ( لطفاً اگر دارید به من اطلاع دهید !)
یک مدل بسازید
یک راه عالی برای همکاری در یک چشم انداز خلاق، ساختن مدلی از آن دیدگاه است. گروهی را دور هم جمع کنید و مقداری مصالح ساختمانی مناسب به آنها بدهید. این می تواند انبوهی از لوازم هنری و صنایع دستی مانند کاغذ، فوم، مقوا، خودکار، قیچی و مواردی از این دست باشد. یک جعبه بزرگ از لگو یا بلوک های ساختمانی؛ یا چند کیلو خاک رس مدلینگ. فقط به تیم بگویید که یک مدل بسازد نه اینکه ایده هایی را پیشنهاد کند. من با این رویکرد (که طوفان فکری بصری نیز نامیده می شود) نتایج چشمگیری داشته ام). در پایان جلسه، شرکت کنندگان یک مدل زیبا برای ارائه خواهند داشت. این رویکرد به ویژه در صورتی موثر است که تیمی دارید که برخی از اعضای آن به زبان مشترک مسلط نیستند. آنها ممکن است در به اشتراک گذاشتن ایده ها در یک طوفان فکری کند باشند، اما می توانند قطعات و قطعاتی را برای مدل بسازند.
یک داستان بسازید
یک راه عالی برای ترکیب و ارائه ایده ها، قرار دادن آنها در یک داستان است. به عنوان مثال: شرکت نرم افزار Kwerps در نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) تخصص دارد و تصمیم به ساخت ماژولی برای مدیریت بازاریابی رسانه های اجتماعی گرفته است. این تیم به جای طوفان فکری فهرستی از ویژگی ها، در داستانی درباره یک شرکت خانوادگی متوسط و سنتی که متوجه می شود سهم بازارش در حال کاهش است، همکاری می کند. این شرکت در این ماژول جدید سرمایه گذاری می کند و به لطف یک کمپین بازاریابی موثر در رسانه های اجتماعی، نه تنها سهم بازار را به دست می آورد، بلکه آن را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد. داستان شرکت، چالش های پیش روی آن، پذیرش نرم افزار، چالش های اولیه و موفقیت نهایی را توصیف می کند. در داستان نه تنها شرح ماژول نرم افزار جدید،
برای نتایج حتی بهتر، این شرکت CRM باید سه تیم کوچک داشته باشد که روی داستانها کار میکنند و هر تیم داستانی درباره نوع متفاوتی از شرکت مشتری ایجاد میکند. داستان ها قابل مقایسه و بحث هستند. این اطلاعات حتی بیشتر را برای تیم برنامه نویسی فراهم می کند.
مزیت رویکرد داستانگویی این است که شرکتکنندگان را قادر میسازد تا موقعیت را عمیقتر ببینند، عمیقتر در مورد زمینه فکر کنند و ایدهها را در یک راهحل پیچیدهتر قرار دهند.
نقش بازی
نقش آفرینی شبیه داستان گویی است، اما به جای روایت، دیالوگ و فیلمنامه ای خشن را در پی دارد. بدیهی است که برای توسعه بینش های خلاقانه که شامل تعامل بین افراد است مفید است. به عنوان مثال، اگر می خواهید نحوه انجام یک کار را تیم خدمات خود بهبود بخشید، نقش طراحی و آزمایش آنها را در انجام آن کار در موقعیت های مختلف بازی می کند.
با نگاهی دوباره به شرکت نرم افزار Kwerps برای مثال، می بینیم که آنها می خواهند محصول اصلی نرم افزار CRM خود را بهبود بخشند. مدیر نوآوری تیمی متشکل از مدیران محصول، مهندسان نرمافزار و افراد میز پشتیبانی را گرد هم میآورد. در یک نقش آفرینی بدون فیلمنامه، افراد Helpdesk نقش مشتری و برخی دیگر نقش افراد Helpdesk را بازی می کنند. گروهی که نقش مشتریان را بازی میکنند، به گروهی که در حال بازی با افراد میز کمک هستند تماس میگیرند تا کمک بخواهند، مشاوره بخواهند و شکایت کنند. از آنجایی که گروهی که نقش مشتریان را بازی میکند، واقعاً از میز پشتیبانی هستند، میتوانند تماسهای تلفنی خود را بر اساس تماسهایی که واقعاً دریافت کردهاند، قرار دهند.
چشم انداز واحد از بسیاری از ایده ها
همانطور که بدون شک متوجه شده اید، اگرچه همه این رویکردها منجر به ارائه یک دیدگاه خلاقانه می شود، اما این ارائه ها سرشار از ایده ها و تفکر خلاق هستند. به یک معنا، ایده پردازی بدون ایده آنقدر به نداشتن ایده مربوط نمی شود، بلکه به معنای تطبیق بسیاری از ایده ها در یک چشم انداز واحد است. این چندین مزیت دارد.
- اگر شما فقط یک دیدگاه واحد دارید، در قالب یک مدل، یک داستان یا یک نقش آفرینی، مجبور نیستید از بین فهرستی از ایده ها انتخاب کنید. فقط یک انتخاب وجود دارد!
- یک مدل، یک داستان یا یک نقش آفرینی به راحتی به دیگران، مانند مدیران ارشد، مشتریان یا سایر سهامداران ارائه می شود.
- یک چشم انداز واحد، گنجاندن پیشنهادهای توخالی مانند ایده های وزوز واژه ای که معنی ندارند را دشوار می کند. در یک چشم انداز واحد، همه چیز باید مرتبط باشد و در خدمت یک هدف باشد. با این وجود، میتوانید با گنجاندن کلمات آنها به عنوان صفت در داستان، توصیف مدل یا نقشآفرینی، طرفداران کلمات کلیدی را خشنود کنید.
- یک چشم انداز واحد آماده عمل است. شما می توانید بلافاصله افراد را برای اجرای آن کار کنید.
انجام آن
ایده پردازی بدون ایده آنقدر موثر است که من آن را بخشی از فرآیند تفکر ضد متعارف (ACT) کرده ام . و در واقع، اگر می خواهید آن را امتحان کنید، باید تعدادی تغییرات را نسبت به رویکرد ایده پردازی معمولی ایجاد کنید. به طور خاص، به جای بیان مشکل، باید یک فراخوان برای اقدام تعریف کنید. شما باید به اعضای تیم اجازه دهید که در حین ارائه ایده ها بحث، مناظره، انتقاد و رد کردن ایده ها را داشته باشند. ممکن است متوجه شوید که آنها واقعاً از این رویکرد لذت می برند زیرا نتایج بسیار ملموس تر از فهرستی از ایده ها هستند.
بدون نظر